سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب


باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب
ذات ها با سایه های خود هم اندازه
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب
چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب
آب و نرمهای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من
من مست بودم، مست
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می آمد...آب
یا نه، چه می رفت، هم ز انسان که حافظ گفت، عمر تو
با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم
مست بودم، مست سرنشناس، پا نشناس، اما لحظه پک و عزیزی بود
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفت و گو شوریده مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟

مهدی اخوان ثالث
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید