پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بچه های کوچک(Little Children)


بچه های کوچک(Little Children)
▪ کارگردان: تاد فیلد
▪ فیلم نامه: تاد فیلد (بر اساس داستانی از تام پروتا)
▪ مدیر فیلمبرداری: آنتونیو کالواچه
▪ تدوین: لئو ترومبتا
▪ موسیقی متن: توماس نیومن
▪ بازیگران: کیت وینسلت، جنیفر کانلی، پاتریک ویلسون، جکی ارل هالی، گرگ اِدمن
▪ محصول: سال ۲۰۰۶ / آمریکا
▪ مدت زمان: ۱۳۰ دقیقه
● خلاصه داستان:
سارا (کیت وینسلت) کدبانویی است که از زندگی زناشویی یکنواخت و خالی از عشق خود خسته شده است. روزی سارا به هنگام بازی فرزندش لوسی در پارک محله، با مرد جذاب و خوش قیافه ای به نام براد (پاتریک ویلسون) آشنا می شود. براد نیز به مانند سارا درگیر یک رابطه زناشویی خسته کننده و فاقد عاطفه است. او که به دلیل عدم دریافت مدرک فارغ التحصیلی خود، بیکار است لذا زیر سایه همسرش، کتی (جنیفر کانلی) قرار دارد و مجبور است تا امور مربوط به خانه و فرزند خردسالش را انجام دهد. اما پس از آشنایی سارا با براد تغییر محسوسی در روحیه ایندو پدید می آید، تغییری که منجر به ایجاد رابطه عمیقی میان آنها می شود. از سوی دیگر با رونی (جکی ارل هالی) آشنا می شویم. رونی که به خاطر برهنه شدن در مقابل کودکان، به کودک آزاری متهم شده و مدتی را در زندان بسر برده، اکنون به محله باز گشته است و تصمیم دارد تا یک زندگی آرام و معمولی را پیشه کند، با این حال ساکنان محله که برای کودکان خود بیمناکند به دنبال طرد او از جامعه هستند. سارا و براد نیز با افزوده شدن این هراس تازه، به ترس از افشای رابطه شان، خود را در میانه یک کابوس می یابند و ...
● تک پلان ... علی طوسی
فیلمی که در آن به طور مشخص نمی توان قهرمانی یافت. در واقع چند زندگی به موازات یکدیگر پیش می رود و شخصیت های داستان نه اسطوره ای می نمایند و نه سیاه مطلق ... در "بچه های کوچک" موقعیت برای جبران گذشته ها همیشه دست نمی دهد، چونان که در زندگی است. تنها سرنوشت رسوایی یا سربلندی را رغم می زند. فضای فیلم و به خصوص لحن راوی شبه آثاری از فن تریر را پیش چشم نقش می زند... نمایه ی ترکیب نور و رنگ جلوه ی خاصی به اثر می دهد و اجازه غمزده به نظر رسیدن فضا را علیرغم برخی جریان های نا ملموس و غیر مطبوع، نمی دهد.
شخصیت هایی که یا در روزمرگی غرق شده اند یا با شیوه هایی نا آشنا سعی در رهایی از میله های ناپیدای زندان زندگی بی رحم دارند، باعث می شود شباهت کمتری بتوان بین افراد خالق داستان یافت. و در نهایت بچه ها... این بچه ها هستند که پیوندها را می آفرینند، نفرین می نمایند و می گسلند. دوستی آن ها از سر عادت شکل نمی گیرد. اگر از روی علاقه رابطه ای بین آن ها به وجود نیاید، تکرر دیدار تنها باعث عادت آن ها به یکدیگر می شود و چه بسا این تفاوت اساسی آن ها با والدینشان باشد. افرادی که عشق را به خود القا می نمایند، و شاید رفتار مهرآمیز همسرانشان به آن ها مانع از وابستگیشان به دیگری می شد. حال آنکه علاکه در کودکان احساسی غریضی به نظر می رسد که بیشتر به شکل اساطیری معجزه ای به نام عشق نزدیک است و نمی توان آن را کاملا تحت اختیار در آورد. به خوبی مشاهده می شود که در داستان دو کودک تنها به یکدیگر عادت کرده اند و علاقه ی موثر و ناگسستنی در این بین به وجود نمی آید و این تنها محبت است که می تواند آن ها را برده ی خود سازد. در غالب لحظه های فیلم سایه ی محسوس بچه ها، بدون پررنگ کردن نقش ان ها یا حضور متوالی و دیالوگ های زائد و بی هدف احساس می شود.
مردی که به خاطر اشتباهی در گذشته چنان مورد حمله ی اجتماع قرار گرفته که حتی فرصت عذر خواهی نمی یابد، برخلاف مادر و پدری که علیرغم اعمال خلاف عرف تنها به سبب آشکار نشدن رفتارشان در پایان به راحتی به زندگی باز می گردند. وی موقعیت های جدید زندگی را می جوید و با برخورد تند اطرافیان تنها وا پس زده می شود و راهی جز انزوا جستن نمی یابد، تا آنجا که خود را لایق زندگی نداند و تنبیه بزرگی برای مجازات گناه دیرین خود در نظر می گیرد، به امید آنکه اجازه بازگشت به اجتماع را بازیابد. آزارنده شماره یک او که در پایان خود را نیز از گناه مبرا نمی بیند توبه ی وی را می پذیرد و حتی به یاریش می شتابد.
در واقع در پایان داستان با بازگشت والدین فیلم نشان می دهد که بچه ها ارزش از خود گذشتگی و تحمل سختی و حتی روزمرگی را دارند و شاید این فرشتگان بی خبر از همه جا در جامعه ای بی هدف و شاید حتی پوچ از آخرین آرمانها و بارقه های نور و امید به زندگی به شمار آیند... چنانکه در فیلم فرزندان آدم حذف آن ها از زندگی امید را از دست آدمی ربوده است...

http://salam۳۰nama.blogfa.com/cat-۳۰.aspx
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید