شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دعوت عملی


دعوت عملی
یک روز امام حسن مجتبی(ع) سواره از راهی می گذشت. مردی شامی سر راه آن حضرت را گرفت و فحش و ناسزای زیادی به امام داد!وقتی که حرف هایش تمام شد، امام حسن(ع) رو به او کرده و به وی سلام داد! آنگاه لبخندی بر چهره اش نقش بست و افزود: گمان می کنم در اینجا غریبی، مرد! این طور نیست؟
به هر حال اگر از ما چیزی بخواهی به تو خواهیم داد. اگر گرسنه ای سیرت می کنیم. اگر برهنه ای می پوشانیمت. اگر نیازی داری، بی نیازت می کنیم. اگر از جایی رانده شده ای پناهت می دهیم و اگر حاجتی داشته باشی، آن را برآورده می کنیم. هم اکنون بیا و مهمان ما باش. تو تا هنگامی که در اینجا هستی، مهمان مایی...
مرد شامی با دیدن این همه دلجویی و محبت و نوازش از سوی امام حسن(ع) در مقابل آن همه ناسزاگویی او، به گریه افتاد وگفت: شهادت می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی. و خداوند بهتر می داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار بدهد. و به چه کسانی عطا کند. من پیش از این دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوبترین خلق خدا می دانم... مرد شامی، از آن پس از دوستان و معتقدین به امام حسن(ع) به شمار آمد و تا زمانی که در مدینه به سر می برد، همچنان مهمان آن بزرگوار بود.(۱)

۱- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید