سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

سفره رنگارنگ برای دوست


سفره رنگارنگ برای دوست
دو نفر با هم دوست صمیمی بودند. روزی یکی از آنها به مهمانی دیگری رفت. میزبان در مهمانی خود خیلی بریز و بپاش می کرد و سعی داشت که بیشترین پذیرایی را از مهمان خود بکند. مهمان آماده رفتن شد و گفت: «من دیگر می خواهم بروم، اما بدان که تو نتوانستی از مهمان خود پذیرایی کنی یک روز باید به خانه من بیایی تا یاد بگیری چگونه از مهمان پذیرایی می کنند.» میزبان خجالت کشید و در فکر فرو رفت و با خود گفت: «مگر من چه کوتاهی کردم؟ چه چیزی را نادیده گرفتم؟» مرد میزبان مدتی در این فکرها بود تا اینکه روزی به شهر دوست خود سفر کرد و به خانه او رفت. آن دوست از دیدنش خوشحال شد و خوشامد گرمی گفت و با هم گرم گفتگو شدند. موقع ناهار که شد صاحبخانه غذایی ساده در سفره گذاشت، کمی نان و سرکه و از اینجور چیزها. مهمان با تعجب نگاهی کرد و با خود گفت: «حتما پذیرایی درست و حسابی فردا خواهد بود.» اما روز بعد هم همان غذاهای ساده را جلوی او گذاشتند. روزهای بعد هم وضع سفره هیچ تغییری نکرد.
مهمان که تعجب کرده بود، با خود گفت: «با آن همه پذیرایی عالی که کردم به من می گفت کوتاهی کرده ای، ولی حالا خودش برای پذیرایی از من هیچ تلاشی نمی کند»! چند روزی که گذشت، مرد مهمان خجالت را کنار گذاشت و گفت: «از مهمان اینطور پذیرایی می کنند؟» دوستش گفت: «بله، برای غریبه ها باید بریز و بپاش کرد. موقعی که من پیش تو آمدم دلم می خواست یک ماه در خانه تو بمانم و در کنارت باشم، اما تو با آن نوع پذیرایی که از من کردی، فکر کردم حتما از دست من خسته شده ای، این بود که روز سوم خداحافظی کردم و رفتم. اما من دوست دارم که تو همیشه پیش من باشی. برای همین است که خیلی ساده از تو پذیرایی می کنم. اگر یک سال هم بمانی و مهمان من باشی، هیچ مشکلی برایم پیش نخواهند آمد.» مرد مهمان که عاقل و دانا بود حرف های دوست خود را درک کرد و فهمید که پذیرایی بیش از حد لازم، بین دو دوست کار درستی نیست. همیشه باید با روی خوش از مهمان پذیرایی کرد نه با سفره های رنگارنگ.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید