سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

می‌شناسمت ای مرد


می‌شناسمت ای مرد
ای یادگار روزهای آهن و ‌آتش
گام که بر می‌داری
در ازدحام این همه
عابر بی‌درد زخم‌هایم شکوفه می‌بندد
این عصا
این شلوار تا خورده
آبروی میهن‌منند
کیست که نداند
دیروز دریچه‌های آ‌سمان
بر بلندای خاکریزها گشوده
و کبوتران چشمت
تا کرانه‌های آبی خدا رفتند
از «کرخه تا راین »
پابه پای تو آمدم
گفتم : چشمهایت ؟
گفتی : «گرفته به بال فرشته‌ها »
افسوس دیگر
اسیر کوچه‌های عافیتیم
و دستم نمی‌رسد به آ‌سمان
تا ضریح چشمهایت را
زیارت کنم
می‌شناسمت ای مرد!
مثل «مهاجر »
هر روز می‌آیی و می‌روی
کاش از « دیده‌بان »
خبر می‌داشتی
راستی!
یادت هست آ‌ن روز
در آن حجم غلیظ درد
صدایی از بی‌سیم‌ها
در آ‌سمان پیچید :
«فرشته بفرستید »
صدای تو
چقدر پیر شده است
کاش یک بار دیگر
دعوت می‌شدیم
به «عروسی خوبان »
شاید موج نگاه تو
ما را بگیرد
کجای این خاک
آشنای نام تو نیست
کیست که ندا ند :
در هیاهوی «نام» و «نان»
حرمت عشق را نگهداشتی
کسی مثل تو
دلواپس فردانیست
فردای عشق
فردای زخم
می‌شناسمت ای مرد!
تو تفسیر خط مقدمی
میدان مین
دیروز
شاهد عبور عاشقانه تو بود
نگاهت
آ‌ینه حماسی‌ترین لحظه‌هاست
و نامت ترانه سرخی است
از آ‌سمان میهنم
و یادت
در جای جای شعرم
جاریست
دیگر نمی‌سرایم
مگر از بغض شکسته در گلو
از پیشانی بندهای سرخ و سبز
بگذار بگریمت ای مرد
من خواب دیده‌ام
کسی در ازدحام اسطوره‌های باستانی
آخرین آیینه‌های آسمانی را
به نگارخانه‌ غبارآلود این دیار ارمغان می‌آورد
و در بنفشه زار چشمهایش
کاروانی از
شهیدان عشق
به امامت خورشید
نماز می‌خوانند
تعبیر خواب مرا
مردانی می‌دانند
که دیرگاهیست
از این دیار کوچیده‌اند
و این کتیبه را به یادگار گذاشتند
که
فصل غبارروبی آیینه‌ها
نزدیک است
دیگر قرار ندارم این روزها
دلم هوای سفر کرده است
می‌خواهم امشب
سر به کوه بگذارم
و فردا
بر بلندای قله‌ها
لحظه‌های آمدنش را
به انتظار بنشینم
انتظار سهم ماست
سهم شیعه
السلام علیک یا حجت‌ابن‌الحسن
السلام علیک یا صاحب‌الزمان!

عبدالحسین رحمتی - ایلام
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید