چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ای‌ عشق !


ای‌ عشق !
باید منِ بی حوصله را هم بپذیری
ای عشق‌‌، نگو «نه»، تو بلای همه‌گیری
پیچیده در اندامم، سلول به سلول
فریاد پشیمانی زندانی پیری
آن لرزش یکریز در آن گوشه دریا
دستان غریقی است، نه امواج حقیری
خونریزی روحم نفسی بند نیامد
ای مرهم دلبند! تو از تیره تیری
بیرون زدم و گشتم و پرسیدم و گفتند:
رازی است که بهتر که ندانی و بمیری
پنهان مکن ای رودِ روانی، جرَیان چیست؟!
با یادِ که آواره هر کوره کویری؟
شور و شرت ای عشق، سرٍ هر گذری هست
هم تعزیه‌خوانی تو و هم معرکه‌گیری

محمدمهدی سیار
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید