پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شهر خالی از کبوتر!


شهر خالی از کبوتر!
السلام علیک یا بقیه‌الله. سلام آقا می‌دانم شما هم مصیبت‌زده‌اید. اینجا هوا بس ناجوانمردانه ابری و دلگیر است. سرمای بی‌عدالتی بغض ما را در گلو شکسته! اینجا شکوفه‌های عاطفه سر در گریبان و زانو بغل در گوشه‌های شهر نشسته‌اند.
از غزه می‌گویم، همان شهری که این روزها قحطی عاطفه است و بازار سیاه احساس!
حقوق بشر چندمین سالگرد خود را اعلامیه زده و انسانیت از همسایگانش دیرسالی است رخت بربسته، کبوتران سر به زیر پر فرو برده و جرات پرواز ندارند.
آری! غزه شهری بی‌درخت و کبوتر که ساقه‌های زیتونش را شکسته‌اند و بر درختان پرتقالش آفت مرگ می‌پاشند. دیگر در این شهر نه صدای جویباری است تا آدمی را به یک فنجان چای عصرانه دعوت کند و نه خش‌خش برگ درختی تا شاعری را سر ذوق آورد! صدای بال کبوتری شنیده نمی‌شود! تنها صدای سفیر گلوله‌هاست که نفس‌ها را در سینه حبس می‌کند!
اینجا لالایی کودکانش صدای غرش سفینه‌های مرگ است که کودکان را برای همیشه به خواب می‌برد تا دیگر سینه خشکیده و بی‌شیر مادران را پس نزنند!
اما عزیز طولانی سفر! با این همه، چشمان نگران کودکان غزه با مشکی از اشک به آسمان است تا دستی از آسمان درآید و زخم‌های کهنه بی‌کسی در دنیای مدعی دروغین مدافع حقوق بشر را مرهمی باشد!
چشم‌ها به آسمان است تا غیرت الهی توفان کند و ابرهای تیره بی‌عدالتی را از آسمان همه جهان بزداید تا آسمان آبی و روزهای آفتابی سهم همگان شود!
آن روز فرصت جولان از زاغ و زغن گرفته می‌شود و کرکس‌ها برای همیشه خانه‌نشین می‌شوند و آسمان آبی‌تر از آبی محو تماشای پرواز کبوتران صلح و دوستی می‌شود! و آن روز نزدیک است!

م. قائمی شیرازی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید