سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

دوستان خوب خانه کوزه ای


دوستان خوب خانه کوزه ای
یک روز گرم تابستون، مگس کوچولو دنبال یه جای خنک می گشت تا بتونه کمی استراحت کنه. کوزه ای پیدا کرد که گوشه ای افتاده بود. رفت توی کوزه و دراز کشید و با خودش گفت: چه جای خنک و خوبی! اون وقت بیرون پرید و چند تا چوب زیر کوزه گذاشت تا باد کوزه رو تکون نده. چیزی نگذشته بود که موشه از راه رسید و گفت: کی توی این خونه زندگی می کنه؟ مگس از کوزه بیرون اومد و گفت: من؛ مگس وزوزی. تو هم بیا و با من زندگی کن.موش خوشحال شد و توی کوزه رفت اما کوزه تاریک بود. موش یک پنجره برای کوزه درست کرد. کارش تموم نشده بود که قورباغه از راه رسید و گفت: چه خونه زیبایی! کی تو این خونه زندگی می کنه؟مگس گفت: مگس وزوزی و موش کوچولو. تو کی هستی؟ قورباغه گفت: من هم قورقوری هستم.
موش گفت: تو هم بیا و با ما زندگی کن. قورباغه خوشحال شد و توی خونه رفت و گفت: خونه خوب و راحتیه اگه چند تا پله داشت راحت تر هم می شد. قورباغه برای کوزه چند پله درست کرد. کارش تمام نشده بود که خارپشت از راه رسید و گفت: چه خونه زیبایی! کی تو این خونه زندگی می کنه؟ مگس گفت: مگس وزوزی، موش کوچولو و قورباغه قورقوری. تو کی هستی؟ خارپشت گفت: من هم تیغ تیغی هستم. قورباغه گفت: تو هم بیا و با ما زندگی کن. خارپشت هم تا خونه رو دید گفت: چه خونه خوب و قشنگی فقط یک باغچه کم داره. خارپشت برای خونه یک باغچه قشنگ درست کرد. کارش تموم نشده بود که خرگوش از راه رسید و گفت: چه خونه زیبایی! کی تو این خونه زندگی می کنه؟ مگس باز هم اعضای خونه رو نام برد.خرگوش هم گفت: من هم گوش مروارید هستم. خارپشت گفت: تو هم بیا و با ما زندگی کن. خرگوش توی خونه رفت و گفت: خونه خوبیه اما کمی تنگه. خرگوش رفت و بالای کوزه یک اتاق زیبا درست کرد. کارش تموم نشده بود که سر و کله یک خرس پیدا شد و گفت: به به! چه کوزه خوبی! این کوزه رو بر می دارم و عسل هام رو توی اون می ریزم.
مگس وزوزی، موش کوچولو، قورباغه قورقوری، خارپشت تیغ تیغی و خرگوش گوش مروارید حرف های خرس رو شنیدن و فریاد زدن: نه، نه، این خونه ماست. نمی بینی چه قدر زیباست؟ خرس به داد و فریاد اون ها گوش نکرد و پاش رو توی باغچه گذاشت اما تیغ های خارپشت تیغ تیغی به پاش فرو رفت.خرس از پله های خونه بالا رفت. قورباغه جلوش به هوا جست زد و اونو ترسوند. خرس عقب عقب رفت و از روی پله ها افتاد و موش سرش رو از پنجره بیرون آورد و دست اونو گاز گرفت. مگس هم توی گوشش رفت و وزوز کرد. خرس از درد و ناراحتی بالا و پایین پرید و پا به فرار گذاشت.دوستان مهربون خونه کوزه ای شادی کردن و جشن گرفتن و از اون به بعد با مهربونی و همکاری بیشتری در کنار هم به زندگی قشنگشون ادامه دادن.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید