سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

جنون باران


جنون باران
شب ابری
شب تولد شب جنون باران
شب تبسم گریه ها
از یاد دل نمی رود
ان غروب
که روز می رود به خاستگاه
خنده ها ی ماه تماشایی ست
و سپیده ان دم که می زند دم
زیبا یی دگر چو ماه
بر می بندد رخت رفتن
من کی ام؟
سخنی که زخمه اش گنگ تر از صداقت
می پو ید راه ؟
یا که نه
امیدی که سالهاست به دنبال کویرم ؟
ویا که ...
نه نه به گمانم
من همان مثلث طلوع زندگی و غروبم .

عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید