چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

ویژگی های غزل انقلاب و دفاع مقدس


ویژگی های غزل انقلاب و دفاع مقدس
جرس به وادی خورشید می‌کشاندمان
که این چنین لب چاووش نور خواندمان...
به چوب نیزه اگر سر برفت باکی نیست
که سعی عشق چنین سرخ می‌دواندمان
«حسین اسرافیلی / گل، غزل، گلوله / صص ۳۷ ـ ۳۸»
آه... ای همنشین این محفل، همنشینانتان کجا رفتند
از گلوی پرندگان سبز، بوی شعر و شعور می‌آید
بوی عطر نجیب آلاله، بوی سیب و شهادت و قرآن
بوی پرواز، بوی عاشورا، بوی عصر ظهور می‌آید
«سیدمرتضی کراماتی / شقایقهای اروند / صص ۲۳۵»
روزی هزار مرتبه تا مرگ می‌رویم
روزی هزار مرتبه تکرار می‌شویم
فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر
چشم انتظار لحظهٔ دیدار می‌شویم
«سلمان هراتی / غزل معاصر ایران / ص ۳۰۰»
آقاترین! سکوت مرا غرق نور کن
از سمت این خزان سترون عبور کن...
می‌ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا! تو را قسم به شهیدان، ظهور کن
«منیژه درتومیان / شعر جوان / صص ۶۷ ـ ۶۸»
وقتی به خواب شقایق، خون شهیدی شتک زد
یک لاله در پشت این باغ، خود را به سنگ محک زد
یک لاله ـ یعنی دل من ـ در خون خود، غوطه می‌خورد
وقتی که دست غریبی، سیلی به روی فدک زد!...
«عبدالرحیم سعیدی‌راد / جمهوری اسلامی ۱۵/۵/۷۶»
فرهنگ عاشورا ـ همان‌گونه که پیشتر گفته شد ـ در تمام ابعاد و جلوه‌های خویش در شعر دفاع مقدس چهره می‌نماید. تموج حماسه، تبلور پیام،‌‌ آهنگ سوگ، درد، معرفت، محبت و عشق که هر یک جلوه‌ای از منشور شکوهمند عاشورایند خود را در سروده‌ها می‌نمایانند. در غزل‌ها و دیگر قالب‌های شعری به شیوهٔ گذشتگان، تنها به سوگ، اندوه و مصایب کربلا اشارت نمی‌شود. اشاره به اسوه‌های عاشورا، پاکبازی، ایمان، بصیرت و عشقبازی در ‌آن هنگامهٔ بی‌بدیل تاریخی تصویری بایسته‌تر از کربلا را به نمایش می‌گذارد و چون جامعه با عاشورا زندگی می‌کند و جبهه‌ها آیینهٔ روشن کربلایند، شاعر عینیت کربلا را مرور می‌کند و خود، گاه در متن حادثه به ترسیم امروز جبهه‌های حماسه و خون و پیوند آن با دیروز کربلای حسینی می‌پردازد و وجوه مشترک آنها را در شعر توصیف می‌کند.
● درآمیختن غزل و قصیده
عمدهٔ غزل‌هایی که در آنها وصف شهید، شهادت، جبهه‌های نبرد، ایثار و پاکبازی مردم، صبوری مادران و خانواده‌های شهید داده،‌‌ آزادگان و... است در حقیقت نوعی قصیده به شمار می‌آیند، چرا که شاعر از همان آغاز «قصد توصیف و ستایش» را دارد. اما سیطرهٔ روح غزل بر سروده، شعر را میان غزل و قصیده قرار می‌دهد. همین است که در قرار دادن برخی از این سروده‌ها در مجموعهٔ غزل یا قصیده دچار تردید می‌شویم. مثلاً در این سروده از خانم سپیده کاشانی، شعر به قصد ستایش و توصیف آغاز می‌شود اما بعد رنگ و بوی غزل می‌‌یابد:
برادر مبارزم، زمزمه کن بهار را
بچین زشاخهٔ یقین، میوهٔ انتظار را
بهار شد، بهار شد، وطن چو لاله‌زار شد
تا که شمارد این همه، لالهٔ بی‌شمار را
به خون رقم زدند تا قصهٔ روزگار من
بخوان، بخوان زدفترم شوکت این تبار را
هیمهٔ عشق را شرر، از نفس دعا بزن
موج‌زنان برو برو، ببر به سر قرار را...
این سروده‌ها هرگز یادآور توصیف‌های دروغین و بی‌بنیادی نیست که شاعر خودباور نداشته باشد. شاعر در بهت و شگفتی، شاهد و ناظر عظمت‌هاست و گویی گریز و گزیزی از ستودن ندارد.
● اعتراض و دلتنگی
شاعران انقلاب، رفاه‌زدگی، فرصت‌طلبی، بی‌تفاوتی و عافیت‌طلبی را در سروده‌های خویش به باد انتقاد می‌گیرند و نگرانی خویش را از کم‌رنگ شدن ارزش‌ها یا فراموشی و دهن‌کجی نسبت به دستاوردهای خون مقدس شهیدان ابراز می‌دارند. اوج این نوع سرودن و اعتراض و دلتنگی در سالهای ۶۴ تا ۶۸ است و بعدها نیز به صورت ملایم و آرام با شیبی نرم ادامه می‌یابد. این نوع سرودن تقریباً در سال‌های پایانی دههٔ هفتاد رو به افول می‌نهد. در سروده‌های سلمان هراتی، قیصر امین‌پور، حسن حسینی‌، علیرضا قزوه، سیدضیاء‌الدین شفیعی، محمدحسین جعفریان، عبدالجبار کاکایی و... در قالب‌های گوناگون شعری، این ویژگی را می‌توان یافت. نمونه‌های زیر گویای این دلتنگی و احساس شاعرانه‌اند:
دسته گل‌ها دسته دسته می‌روند از یادها
شمع روشن کرده‌ای در رهگذار بادها؟
سخت گمنامید اما، ای شقایق سیرتان
کیسه می‌دوزند با نام شما، شیادها!

«علیرضا قزوه»
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید