شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

طرح!


طرح!
هرگز فراموش نمی‌کنم روزی را که برای کاری اداری به یکی از دانشگاه‌های علوم پزشکی در یک مرکز استان مراجعه کرده بودم. یادم هست که در اداره طرح، یکی از همکاران جوان را دیدم که مقابل میز یک کارمند دون پایه ایستاده بود و با آشفتگی بحث می‌کرد...
ظاهرا خانم دکتر که طرحش را در روستایی دور می‌گذراند، فقط یک روز زودتر از زمان پایان طرح از محل خدمت خود باز گشته بود و حالا کارمند مذکور در حالی که در صندلی خود یله شده بود و خانم دکتر لرزان جلوی او ایستاده بود، با لبخندی می‌گفت که باید به محل کارتان برگردید و آن یک روز را بگذرانید – و چهره‌اش گواهی می‌داد که در دلش دارد قند آب می‌شود که دست روزگار او را به جایی رسانده که به یک خانم دکتر این‌گونه امر و نهی می‌کند - و در مقابل، خانم دکتر مزبور می‌نالید که آخر، محل طرحم ساعت‌ها از اینجا دور است و من را مجبور نکنید به خاطر یک روز... چند سالی از آن ماجرا گذشت. روزی به وزارتخانه متبوعمان رفته بودم که باز همان خانم دکتر را دیدم. شنیده بودم که با درس خواندن شبانه‌روزی در امتحان دستیاری پذیرفته شده و پس از چند سال کار و درس خواندن طاقت‌فرسا، در یکی از رشته‌های جراحی تخصص گرفته و البته در حین دوره دستیاری، با یکی از دستیاران سال بالایی خود ازدواج کرده است. بازهم خانم دکتر- این بار همراه با ده‌ها پزشک متخصص دیگر – در مقابل میز یک کارمند اجتماع کرده بودند و از محلی که برای تعهدات قانونی – همان ضریب K – ایشان تعیین شده بود، می‌نالیدند. خانم دکتر با عصبانیت می‌گفت: «من و همسرم را هر کدام به یک استان دور از هم فرستاده‌اند. ما که در سن نسبتا بالا ازدواج کرده‌ایم، حالا برایمان خیلی سخت است که چند سال دیگر را دور از هم باشیم.»
خانم دکتر شکوه می‌کرد که: «اگر هیچ درس نخوانده بودیم و یک بقالی باز کرده بودیم، حالا می‌توانستیم محل زندگیمان را خودمان انتخاب کنیم، اما حالا که سال‌ها سخت‌ترین دوره‌های درسی و کاری این کشور را گذرانده‌ایم، در دهه چهارم عمر هنوز باید به اجبار دولتی، از این شهر به آن شهر آواره باشیم.» خواستم قدری او را تسکین دهم؛ گفتم: «آخر شهرهای کوچک هم به متخصصانی مانند شما نیاز دارند...» با برافروختگی درآمد که: «مگر وقتی می‌خواهند در جای دوری سد بسازند، دانش‌آموختگان مهندسی را مجبور می‌کنند که به آنجا بروند و در ازای حقوقی که بیانش شرم‌آور است، به کار مشغول شوند؟ هرگز! بلکه با پیشنهاد شرایط بهتر کاری و درآمد بالاتر برای بهترین مهندس‌ها انگیزه ایجاد می‌کنند که چندی حتی۰۰در صحرا زندگی کنند و کار سد را به پایان برسانند. پس چرا فقط این اجحاف به پزشکان می‌شود؟ چرا چنین شرایطی را برای هیچ رشته دیگری نگذاشته‌اند؟ آیا مناطق محروم فقط به پزشک نیاز دارند؟» و من هیچ جوابی برای او نداشتم.

دکتر کیارش آرامش، استادیار مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید