پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خشم ، جنون، جنایت


خشم ، جنون، جنایت
قصاص؛ این مجازاتی است که قضات شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران برای مردی به نام ابراهیم در نظر گرفته اند. آنها معتقدند این مرد به عمد همسرش را با روسری خفه کرده و کشته است. البته خود ابراهیم ادعای دیگری دارد. او مردی ۳۶ ساله است و تا پیش از آنکه به جرم قتل عمد به زندان منتقل شود با حرفه تراشکاری روزگارش را می گذراند. او پس از ازدواج با دختری ۱۸ ساله شهرستان شهریار را برای ادامه زندگی انتخاب کرد و یک سال پس از آغاز زندگی مشترک فرزند اول آنها متولد شد و سال بعد تنها دخترشان به دنیا آمد اما سال سوم، سال حادثه بود؛ حادثه یی که به مرگ مرضیه انجامید و ابراهیم را به چوبه دار نزدیک کرد.
پرونده زمانی گشوده شد که ابراهیم پریشان و عصبی، به یکی از کلانتری های شهریار رفت. سراغ افسر نگهبان را گرفت و وقتی با او روبه رو شد بریده بریده و به سختی این جملات را به زبان آورد؛«من زنم را کشته ام. همین چند دقیقه پیش در خانه خودمان. جسدش هنوز آنجا است. نمی خواستم این طور شود. قتل فقط یک اتفاق بود.» دقایقی بعد افسران جنایی و بازپرس ویژه قتل در قربانگاه حاضر شدند. پیکر بی جان مرضیه در چارچوب اتاق خواب افتاده و یک روسری دور گردنش پیچیده شده بود؛«خواب بودم که مرضیه بیدارم کرد. ساعت ۱۰ صبح بود. شب را تا ساعت سه بیدار مانده و هنوز گیج بودم. همسرم در همان حال به من گفت می خواهد پدر و مادرش را برای ناهار دعوت کند. خیلی خسته بودم. به حرفش اهمیتی ندادم و دوباره خوابیدم اما باز مرا بیدار و جمله قبلی را تکرار کرد. از او خواستم دعوت را به آینده موکول کند، او عصبی شد و فحاشی کرد.
از این رفتارش خیلی ناراحت شدم. برخاستم و تا جایی که می توانستم کتکش زدم و بعد با روسری خفه اش کردم. آن لحظات به حدی عصبی بودم که اصلاً نمی فهمیدم چه می کنم. واقعاً نمی خواستم زنم را بکشم. سعی کردم او را به هوش بیاورم اما تلاشم بی فایده بود. دچار عذاب وجدان شدم. پریشان و مضطرب بودم. سریع خودم را به کلانتری رساندم و ماجرا را توضیح دادم.» ابراهیم چند روز بعد با رعایت تشریفات قانونی صحنه قتل همسرش را بازسازی کرد و راهی زندان شد. دو کودک خردسال او نیز به پدر مرضیه سپرده شدند. مرد جوان از نظر بازپرس جنایی در مرگ مرضیه گناهکار بود و دادستان شهریار نیز همین عقیده را داشت، به همین خاطر کیفرخواستی علیه متهم صادر و به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد تا مقدمات برگزاری جلسه محاکمه فراهم شود. روز دادگاه ساعت ۹ صبح بود که ابراهیم با دستی زنجیرشده به مامور بدرقه وارد اتاق شعبه ۷۴ دادگاه شد.
او بعد از مدت ها با والدین همسرش رودررو می شد. آنها چه مجازاتی برای او خواهند خواست. آیا عفوش می کنند یا به دیه رضایت می دهند؟ دقایقی بعد پدر مرضیه جواب این سوال را داد. او خطاب به پنج قاضی دادگاه گفت قصاص دامادش تنها خواسته او است؛«دخترم فقط ۲۱ سال داشت و ابراهیم ناجوانمردانه او را کشت. حالا من از دو فرزند دخترم نگهداری می کنم و حاضرم سهم دیه نوه هایم و تفاضل دیه را بپردازم تا این مرد اعدام شود.» بعد از اظهارات پدر مقتول نوبت به ابراهیم رسید تا درباره وقایع ۱۸ مرداد- روز قتل- توضیح دهد. مرد همان طور که به طرف جایگاه متهم می رود نیم نگاهی به پشت سرش می اندازد. مادر مرضیه اشک می ریزد و از نگاه پدرزنش خشم می بارد. به جایگاه که می رسد، دست هایش را روی لبه های تریبون ستون می کند، منتظر می ماند تا اتهام قتل عمد به او تفهیم شود، سپس دفاع را شروع می کند؛«همسرم مرضیه به دست من کشته شد اما قتل غیرعمدی بود. اتهام قتل عمد را به هیچ وجه قبول ندارم.» همهمه یی به پا می شود.
ابراهیم قبلاً قتل را پذیرفته و همه جزئیات را شرح داده است. حال چطور قتل را منکر می شود؛«من مرضیه را دوست داشتم. او مادر دو فرزندم بود و زندگی خوبی داشتیم. حتی شب قبل از حادثه هم خیلی خوب سپری شد. ما درباره مسائل مختلف با هم گفت وگو کردیم و تا سه صبح فیلم دیدیم. بعد من پیش بچه ها رفتم و همان جا خوابم برد تا اینکه صبح بیدارم کرد و گفت می خواهد پدر و مادرش را دعوت کند. قبول دارم عصبی شدم و کتکش زدم. وقتی یک مشت به صورتش کوبیدم مقابل چارچوب اتاق خواب به زمین افتاد و از حال رفت. دستپاچه شدم. نمی دانستم باید چه کار کنم. نمی خواستم بلایی سر زنم بیاید. روسری را دور گردنش انداختم تا بتوانم او را از چارچوب بیرون بکشم. اصلاً هدفم این نبود که خفه اش کنم. وقتی موفق نشدم، به آشپزخانه دویدم و یک لیوان آب آوردم. اما به هوش نیامد. نبضش را گرفتم، او مرده بود.» سکوت بر فضا حاکم می شود.
اگر متهم حقیقت را می گوید پس چگونه تا پیش از این قتل را قبول داشت و حتی خودش را تسلیم کرده بود. این سوال را قاضی حسینی کوه کمره یی از ابراهیم می پرسد و او پاسخ می دهد؛«وقتی به کلانتری رفتم تا خودم را معرفی کنم حالت طبیعی نداشتم. هر چه آنها گفتند من نوشتم و اعتراف کردم.» جلسه دادگاه به پایان می رسد. متهم به زندان بازگردانده می شود و قضات شور را آغاز می کنند؛ قتل عمد یا حادثه یی ناخواسته. اوراق پرونده مرور می شود. گزارش کلانتری، اعترافات اولیه متهم، قرار مجرمیت صادر شده، نتیجه آزمایش پزشکی قانونی و... ساعتی بعد جلسه به پایان می رسد. حکم این است؛ قصاص.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید