شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

آب


آب
قحط آبست و صدف از رنگ گوهر شد خجل
هم زمادر طفل و هم از طفل مادر شد خجل
کافری از بس که زان مسلم نمایان دید دین
سر به پیش افکند و در پیش پیمبر شد خجل
هاجری زمزم پدید آورد و طفلش تشنه بود
سعی بی حاصل شد و زمزم زهاجر شد خجل
با عمو می‌گفت طفلی تشنه کامم خود ولیک
سرفرازم کن، رباب از روی اصغر شد خجل
مشک خالی و دلی پراز امید آورده بود
وز رخ بی‌آب و رنگش آب آور شد خجل
سخت سقا بهر آب و آبرو کوشید، لیک
عاقبت کوشش زسعی آن فلک فر شد خجل
مایه آن پایه همت گشت نومیدی زآب
وز لب خشکیده او دیده‌تر شد خجل
روح غیرت جان مردی ذات عشق اصل وفا
هریک از آن ساقی در خون شناور شد خجل
کام پور ساقی کوثر نشد تر از فرات
وز رخ ساقی کوثر حوض کوثر شد خجل
زآنطرف عباس از طفان خجل زین سو حسین
آمد و دین آن فتوت از برادر شد خجل
خواست برخیزد بپا بهر ادب دستی نبود
و آن قیامت قامت از خاتون محشر شد خجل
ریزش اشکت کند انسانیا اینسان سخن
بی‌سخن ، زین درفشانی ، در و گوهر شد خجل

علی انسانی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید