چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آرتور شوپنهاور


آرتور شوپنهاور
آرتور شوپنهاور (۱۷۸۸–۱۸۶۰ میلادی) فیلسوف آلمانی
● زندگی
آرتور شوپنهاوراو در شهر دانتزیک آلمان از پدری تاجر و ثروتمند و مادری نویسنده (جوانا شوپنهاور) متولد گشت، در ۱۸۰۵ پدرش خودکشی کرد و مادرش به وایمار رفت. شوپنهاور با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود و همین امر باعث شد فلسفهٔ او حاوی عقایدی نیمه حقیقی در مورد زنان باشد. رابطهٔ مادر و فرزند مدتی رسمی و بدور از نزاع بود اما مادرش که از گوته شنیده بود او مردی بزرگ خواهد شد با انداختن او از پله‌ها با رابطه مادر و فرزند پایان داد.[۱]
شو پنهاور با گوته نویسنده آلمانی و هگل فلیسوف مشهور رابطه داشت و چندی بعد به وسیله یک هندو از عقاید بودائیان آگاهی یافت و پس از تجسس و تفکر زیاد به آئین بودایی اعتقاد کامل یافت.
مدتی نیز به تدریس پرداخت. لیکن چون کارش نگرفت آن را رها کرده و به تدوین و تحریر کتابی موسوم به «جهان همچون اراده و تصویر» پرداخت و چون کتابش نیز مورد توجه مردم واقع نشد به سختی از مردم رنجیده‌خاطر و نسبت به اجتماع بدبین گشت. شانزده سال پس از انتشار کتاب به شوپنهاور اطلاع دادند قسمت اعظم نسخ چاپی کتاب به جای کاغذ باطاله فروخته‌اند.[۲]
او را در سال ۱۸۲۲ به عنوان استادیار به دانشگاه برلین دعوت کردند. او همان ساعات هگل را برای تدریس انتخاب کرد و این کار باعث شرکت نکردن دانشجویان در کلاس او شد؛ به همین دلیل استعفا داد و هجونامه‌ای بر ضد هگل نوشت. با شیوع بیماری وبا؛ برلین را به مقصد فرانکفورت ترک کرد و تا آخر عمر در همان‌جا ماند.[۳]
شوپنهاور تا آخر عمر ازدواج نکرد و زن‌ها را موجودات پستی می‌دانست.
● در نگاه دیگران
نیچه در مورد او می‌گوید:«مطلقا تنها بود و کمترین دوستی نداشت و فاصلهٔ میان یک و هیچ لایتناهی است.»[۴]
● اندیشه
او نه به روح معتقد است نه به ماده بلکه به جهان موجود علاقه دارد، بیشتر فلاسفه را مورد تمسخر قرار می‌دهد و می‌گوید فلسفه نباید با جملات پیچیده آمیخته گردد، زیرا که همه مردم باید به فلسفه آگاهی کامل داشته باشند.
● جهان همچون اراده وبازنمود
این کتاب را به سمفونی ای درچهارموومان تشبیه می کنند.هرکدام از آن ها دارای فضای خاص خود است.این کتاب با بحثی انتزاعی در باب نسبت ما با جهانی که تجربه اش می کنیم «آن گونه که که آن را به خود باز می نماییم»آغاز می شود. دربخش دوم به این که واقعیتی ژرف تر از جهانی که علم توصیفش می کند اشاره می کند:زمانی که می توانیم به این جهان (جهان همچون اراده)*نظری اجمالی بیندازیم که حرکات جسمانی ناشی از اراده ی خود را در نظر آوریم. بخش سوم بحثی است خوش بینانه در باب هنر.در این جا شوپنهاور ادعا می کند که هنر می تواند گریز گاهی باشد از شر اراده ی بی امان و در عین حال از ابعاد واقعیت ژرف تر(جهان همچون اراده)پرده بردارد. بدبینی تیره ناکی بخش چهارم را فرا گرفته.در این بخش شوپنهاور شرح می دهد که چرا ما به موجب سرشت خویش محکوم به رنج کشیدنیم.با این همه اگر حاضر شویم زاهدانه روزگار بگذرانیم و از امیال خویش دست بشوییم باری کور سوی امیدی هست. [۵]
● مرگ ناگهانی
شو پنهاور در سال ۱۸۶۰ به مرگی ناگهانی درگذشت.
منبع : ویکی پدیا


همچنین مشاهده کنید