پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نقش تاریخی ادیان در پیشرفت بشر


نقش تاریخی ادیان در پیشرفت بشر
بشر هنگامی از دیگر حیوانات متمایز شد که وجود خودرا تشخیص داد و توانست ابزار بسازد و یا با دیگر همنوعان خود ارتباط کاملتری نسبت به حیوانات برقرار کند.منتها چهار سوال اساسی برای انسان مطرح بود که هنوز هم این سوالها به سادگی اولیه بدون چواب باقی مانده است. اینکه من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ برای چه آمده ام؟ به کجا می روم؟ من زیاد به این مسئله که انسان دارای روح خداجوست باور ندارم. فکر می کنم تمام تلاش بشر برای یافتن خدا تلاشی برای بافتن جواب برای این سوالات بوده است؟ یک زمان انسان خدا را در آسمانها می دید و از ستارگان قصه می ساخت و هریک از کاراکترهای قصه اش برای خود خدایی می شدند و بتی از آنها ساخته می شد! و در یک زمان دیگر داستانهایی دیگر.
پس در اصل من فکر می کنم مذاهب درست شدند که به این سوالها جواب بدهند و چون این جوابها براحتی می تواند مورد شک قرار گیرند، از اصل ایمان مدد گرفتند که دیگر پیروان شک نکنند و بپذیرند. از طرف دیگر بشر ذاتا موجود خودخواهی است و به خصوص در هنگام قدرت که توانایی انجام کارهای زیادی را دارد، مشکل بوده است که او را متقاعد بکنند که نباید چنین و چنان کنی، مگر اینکه باور به خدایی قویتر از خود داشته باشد و از ناراحت کردنش بیمناک. اینجا به نظر من نقطه ای است که کارکرد تاریخی مثبت مذاهب شروع می شود. موسی می آید و ده فرمان را به عنوان قوانین مدنی اولیه وضع می کند. فکرشو بکیند چطور می شد شاهان، حاکمان و قلدران را واداشت که قتل نکنند. به کسی که با او همبستر می شوند وفادار بمانند و از این قبیل چیزها. عیسی و محمد نیز با همین فلسفه پیامبری خداوند توانستند که حقوق بیشتری برای بیماران، بردگان، زنان و کودکان بگیرند. فراموش نکنیم که اینها در نهایت باعث شد که خانواده، فامیل٬ شهر ، و حکومت بوچود آید.
من هیچ حکومت تاریخی را نمی شناسم که یک مذهب رسمی نداشته باشد. اما خود این مذهب شد عامل مشکلات وقتی که به تدریچ در تناقض با زمان، مذاهب دیگر و در زمان ما با علم قرار گرفت. وقتی که نظریات علمی معتبری در رابطه با پیدایش بشر داریم و آنها هنوز قائل به داستانهای افسانه ای متون دینی شان هستند. اما شما پرسیدید که تفسیر من از اسلام چیست؟ باید عرض کنم که من اسلام را یک پدیده تاریخی می دانم که امپراطوری های بزرگی با نام او حکومت کردند و در اثر وجود این تمدنها دانشمندان زیادی آمدند و زیر بناای بسیاری از چیزهای خوبی که امروز ما در اثر آنها صحبت از انسانیت، تساوی و غیره می کنیم را بوجود آوردند. امثال خوارزمی، خیام، رازی، ابن سینا و غیره به علت پشتیبانی مادی و معنوی همین حاکمین مسلمان بود که توانستند به بشریت خدمت کنند. روندی که متاسفانه ادامه پیدا نکرد و به انحراف کشیده شد.
من فکر می کنم اسلام نیز مانند تمام ادیان دیگر تلاشی است برای پاسخ گویی به همان چهار سوال اصلی بشر که البته دستاوردهای اخلاقی، اجتماعی و علمی نیز داشته است. ما نباید فراموش کنیم که این سوالات هنوز هم مطرح هستند و علیرغم پیشرفتهای علمی هنوز ما به جواب هم نزدیک نشده ایم. من نمی توانم خدا را به آن شکل که در متون قدیمی تعریف شده بپذیرم. ولی ابنرا هم نمی توانم بگویم که جهان پیرامون کلا بدون شعور است. چون در آنصورت خودم را به عنوان یک موجود دارای فکر و شعور مورد غفلت قرار داده ام. پس من معتقدم حقیقتهایی هستند که من از آنها بیخبرم و سخت می خواهم درباره آنها بیشتر بدانم. من تفسیری را از اسلام می پذیرم که با علم هیچ تناقضی نداشته باشد. اجازه شک کردن درمورد همه جیز را بدهد و به تمام عقاید احترام بگذارد. در آنصورت است که ما موقع مطالعه می توانیم به راحتی تعصبات و خرافات را از آن دور ریخته و در مفاهیم عمیق آن اندیشه کنیم. من در ضمن معتقدم که بنیانگذاران ادیان انسانهای بسیار عارف و ممتازی در زمانهای خود بوده اند که توانسته اند اینچنین افراد را دور یکسری اصول گرد آورند. چیزهای که هنور هم برای انسان پست مدرن ناشناخته باقی مانده و می تواند از آنها چیز یاد بگیرد.

http://payamattari.blogfa.com/۸۷۰۱.aspx
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید