پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مدواژه های سازمانی


مدواژه های سازمانی
اولا خود این واژه "مدواژه" نیز می تواند استعداد تبدیل شدن به یکی از این واژه های مد شده را داشته باشد. چه اشکالی دارد وقتی کلمه Buzzword تازه در دیکشنری ها! راه یافته، به جای آن که منتظر فرهنگستان ادبیات بنشینم خودم به عنوان یک شهروند مسئول! "مدواژه" را به جای آن پیشنهاد دهم و بکار ببرم. اشکالی دارد؟ اصلا شاید این مدواژه هم یک روزی مد شد!
ثانیا خوبی این مدواژه ها آن است که مثل یک کودک تازه تولد یافته که هنوز اسمی برای او انتخاب نشده و هر کس از خانواده زن و مرد به سلیقه خود صدایش می کند و او را می شناساند، فقط اسمی است که هر کس که آن را بکار می برد می تواند در ذهن و ضمیر خود مسمایش را نیز برگزیند. هر چه هست چون ابهام آمیز و آکنده از دوپهلوئی است شما راحت می توانید حرف خود را بزنید و گزارش خود را بدهید و به کسی هم برنخورد و همه چیز اوکی! باشد.
اما برخی مدواژه های سازمانی و معنای پس پنهان آنها:
▪ مهندسی مجدد سازمان: اخراج آدم ها!
▪ بهره وری: نام دیگر برای ۸۰ ساعت کار در هفته!
▪ رمپ آپ!: فرایند دور شدن تدریجی از واقعیت!
▪ استراتژی: مشخصه هر طرحی که اصلا امکان ندارد پایانش را بدانی تا بتوانی بفهمی اگر به جائی رسیدی تاثیر آن طرح چه اندازه بوده!
▪ وین ـ وین: مربوط به موقعیتی است که شما احساس می کنید کاملا سر طرف مقابل را کلاه گذاشته اید(با کلاه گذاری اشتباه نشود، دوبونو گفته این کلاه تفکر است!) و با تکرار وین! فقط دارید خوشحالی خودتان را با طرف به اشتراک می گذارید! اگر که توانستید کلاه طرف مقابل را بردارید(با کلاهبرداری اشتباه نشود!) که جایز است حتی سه بار وین! بگوئید.
▪ چشم انداز: بیانیه خوش خیال ها!
▪ ارزش افزوده: گرانی بیشتر کالا یا خدمات!
▪ مشعوف شدن مشتری: این که هاج و واج بماند که از کجا خورده است!
▪ عضو تیم: آن که توانائی آن را دارد که با دمپائی در یک تیم فوتبال بازی کند! (یک تجربه عینی: در دوران آموزشی سربازی به مدت چهار ماه با دو چشم سر شاهد آن بودم که عضوی از گروهان ما ـ در کمال صحت و سلامت ـ کلی تیمسار رو سر کار گذاشته بود و به بهانه درد مزمن! پا، با دمپائی کنار ما رژه می رفت. در حقیقت سان می دید. او عضو خوب تیم ما بود!)
▪ تیم: گروهی از بچه ها( یعنی کارکنان!) که با هم اول صبح سر کار صبحانه می خورند. تیمی قوی تر است که از پنیر عبور کند! و به حلیم برسد. این کار حلم زیادی می خواهد!
▪ نتیجه محوری: رعایت نکردن اخلاق و ایجاد انگیزه به هر شیوه ممکن برای رسیدن به عدد!
▪ لسنز لرند!: عذر خواهی و یادآوری اشتباهات گذشته!
▪ انعطاف پذیری: انجام هر چه مدیر در آن لحظه می خواهد و آماده شدن برای انجام خواست او در لحظه دیگر! قائل بودن به اصل عدم قطعیت برای مدیر و سازمان!
▪ تسهیل گری: فشار وارد آوردن بیجا! برای جا انداختن کاری!
▪ توانمند سازی: گفتن این جمله به کارکنان که شما می توانید!
▪ موقعیت اضطراری: شرایطی که هر کس در آن است!
▪ دستاوردها: گاوهای جدیدی که زائیده شده اند!
▪ فرابخشی: کاری که سر و ته آن معلوم نیست!
▪ بنچمارک: از حیز انتفاع انداختن یک چیز و دگرگونه کردن قیافه آن به گونه ای که کسی او را باز نشناسد!

مسعود بینش
http://mgt.blogfa.com/۸۷۰۵.aspx
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید