پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

کسب‌وکار وحشتناک


کسب‌وکار وحشتناک
هالیوود بار دیگر با «چه اتفاقی افتاد؟»، فیلم تازه بری لوینسن، نمک نشناسی خود را نشان داد. این اثر اقتباسی است از کتاب آرت لینسن با عنوان «چه اتفاقی افتاد؟ داستان‌های تلخ هالیوودی از خط مقدم» که در سال ۲۰۰۲ و بر اساس خاطرات خود این تهیه‌کننده و نویسنده هالیوودی و با زبانی طنز آمیز نوشته شده است. البته ۱۵ سال پیش رابرت آلتمن فیلم «بازیگر» را با همین مضمون ساخته و درست به هدف زده بود و بلیک ادواردز نیز ۲۶ سال پیش S.O.B را ساخته بود و به گمانم کینگ ویدور نیز در سال ۱۹۲۸ فیلمی داشت با چنین مضمونی و عنوان «نمایش‌گران». خود لوینسن حدود یک دهه پیش در فیلم «سگ را بجنبان» نیز با محور قرار دادن یک تهیه‌کننده در یک کمدی تمام عیار، نقطه تلاقی هالیوود و سیاست را نشان داده بود. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که لوینسن و لینسن چه چیز نو و تازه و مهیجی را در این بازسازی خود گنجانده‌اند؟ در پاسخ می‌توان گفت که تقریبا هیچ. در این فیلم خطوط داستانی جالب توجهی وجود دارد از ماجراهایی که هرکس به تالار مشاهیر راه یافته، نظایر آن را از سر گذرانده، چند نمونه کامل- بهتر است نگوییم کلیشه‌ای- از افراد شیاد و زیرک صنعت سینما که خود را مظلوم نشان می‌دهند و داستان پیش رونده یک هفته از زندگی تهیه‌کننده‌ای که به شکلی دیوانه‌وار سعی می‌کند دو پرو‍ژه سینمایی و زندگی خصوصی‌اش را سرو سامان دهد.
برای بسیاری از تماشاگران این زرق و برق سرگرم‌کننده و دروغین هالیوود جالب است، حتی آنهایی که متوجه شده‌اند زرق و برق واقعی هالیوود مبتذل‌تر و توخالی‌تر از این است. مشکل در اینجاست که آلتمن و ادواردز به خود به عنوان یک غیر خودی در هالیوود می‌نگریستند اما لوینسن و لینسن حد اعلای خودی‌هایی هستند که این عبارت از زندگینامه خودنگاشته نورمن جویسن کاملا مناسب حال آنهاست: «این کسب و کار وحشتناک برای من خوب بود. نمایش آزمایشی ناموفق فیلمی با عنوان «خشمناک / Fiercely » که شان پن در آن بازی می‌کند،تهیه‌کننده فیلم، بن (رابرت دنیرو) را در وضعیت بحرانی قرارمی دهد و لو (کاترین کینر)، رئیس استودیو بلانت خواستار تغییرات حذف صحنه‌هایی از فیلم می‌شود، به ویژه صحنه‌های پایانی که سگی در آن کشته می‌شود.
جرمی (مایکل وینکات) کارگردان بریتانیایی مجنونی است که سرسختانه در مقابل این تغییرات مقاومت می‌کند و بعد، یک سال در اتاق تدوین وقت تلف می‌کند و به مواد مخدر و الکل پناه می‌برد. همزمان با این وقایع در استودیویی دیگر مدیر تولید فیلمی که بروس ویلیس در آن بازی می‌کند، بن را تهدید می‌کند که اگر بروس ویلیس (شوخی با نقشی که خود او در «بازیگر» داشت) ریش‌های خود را نتراشد، فیلمبرداری را متوقف می‌کند.
اما دیک (جان تورتورو) کارگزار ویلیس بواسطه ترسی که از او دارد این موضوع را با او در میان نمی‌گذارد و همین ترس معده او را به هم می‌ریزد. بن که در حین رانندگی در سراسر شهر لس آنجلس به تماس‌های تلفنی خود نیز پاسخ می‌دهد، با آنکه با همسرش کلی (رابین رایت پن ) در مرحله «جدایی درمانی» قرار دارد، می‌کوشد با او دوباره آشتی کند اما متوجه می‌شود که فیلمنامه نویسی به نام اسکات (استنلی توچی) قصد دارد با حفظ ارتباطی دوستانه با دختر او زو (کریستن استوارت) همسرش را از چنگش بیرون آورد. فیلم در معدود لحظات کوتاه و تحقیر آمیزی -مانندزمانی که لو دستیار بن را به شکلی حقارت بار از جلسه بیرون می‌کند- چهره زشت هالیوود را عیان می‌کند اما لحظات مهم‌تر فیلم بخاطر بازی‌های اغراق آمیز و بد، تحمیلی و قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسند.
آن مضحکه واقعی که در هالیوود حریان دارد و رفتارهای واقعی این جماعت اصلا قابل تبدیل به فیلمنامه نیست. در این فیلم همه چیز دقیقا همانطور که انتظارش را دارید به پایانی ناگوار منجر می‌شود. طرح‌هایی فرعی مانند ارتباط اسکات فیلمنامه نویس و دختر بن فاقد هرگونه بینش، لحظات کمدی و هر چیز دیگری است. سکانس تشییع جنازه وکیلی که خودکشی کرده یک اشتباه محاسبه مصیبت‌بار است با کمدی اسلپ‌استیکی که فقط به بی‌سلیقگی‌های دیگر فیلم افزوده می‌شود. پرده سوم در کن عملا همه چیز را بر باد می‌دهد. حتی روی فرش قرمز رفتن سگ هم کمکی به فیلم نمی‌کند. همه افراد گروه فنی این فیلم مطابق با استانداردهای لوینسن/ لینسن برگزیده شده‌اند. با این حال لوکیشن‌های خارج از استودیوی فیلم به نحو عجیبی دور از همه مکآنهای آشنای صنعت فیلمسازی به نظر می‌رسند.

منبع: هالیوود ریپورتر
کرک هانیکات
ترجمه: آزاده حاج‌اسفندیاری
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید