شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

گوشت مخصوص برای چلوکباب


گوشت مخصوص برای چلوکباب
تنها یک نفر می توانست حرف زده باشد.‎.‎.
بازجو گفت: «همه چیز روشن است. شما می خواستید یک عملیات مسلحانه را طراحی کنید. ما می دانیم. اطلاع داریم. پول خرج می کنیم که بدانیم. آن همه پول که دولت توی رستورانتان ریخته بود کفایت نمی کرد اعلیحضرت قرار بود سه شنبه بعد آنجا شام میل کنند. فکر کردید مملکت بی صاحب است که شما شاه مملکت را بدزدید و کشور را به دست بگیرید »
اصلاً این حرف ها چه دخلی به من داشت من از پاریس دعوت شده بودم که بیایم اینجا، راه پاریس به تهران را برای شاه کشور نزدیک تر کنم. بد کرده بودم حقوق ماهی ۲۰ هزار فرانکی «ماکسیم» را ول کرده بودم و آمده بودم با عایدی ۱۰ هزار تومانی، رستوران «چلو» را می گرداندم
بازجو گفت: «فکر نمی کردید که شنود گذاشته باشیم نه مردک! چرا نگفته بودی که توی ماکسیم، برای «برژنف» ، سوفله قرقاول درست کرده ای همانجا به خدمت اجنبی درآمدی »
«طرف» از مخ خلاص بود! یادش رفته بود که همین یک ماه قبل، به دستور مستقیم وزیر دربار برای سفیر اتحاد جماهیر شوروی، قرمه سبزی مخصوص ارسال کرده بودیم و به دستور کمی مسهل قاطی غذا ریخته بودیم تا سفیر، برای دو دقیقه هم شده از نامه محرمانه وزیر امور خارجه شان دور شود تا عامل ما در سفارت، از روی نامه میکرو فیلم بگیرد.
گفتم: «ببین الاغ! کاری نکن که از کار، بیکارت کنم. خود من، سرتیپ اداره هشتم ام. ببین چه خرتوخری شده که آت و آشغال هایی مثل تو برای من تعیین تکلیف می کنند! شنودتان کدام گوری بود! می خواستیم ببینیم نفوذ «بخش داخلی» در عملیات «بخش خارجی» در چه حدی است. به آن پادوی احمق تان که پسر عمه تیمسار نصیری است، یک لیست غذای چینی دادم. ابله فکر کرد که من عامل مائوتسه تونگم!» گفتم: «تمامش کن! اعلیحضرت دستور چلوکباب مخصوص داده اند. کاری نکن که با گوشت خودت، مخصوصش کنم!»
به گمانم مؤثر افتاد چون یک ساعت بعد، توی رستوران بودم. خب! حسابی تحقیرش کرده بودم. گفته بودم: «نه! نترس! من چلوکبابم با گوشت گوساله است نه الاغ!»

یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید