سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

مهدی اخوان ثالث


مهدی اخوان ثالث
شعر، محصول بی‌تابی آدمی است؛ در لحظاتی که آدمی در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد. هدف من از کلمه نبوت پیامبری نیست، من نبوت را به معنی خبر دادنش، در این جا به کار برده‌ام. به این ترتیب در کار شعر هیچ کس <خاتم‌النبیین> نیست... به نظر من ملاک خوب بودن یا بد بودن شعر، قبول جامعه است.>
مهدی اخوان ثالث (م. امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد. پدرش عطار طبیب و مادرش خانه‌دار بود. وی تحصیلات متوسطه خود را در رشته <آهنگری> در سال ۱۳۲۶ به پایان می‌رساند. در همین سال برای دوره ششم ادبی در دبیرستان شاهرضای سابق ثبت‌نام می‌کند. آشنایی اخوان با محمد قهرمان و رفتن به انجمن ادبی خراسان نیز در همین سال اتفاق می‌افتد که تشویق استادانی چون فرخ خراسانی و دیگر قدمای معاصر در این محفل ادبی تاثیر سازنده‌ای در توجه روزافزون اخوان به شعر و شاعری داشت.
<امید> درباره روی آوردنش به شعر می‌گوید: <آنچه مرا در ابتدا به شعر کشاند، یک مقدار ناتوانی بود.> به این معنا که وی چون عاشق بود، برای بیان مافی‌الضمیر خویش به اشعار و ابیات دیگران متوسل می‌شد ولی این او را قانع نمی‌کرد و در عوالم بچگی خود می‌دیده <آدم نمی‌تواند حرف خویش را از زبان دیگران بگوید. مثل لال‌ها و گنگ‌ها و یک کلام از این و یک کلام از آن> به همین دلیل می‌گوید: <افتادم به خط شعر و این دنیای معنوی را برای خودم کشف کردم... یک وقت دیدم به کلی دارم برای خودم غزل می‌گویم، قصیده می‌گویم، حرف‌هایم برای خودم زمینه پیدا کرده و بعد کم کم فکرم متوجه بعضی مسایل اجتماعی شد، یعنی هدف از مسایل فردی کشیده شد به موضوعات دیگر و یک مقدار درس‌هایی گرفتم از روزگاری که برایم خیلی مفید بود.>
به این ترتیب اخوان شاعری است که با حس اجتماعی نیرومندی، به زندگی و سرنوشت انسان ایرانی گراییده است و در کنار شاعران بزرگی چون؛ نیما، شاملو، فروغ و نصرت و چند تن دیگر از پایه‌گذاران شعر مدرن قرار می‌گیرد. شعر او از اواخر دهه بیست و گاه در همان قالب و اسلوب کهن با رویکردی سیاسی به برابری و عدالت اجتماعی مشخص شده است.
<اخوان> شاعر درد و دردمندی است. درد او اگرچه به یک اعتبار درد خاص او نیست و درد یک نسل است اما در زبان او بیان خاص خود را می‌یابد. شعر او بیان احوال نسلی است که زبان حال خود را در شعر یک دهه و به ویژه شعر اخوان یافت. در شعرهای اخوان اصولاً نوعی گرایش به انسان و عدالت و مبارزه وجود دارد که یک مرحله‌ی آغاز داشته است و یک مرحله‌ی تداوم. آغاز آن در دوره پیش از شکست بوده است با اندیشه‌های نه چندان پیچیده، به همراه نوعی وضوح و تداومش در دوره پس از شکست است (کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) با اندیشه‌های پیچیده‌تر که شکست آن را هویت بخشیده است و اگر این سخن درست باشد که پذیرش شکست، در سرشت زندگی شاعرانه نهفته است و به قول ژان پل سارتر <شاعران شکست را می‌پذیرند تا شکست زندگی را گواه باشند>؛ این سخن در مورد شعر یک نسل از شاعران ما درست است، آن‌ها همه از یک درد رنج برده‌اند، اما هر یک به زبانی دیگر از آن سخن گفته‌اند. شاملو، اخوان، نصرت، م آزاد و فروغ همه از درد سخن گفته‌اند اما چنان که ویژگی هنر است زبان دردمندی آنان جداست.
اخوان مشخص‌ترین چهره شعر معاصر است که شکست سیاسی و اجتماعی، عمیق‌ترین و قطعی‌ترین تاثیر را در اندیشه شعری‌اش بر جای نهاده است و همان طور که گفتیم در طول زندگی و اشعارش حرکتی تدریجی از شعر فردی و عاشقانه و تلاش و امیدواری به سوی جنب‌های اجتماعی و سیاسی با لحنی گاه حماسه و گاه ناامیدانه دارد. کودتای ۲۸ مرداد و پیامدهای آن برای اخوان بیش از یک شکست سیاسی بود. این شکست سرآغاز یک دوره طولانی وهن و خفت اخلاقی بود که بسیاری از افراد نسل جوان آن زمان در معرض آن قرار گرفتند. شخص اخوان هم از این اهانت برحذر نماند. او دو بار به زندان افتاد، یک بار پس از کودتا در سال ۱۳۳۳ به همراه بسیاری از همفکرانش و بار دوم در سال ۱۳۴۴ به دلیل غیرسیاسی که در کتاب شعری با عنوان <پاییز در زندان> و <زندگی می‌گوید اما باز باید زیست> جلوه‌گر شده است. او چاووشی خوان قواقل حسرت و خشم و نفرین و نفرت است و راوی قصه‌های از یاد رفته و آرزوهای بر باد رفته شکسته دل مردی است خسته و هراسان، ناشادی ملول از هست و نیست بیمناک نومیدی به <م امید> مشهور.
کریم امامی (مترجم) درباره او می‌نویسد: <... تصویری که از او در دانستگی ما می‌نشیند چهره قهرمانی نیست با قد بلند، سینه ستبر، ریش دو شاخ، گرزگران در دست... تا ما را از هجوم دشمنان حفظ کند، برعکس مردی است نحیف با موهای بلند خاکستری در گوشه اطاقی زیر پوستینی کهنه لمیده... آرام سخن می‌گوید و در میانه جمله فراموش می‌کند چه می‌-خواست بگوید و پس از لختی تردید ساکت می‌ماند... ولی گول ظاهرش، آن دیوارهای کاه‌گلی باد و باران خورده را نخورید. در نیمه تاریکی اطاق برق چشمان سیاهش را ندیدید.
حرارت قلبش را احساس نکردید... بعد دستتان را بگیرد و به اندرون ببرد و آن چهره دیگرش، چهره واقعی‌اش را به شما نشان بدهد... می‌بین-م که اخوان شاعر بزرگ روزگ--ار ما چه--ره ایرانی‌تری نیز دارد.>
ای کاشف هزار جزیره‌
در آب‌های کهنه تکرار
مرگ از حیات تو
انگشت می‌گزد
منبع : بیا تو جوان


همچنین مشاهده کنید