شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

کربلا


کربلا
غریب و گردآلود
دلم مسافر بود...‏
شبی که شانه شهر نجیب زخمی شد
و ثقل آتش و آوار را تحمل کرد
دل، این مسافر خسته
کنار مرقد شش گوشه ای تأمل کرد
ببین که غربت یک شهر با من است امشب
دمادم آتش سنگین اگرچه می‌بارد
ولی چه غم ما را؟
که عاشقیم و مجازات عشق سنگین است
در آن شبی که چراغ خموش خیمه تو
مجال رفتن داد
به خیمه گاه تو ماندیم، جرم ما این است.

ساعد باقری
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید