پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

برگی از دفتر خاطرات


برگی از دفتر خاطرات
باد می وزد. موهایم را نوازش می دهد. گوشواره هایم از گوش هایم آویزان است. نور آفتاب بر سرم می کوبد. بدنم گرمایش را با تمام وجود حس می کند. سایه ای ندارم. دیدگانم از تابش خورشید سیاهی می رفت. کم کم باد شدید می شود. موهای زرد شده ام را می ریزد. گوشواره های اناری من را به زمین می اندازد. تنه قهوه ای ام دیگه گرمای شدید را حس نمی کند. هوا چقدر خنک شده است. آه مثل این پاییز از راه رسیده است.

فاطمه مهدوی یگانه. اول دبیرستان. آبیک قزوین
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید