جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

جدول های خیابان


جدول های خیابان
روی جدول های کنار خیابان می نشیند و با نگاهش دنباله جدول را می گیرد: سیاه، سفید، سیاه، سفید... با خودش می گوید کاش جدول ها را رنگ دیگری می زدند، مثلا سبز و آبی، نه، نه، سبز و آبی قشنگ نیستند باید همه آن ها را به رنگ گل سرخ قرمز می کردند و... صدای رد شدن ماشین ها را از خیابان شنیده می شود. دستش را توی جیبش می برد و مداد قرمز کوچکی را درمی آورد و شروع می کند به رنگ زدن! گوشه جدول سفید، قرمز می شود. در ذهنش جدول های سرتاسر را سرخ می بیند و خودش را که روی آن ها نشسته و آدامس هایش را می فروشد..... می خواهد به رنگ زدن ادامه بدهد که ناگهان مرد ژولیده ای از راه می رسد و گوشش را محکم می گیرد و به دنبال خود می کشد. و در همان حال سرش داد می زند که چرا نشسته و آدامس هایش را نمی فروشد. او چیزی نمی گوید و مداد قرمز کوچک اش را پرت می کند به طرف جدول های سیاه، سفید، سرخ!
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید