شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

غیاب سیب و کودکی مفقود


غیاب سیب و کودکی مفقود
‌دفتر « این خیال کودکانه وحشی»، نخستین دفتر شعر «زهرا خلعتبری» است که توسط انتشارات نگیما روانه کتابفروشی‌ها شده است.
این کتاب در بردارنده سطرهایی موفق و احیاناً درخشان است. مثلاشاعر به جای آنکه بگوید:
چشم‌هایم دوردست را برای تو می‌کاود
گفته است:چشم‌هایم دوردست تو را می‌کاود
و با همین جابه‌جایی نحوی و فشرده‌کردن جمله، یک معنای جدید خلق کرده است یعنی: «همه جا تویی، نزدیک نزدیک توست و دوردست هم دوردست توست.»معمولاً شاعران جوان، در ابتدای راه، تصور می‌کنند که برای رسیدن به شعریت باید دست به تشبیهات و استعاراتی بزنند که حتماً به چشم بیاید و از همین جا پایشان می‌لغزد و تصاویر شعرشان، چه بسیار می‌شود که توی ذوق خواننده بزند. بنابراین، دریافت چنین ظرافت‌هایی از زبان فارسی برای شاعر این دفتر امیدبخش است.
یا مثلاً:
«و سیب‌ها که از درخت می‌افتند
پرنده‌های خشک را از درختان بدون برگ
چه غم‌آلوده می‌چینند و به خاک می‌سپارند»
در این ۳ سطر، در واقع «پرنده‌ها به سیب‌ها» تشبیه شده‌اند اما این کار در محور عمودی اتفاق افتاده است نه در یک سطر یا یک جمله. ‌ این دست رابطه‌های این – همانی را در بدیع سنتی، با عناوینی چون «تشبیه مضمر» می‌شود .
باز شناخت اما در همان فضا هم، معمولاً در محور یک مصراع یا نهایتاً یک بیت، آرایه‌های ادبی را به رسمیت می‌شناسند. «پرنده‌های خشک» علاوه بر اینکه می‌تواند جانشین «میوه‌های خشک» باشد، بهت‌زدگی را هم القا می‌کند: «پرنده‌هایی که از غیاب سیب‌ها، خشکشان زده است.» افزون بر این دو نکته، پرنده‌ها پس از گذر بهار و تابستان، از شاخه‌ها پر می‌کشند و در هوا ناپدید می‌شوند و در واقع، «چیدن پرنده‌های خشک» از شاخه‌ها و «به خاک سپردن آنها»، جانشین تصویری شده است متضاد با خودش؛ «پر کشیدن پرنده‌ها از شاخه‌ها و ناپدید شدن‌شان در آسمان».
این تفصیل برای اثبات آن آمد که پاره‌هایی از شعرها در این دفتر شعر، موفق و بعضاً درخشان نشسته‌اند و دورنمایی از یک شاعر آینده‌دار را نشان می‌دهند.
اما دقیقاً همین که سطرهایی در شروع نوشتار آمده، مبین آن است که اکثر شعرهای کتاب، دچار نقیصه زیاده‌گویی و درافتادن به ورطه «توضیح» شده‌اند. این ایراد بزرگی است که البته جوان بودن شعرها و جوان بودن شاعر شعرها، عذر این ایراد را می‌خواهد؛ به خصوص آنکه در همین دفتر، «وحدت حس» را در اکثر شعرها داریم و آن «کودکانگی» مفقودی است که شاعر دقیقاً به خاطر احساس فقدان آن با صدای یک «دختربچه» بیان عشق کرده است و در این لحن، ملاحتی است:
مرگ کودکی‌هایمان چه تلخ است
مشت‌هایمان را گره کردیم و به پیشواز مرگ رفتیم
و فراموش کردیم
کودکی‌هایمان را در خانه
سپیده‌دمی به خود آمدیم
افسوس او مرده بود

زهیر توکلی
منبع : همشهری آنلاین


همچنین مشاهده کنید