چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا
یک زن دیگر
بعد از ۲۱سال زندگی مشترک، در پی راهی نو برای حفظ جرقههای عشق و صمیمیت زندهتر و تازهای در رابطه با همسرم بودم.
روزی به من گفت: «متوجه شدهام که این اواخر بیشتر به ملاقات آن زن میروی! تو او را دوست داری...» و من بسیار متعجب به حرفهای او گوش میدادم: «زندگی بسیار کوتاه است و تو باید زندگیات را با کسانی که دوستشان داری بگذرانی.» و من با لحن اعتراضآمیز گفتم: «اما من تو را دوست دارم.»
- «میدانم. اما این را هم میدانم که او را نیز دوست داری. شاید باور نکنی اما فکر میکنم اگر شما دو نفر زمان بیشتری را با هم سپری کنید، من و تو هم به یکدیگر نزدیکتر خواهیم شد!»
و البته طبقه معمول، او درست میگفت و درست حدس میزد. پس این زن- همسرم- مرا به دیدن آن زن- مادرم- همچنان تشویق و ترغیب میکرد.
مادرم، زن ۷۱ سالهای بود که از ۱۹ سال پیش که پدر فوت کرد، تنها زندگی میکرد و درست بعد از مرگ پدر، من هم کیلومترها از او دور شدم و به شهر دیگری رفتم. از سال پیش که محل کارم به زادگاهم نزدیکتر شد، با خود تصمیم گرفتم زمان بیشتری را با مادرم بگذرانم. اگر چه به خاطر شغل و فرزندانم باز هم چندان فرصت این دیدارها را نداشتم و ملاقات ما به همان تعطیلات و روزهای خاص محدود شد.
وقتی به او زنگ زدم که «آماده باش تا من و تو شام را با هم صرف کنیم، با شک و تعجب به من گفت: «آیا اتفاقی افتاده است؟ میخواهی خانواده و فرزندانت را ترک کنی؟...»
مادر من از آن دسته زنانی است که در چنین مواردی اولین چیزی که به فکرش میرسد، اتفاقی غیرعادی است. یک تلفن شبانه دیرهنگام و دعوت به شام از طرف پسربزرگ خانواده، مقدمه ی یک خبر بد خواهد بود.
- «نه من فقط فکر کردم بد نیست زمان بیشتری را من و تو، با هم سپری کنیم.»
- «حتماً حتماً خیلی هم دوست دارم.»
جمعه، بعد از کار وقتی داشتم به سوی خانهاش رانندگی میکردم، عصبی و مضطرب بودم و وحشت و دلهره ی پیش از ملاقات او را داشتم و البته این همه دلهره برای این بود که داشتم به ملاقات مادرم میرفتم. آه خدای من! در مورد چه چیزی با هم صحبت کنیم؟ اگر رستورانی را که انتخاب کردهام، دوست نداشته باشد چه؟ اگر فیلم را دوست نداشته باشد چطور؟ اگر از هیچ کدام خوشش نیامد؟ وقتی به خانهاش نزدیک شدم دیدم او هم بیرون خانه منتظر ایستاده است. با ظاهری آراسته و مرتب و با لبخند گفت: «به دوستانم گفتهام که میخواهم با پسرم بیرون بروم. همهشان متعجب شده و تحت تأثیر قرار گرفته بودند.» و همچنان که سوار ماشین میشد ادامه داد: «بیشک تا فردا نمیتوانند صبر کنند تا در مورد برنامه ی امشب من و تو خبردار شوند.»
ما هیچ جای خاصی نرفتیم، در همان نزدیکی جای کوچکی را انتخاب کردیم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم. مادر دستم را گرفته بود، نیمی از آن از روی محبت و نیمی برای اینکه به کمک من از پلهها بالا برود. وقتی پشتمیز نشستیم، من فهرست غذا را برای هر دویمان خواندم. چشم او فقط نوشتههای بزرگ را میبیند. در حین خواندن فهرست غذا، نیم نگاهی به بالا انداختم. مادر آن سوی میز ساکت نشسته بود و فقط به من نگاه میکرد و لبخندی زیبا و پر مهر بر لبانش بود. گفت: «زمانی که تو کوچک بودی من فهرست غذا را برای تو میخواندم.» منظور او بیان چرخه ی روابط بود. گفتم: «بله و اکنون زمان استراحت تو و باز گرداندن الطاف و مهربانیهای توست.»
من و مادر گفت و گو و شام خوبی داشتیم. هیچ چیز نمیتوانست حواسمان را پرت کند. آنقدر که حتی سینما را از یاد برده بودیم و فقط با هم صحبت میکردیم. آن شب وقتی به خانه رسیدم، همسرم پرسید: «ملاقاتتان چطور بود؟» گفتم: «خوب. بهتر از آنچه تصور میکردم.» و از آن به بعد مرتب به دیدن مادر میروم. من در مورد اتفاقات روزمره و خانوادهام با او صحبت میکنم، او هم از گذشتههای خود و پدر میگوید.
منبع : ایران سهراب
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رهبر انقلاب کارگران سریلانکا حجاب پاکستان مجلس شورای اسلامی دولت رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم
تهران شهرداری تهران کنکور سیل هواشناسی سلامت پلیس فراجا فضای مجازی قتل قوه قضاییه وزارت بهداشت
خودرو قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو بورس سایپا تورم قیمت سکه
ترانه علیدوستی تلویزیون سریال تئاتر شعر کتاب سینمای ایران رادیو مهران مدیری سینما انقلاب اسلامی فیلم سینمایی
همراه اول ناسا دانشگاه فرهنگیان کنکور ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا فلسطین جنگ غزه روسیه چین عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال باشگاه استقلال فوتسال باشگاه پرسپولیس بازی تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید بارسلونا لیگ برتر
هوش مصنوعی فیلترینگ وزیر ارتباطات تبلیغات تسلا عیسی زارع پور ایلان ماسک اپل مایکروسافت فناوری نخبگان سامسونگ
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن کاهش وزن یبوست