پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شیرین کاری های جنبش دانشجویی


شیرین کاری های جنبش دانشجویی
خرداد سال ۱۳۵۱ نیکسون سفری به ایران داشت. به مناسبت ورود او در چندین نقطه تهران انفجارهایی صورت گرفت که بی سابقه بود. اما در پایان سفر او اتفاقی افتاد که ساواک را بهت زده کرد. زمانی که او به همراه شاه از اتوبان چمران فعلی به سمت فرودگاه می رفت، دانشجویان کوی امیرآباد دانشگاه تهران که همیشه حادثه ساز بودند این بار نیز حرکتی شگفت انگیز کردند. درست لحظه یی که اسکورت نیکسون و شاه از پشت خوابگاه کوی در حرکت بودند از سوی ده ها نفر دانشجویی که در کنار اتوبان ایستاده بودند زیر باران سنگ و آجر قرار گرفتند. ماموران حفاظتی که غافلگیر شده بودند هیچ حرکتی نتوانستند بکنند تنها توانستند تعدادی عکس و فیلم از آنها بگیرند. سنگ و آجرها روی اتومبیل ها ریخت و آنها به سرعت گریختند تا به فرودگاه برسند. شاه که از این حرکت به شدت عصبانی بود ساواک را توبیخ و دستور برخورد با این دانشجویان را صادر کرد. شبانه تعداد زیادی از ماموران ساواک به خوابگاه ها ریختند و یک به یک اتاق ها را بازرسی کرده و به هر مورد مشکوکی برمی خوردند، دانشجوی مربوطه را بازداشت می کردند. در این میان اتفاقات جالبی افتاد که تا مدت ها زندانیان سیاسی که با این دانشجویان روبه رو شده بودند برای هم بندان شان نقل می کردند. در یکی از اتاق ها دانشجویی عکس کارل مارکس را به دیوار اتاق زده بود که غافلگیر شده و قبل از کندن آن مامور ساواک سر می رسد.
در حالی که وی نگران بوده عکس برای او دردسر نشود، مامور ساواک که او را نصیحت می کرده دست از این کارها بردارد، می گوید؛ برو درست را بخوان به جایی برسی. این کارها عاقبت ندارد. بعد به عکس مارکس اشاره می کند و می گوید؛ به خودت رحم نمی کنی اقلاً به این بابای پیرت رحم کن. یکی از دانشجویان بازداشتی را در ساواک می زدند که فعالیت هایت را بگو. او منکر می شده و گویا فعالیتی هم نداشته است. بعد از مدتی بازجو به پرونده او مراجعه می کند تا ببیند علت بازداشت وی چه بوده است. تنها مدرکی که از وی گرفته بودند کتابی بود با عنوان «نابرابری ها». آن زمان رسم شده بود به جای کلمات عربی از واژه های فارسی استفاده شود. روی این حساب به جای کلمه معادلات در ریاضی از واژه نابرابری استفاده می شد. کتاب نابرابری ها در حقیقت یک کتاب ریاضی مربوط به معادلات بود. اما مامور ساواک که گمان می کرد هر کس از نابرابری سخن بگوید سیاسی است دانشجوی مزبور را بازداشت کرده بود.
در بازجویی دانشجویان شیرین کاری های جالبی می کردند. یکی از دانشجویان را به شدت شکنجه می کردند که اعتراف کند. ساواک از وی عکسی داشت که او را در حال پرتاب آجر نشان می داد. بازجوها طبق معمول اول این مدرک را نشان ندادند تا اعترافات بیشتری از وی بگیرند. بعد از مدتی که دانشجوی مزبور به کلی منکر فعالیت سیاسی می شود بازجوها به او می گویند از تو عکس داریم که آجر به سمت شاه پرتاب می کنی. او بازهم به گمان اینکه بلوف می زنند منکر می شود. تا سرانجام عکس را جلوی او می گیرند. او وقتی عکس را می بیند به جای اینکه خود را ببازد بازهم از رو نمی رود و می گوید اتفاقاً این عکس به نفع من است. درست است من در اینجا ایستاده بودم و چون مخالف با این حرکت های دانشجویان بودم وقتی آنها آجر را پرت می کردند من آن را در هوا می گرفتم که به شاه نخورد. این عکس مربوط به آن لحظه است. یکی دیگر از دانشجویان نیز که عکس از او گرفته بودند بعد از مدتی که شکنجه ها را تحمل کرده و منکر شده بود، بازجوها عکس را به او نشان می دهند. او با جسارت تمام می گوید این عکس مونتاژ است. کسی با من دشمن بوده این عکس را مونتاژ کرده تا مرا محکوم کند. به این ترتیب او از اعتراف کردن طفره رفته بود. از نظر قضایی نیز عکس به تنهایی سند حقوقی برای جرم محسوب نمی شد. هر کجا هستند همچنان شاد و بانشاط باشند.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید