جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
غرور
روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای کریوه ای سست مانده. پیرمردی ضعیف از پس کاروان همی آمد و گفت چه نشینی که نه جای خفتن است گفتم چون روم که نه پای رفتن است. گفت این نشنیدی که صاحبدلان گفته اند رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.
منبع : روزنامه ابتکار
همچنین مشاهده کنید