سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا
به دنبال کوهی در بیابان
«خطوط شکسته»، اولین دفتر شعر شراره کامرانی است که بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آن را منتشر کرده است.
نخستین ضعف این دفتر، کمتعدادبودن شعرهای آن است. وقتی که هویت یک دفتر «شعر کوتاه» است، برای قدم نهادن و دل سپردن خواننده به شهر شعر شاعر، باید تعداد زیادی شعر کوتاه کنار هم بیاید و این در دفترهای شعر کوتاه یک اصل به شمار میرود. متاسفانه این نکته رعایت نشده است و دفتر تنها ۳۷ قطعه شعر دارد.
دومین ضعف دفتر ، آن است که برخی از قطعهها ضعیف هستند بلکه اصلا شعر نیستند. در میان ۳۷ شعر، آن هم ۳۷ شعر کوتاه، حتی یک شعر ضعیف هم نابخشودنی است. اما در کنار اینها چند شعر بسیار لطیف در این دفتر آمدهاند؛ یکی شعری است که شاعر، برای برادر شهیدش، اسفندیار گفته است:
اینکه پسرم دیده / برادر من نیست / کوهی است / که از بیابان حافظهمان سرزده...
یا این شعر که خطاب به پسرش آرنگ علمشاهی، نوشته است:
پسرم / مشتی خاک/ از دفترت بیرون ریخته / / انگشت بگذار/ و برای شهیدان وطن / فاتحه بخوان
شاعر دفتر را خطاب به پسرش سروده است؛ کودکی که دارد نقاشی میکشد و نقاشیهایش موضوع شعرهای مادرش شده است. خطاب مادر با پسر و وحدت موضوع اشعار که نقاشیهای پسر است، هم انسجامی نسبی به کار داده است، هم زبانی کودکانه به شعرها بخشیده است؛ لطافتی که در خواندن شعرها و توالی آنها معنی مییابد. برای تصور بهتر این لطافت سه شعر پیدرپی را با هم میخوانیم. در پایان سه شعر، میبینیم که شعر سوم، بسیار تکاندهنده است؛ بچه از نقاشی کشیدن و جنگ خیالی خسته شده و خوابش گرفته، مادر هم که از ابتدای دفتر، گفته بود:
میترسم / جای تمام مردم دنیا.../ وقتی صحبت از جنگ میشود / حتی از سربازهای نقاشی پسرم
پس شعر سوم، خستگی مادر در پشت خوابآلودگی پسر در پایان بازی- نقاشیاش با جنگ، شدیدا حس میشود. حال این سه شعر:
پاک کن / تنها چاره جنگی است / که راه افتاده.../ اینجا اما / رد این خطوط لجباز/ با هیچ پاککنی پاک نمیشود
بهترین / سپیدترین پاککن را بردار / و در دفترت به جنگ خطوط شکسته برو
حالا / بخواب / و به جای تمام کودکان جهان / جنگ را فراموش کن
در این خطاب مادر و پسر، گاهبهگاه که «دایی شهید» ظهور میکند، چون از زندگی واقعی شاعر به شعر راه یافته، شعرها زندهاند، پوست و گوشت و رگ و خون دارند، نفس میکشند:
مادر! / داییام را دیدم / پیشانی بندش را به من داد / ببین! / «یا زهرا»/ سرخ / برپیشانیام نقش بسته
ای کاش شراره کامرانی، دست نگه میداشت و تعداد شعرهای کوتاهش را دستکم به سه برابر تعداد حاضر میرساند و بعد از آن، کار را به دست یک ویراستار حرفهای بیرحم میداد. در این صورت، آن دفتر، یکی از بهترین کتابهای شعر دفاع مقدس در سالهای اخیر میشد.
اگرچه چنین انرژی بالقوهای در همین دفتر ناقص و عجولانه موجود است ولی افسوس... .
زهیر توکلی
منبع : همشهری آنلاین
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران رئیسی مجلس شورای اسلامی سید ابراهیم رئیسی ایران و پاکستان حجاب مجلس دولت رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
قتل تهران سازمان هواشناسی شهرداری تهران بارش باران سیل پلیس فضای مجازی سلامت وزارت بهداشت کارت ملی آموزش و پرورش
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو ایران خودرو بازار خودرو سایپا قیمت طلا دلار بانک مرکزی بورس مالیات تورم
ترانه علیدوستی سریال تلویزیون سینمای ایران حج فیلم سینمایی سعدی سینما تئاتر
سازمان سنجش دانش بنیان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شورای عالی انقلاب فرهنگی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه روسیه جنگ غزه فلسطین ترکیه عملیات وعده صادق اوکراین حماس عراق طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید باشگاه پرسپولیس فوتسال بارسلونا بازی سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر دیوید تیلور
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری ایلان ماسک اپل تلگرام همراه اول سامسونگ دوربین
رژیم غذایی صبحانه افسردگی پیری دمنوش یبوست تب کریمه کنگو