شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دموکراسی و آگاهی در حوزه عمومی


دموکراسی و آگاهی در حوزه عمومی
اکثر دموکراسی هایی که پس از جنگ جهانی اول و در پی سرنگونی امپراتوری های آلمان، اتریش- مجارستان و روسیه تزاری به وجود آمدند، دوام نیاوردند.
دموکراسی های پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای امریکای لاتین و آفریقا نیز حکومت های ضعیف بودند و اکثر آنها شاهد فراز و فرودهایی در زمینه حقوق سیاسی بوده اند. این کشورها، علاوه بر ناکارایی اقتصادی، منابع لازم برای جلب علاقه شهروندان عادی و نخبگان را نداشتند. لذا در چندین کشور آنها، تلاش برای ایجاد دموکراسی ناکام مانده است. رژیم های دموکراتیک ایتالیا و آلمان پس از جنگ، که پیش از این دولت های فاشیستی بودند، همچون جمهوری وایمار، با حمایت فاتحان جنگ مستقر شدند. بدیهی است که این دموکراسی ها در بدو امر مشروعیتی نداشتند اما از امتیاز «معجزات اقتصادی» پس از جنگ بهره مند بودند؛ معجزاتی که مشاغلی ایجاد کردند و معیارهای زندگی را دائماً بالا بردند و همین امر به این رژیم ها مشروعیت بخشید. این نظام های جدید به مدت ۵۰ سال اقتصادی کارآمد داشته اند. ثباتشان نیز به این علت بوده است که گرایش های ضد دموکراتیک و دست راستی را بی اعتبار کرده اند؛ عوامل که مرتبط با فاشیسم و شکست نظامی شمرده می شدند.
پس دموکراسی را می توان وسیله یی برای تسهیل ثبات دانست. ثبات هم به سهم خود ممکن است مشوق رشد اقتصادی باشد. دموکراسی به شهروندان امکان می دهد که اجتماع سیاسی را شامل و جامع همه آحاد جامعه ببینند نه منحصر به معدودی صاحب قدرت. رای دهندگان به صورت جزیی از ساختار ایجاد مشروعیت در می آیند و اقتدار نهایی در دست آنها است نه در اختیار حکومت. کسانی که رای می دهند، ضمن حفظ وفاداری خود به نظام، تشویق می شوند که تغییراتی در حکومت بدهند. گاه این دلیل اقامه شده است که نظام دموکراتیک، چون بر حمایت عموم مردم متکی است و همواره باید برای کسب چنین پشتوانه یی رقابت کند، «ضعیف تر» از دیکتاتوری و ثبات قدم آن هم کمتر است. اما صاحبنظران مختلفی چون ماکس وبر و میخائیل گورباچف درست عکس این سخن را گفته اند؛ اختلاف منافع و تعارض خواست ها عناصر مثبتی هستند که موجب تحکیم اقتدار می شوند. وجود مخالفت در حکم نوعی ساز و کار برای ایجاد ارتباط است که توجه را به مشکلات حکومت و جامعه جلب می کند. آزادی مخالفان موجب گردش آزاد اطلاعات درباره اقتصاد و نیز درباره حکومت می شود. وبر نشان داد که حاکم مستبد غالباً قدرتی کمتر از زمامدار دموکراتیک دارد. دیکتاتور، به علت محدودیت های موجود در زمینه گردش آزاد اطلاعات، ممکن است نداند که مقامات اداری و گروه های ذی نفعی که با دستورهای او مخالفند چه موقع از آن دستورها سرپیچی کرده اند. وبر شکست اصلاحات ارضی به دست فردریک کبیر در سده هجدهم در پروس را به عنوان نمونه ذکر می کرد.
دستگاه اداری و مقامات محلی پروس، که با اشرافیت زمین دار مرتبط بودند، قوانین جدید را به آسانی پشت گوش انداختند و کسی هم موضوع را به گوش پادشاه نرساند.
اما بر عکس در دموکراسی، مخالفان یا مطبوعات می توانند این قبیل کارشکنی ها را افشا کنند. گورباچف طی چند سال زمامداری اش در مقام رهبر اتحاد شوروی، عواقب اخلالگری هایی را که در رژیم های تک حزبی پیش می آیند با عبارتی شبیه به کلام وبر بیان کرد. گورباچف با یادآوری این نکته که دستگاه اداری به اجرای دستورها و اصلاحاتی که مخالف با آنها بود توجهی نمی کرد، گفت که ممکن نیست چنین وضعیتی در یک نظام چندحزبی پیش بیاید. البته از وجود احزاب بیشتر هم دفاعی نکرد. اما در عوض، مطبوعات و روشنفکران شوروی را دعوت به انتقال و عرضه صریح افکار و عقاید کرد، غامریف که در کشورهای دموکراتیک کار نیروهای مخالف است.

دموکراسی و آگاهی در حوزه عمومی
برگرفته از دایره المعارف دموکراسی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید