پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نه معتاد، نه جانباز بلکه انسان


نه معتاد، نه جانباز بلکه انسان
قدر و منزلت و ارزش واقعی انسان در هر جامعه‌ای چقدر است؟ اگر این قدر و منزلت پائین بود، چگونه می‌توان آن را افزایش و به حدود قابل قبول ارتقا داد؟ و چه کسانی این قدر و منزلت را نادیده می‌انگارند؟
هر یک از ما به عنوان یک فرد و انسان، فارغ از ثروت، اصل و نسب و زیبایی، تحصیلات و قدرت و عقایدمان یا... موارد مشابه یک وجود انسانی داریم که در این «وجود» با تمامی انسان‌های دیگر مشابه و مشترک هستیم و در هر جامعه‌ای باید قدر و منزلت و ارزش این وجه مشترک را سنجید و اندازه گرفت، البته وجوه دیگر این وجود از جمله اصل و نسب، تحصیلات، ثروت، قدرت و... می‌تواند موجب افزایش این ارزش و قدر و منزلت باشد، اما این موارد، اضافه بر آن اصل وجود مشترک انسانی است. از این رو باید دید در هر جامعه قدر و منزلت یک فرد بدون ثروت، بدون قدرت، بدون انتسابات خانوادگی و ... چقدر است؟
تصور می‌کنم که این قدر و منزلت در جامعه ما بسیار اندک است و در مقابل ویژگی‌های ثانوی مثل ثروت، قدرت، تحصیلات، اصل و نسب و... آن را بسیار بالا می‌برد. اگر وسیله‌ای برای سنجش میزان ارزش و قدر و منزلت داشتیم، متوجه می‌شدیم که توزیع آن نزد انسان‌های یک جامعه سالم و اخلاقی با تفاوت‌های زیادی همراه نیست. وضع آن مثل توزیع ثروت است، که بخشی از افراد ثروتمند (یا با قدر و منزلت‌تر) هستند، اما در این جامعه همه افراد دیگر از حداقل درآمد و ثروتی برخوردار هستند که زندگی آبرومندانه‌ای را تأمین و اداره کنند؛ ضمن آنکه درآمد و ثروت ۱۰ درصد افراد طبقات بالا به ۱۰ درصد افراد طبقات پائین مثلاً حداکثر ۲ یا ۳ برابر است، اما در یک جامعه ناسالم دیده می‌شود که میان مردم از حیث درآمد و ثروت نابرابری بسیار است؛ به طوری که قشر زیادی از مردم از حداقل لازم برخوردار نیستند و درآمد ۱۰ درصد گروه پردرآمد به ۱۰ درصد پائین شاید تا ۳۰ یا ۴۰ برابر هم برسد. توزیع قدر و منزلت هم در این جامعه همین طور است و گمان می‌رود که در جامعه ما توزیع قدر و منزلت حتی نابرابرتر از توزیع ثروت باشد؛ ثروتی که توزیع آن در جامعه ایران به نحو چشمگیری نابرابر است. وقتی که قدر و منزلت و ارزش انسان به صفت وجودی آن، کم اهمیت و در حد هیچ بود، این انسان برای کسب و حفظ منزلت، هر ترفندی را به‌کار می‌برد و اینجاست که شاهد رواج نوعی خصایص رذیلانه در میان افراد جامعه خواهیم بود. وقتی که ما برای انسان به صفت وجودی خودش ارزش قائل نباشیم، به معنای آن است که برای خودمان هم به این صفت ارزشی قائل نخواهیم بود؛ و در این صورت این وجود انسانی را برای رسیدن به آن ویژگی‌های موجد و منشاء قدر و منزلت‌دار (قدرت، ثروت و...) به سهولت خواهیم فروخت.
اظهارات رئیس مجلس و یکی از نمایندگان در معتاد معرفی کردن فردی که خود را آتش زده، جهت بی‌اهمیت تلقی کردن این خودسوزی به ظاهر در نقطه مقابل اظهارات کسانی بود که برای اهمیت دادن به آن گفتند که وی جانباز جنگ بوده است. این دو گرچه با دو هدف متفاوت - یکی برای ارتقای اهمیت خبری و دیگری برای بی‌اهمیت کردن آن - چنین اظهار کردند، اما هر دو آنها یک نقطه مشترک و واحدی دارند و آن اینکه انسانیت و وجود انسانی وی در حاشیه است. آنچه که تعیین‌کننده اهمیت این خبر است، صفت اضافه شده بر او یعنی جانبازی یا معتادی است و اگر جانباز است، پس باید برای آن متأثر شد و مخاطبان این اقدام (در اینجا مجلس) را نکوهش کرد و اگر معتاد بود، باید بی‌خیال قضیه شد. البته قصد من این نیست بگویم که وجود این دو صفت در یک فرد به یک اندازه ارزش و قدر و منزلت دارند یا باید داشته باشند، اما تفاوت آن به حدی نیست که اگر جانباز بود، مجلس و نمایندگان محکوم شوند و اگر معتاد بود تبرئه. این دو نگاه در ناخودآگاه ذهنیت اجتماعی ما (چه مخالف و چه موافق) وجود دارد و در این مواقع خود را بروز می‌دهد.
چرا این وضعیت بهبود نمی‌یابد؟ در اینجا فقط از حیث نقش نهادهای مدنی به موضوع می‌پردازم. مدتی پیش یکی از سیاستمداران غربی کلمه‌ای تعریضی را علیه قشر خاصی از جامعه به‌کار برد، نهادهای مدنی مدافع آن قشر و گروه عرصه را چنان بر وی تنگ کردند که چاره‌ای جز عذرخواهی علنی و رسمی نداشت. طبیعی است که اگر در جامعه‌ای انجمن‌های قوی مدافع حقوق حیوانات وجود داشته باشند، به طریق اولی از حقوق انسان‌ها هم حمایت خواهند کرد. اگر در جامعه‌ای انسان به صفت وجود انسانی خود واجد اهمیت باشد، کسی رضایت نمی‌دهد که انسانی در کنار خیابان روی زمین دراز بکشد و با وضع فلاکت‌باری گدایی کند و کودک بیچاره‌تر از خود را هم کنار دستش بنشاند. چرا رضایت نمی‌دهد؟ چون از نظر او این «انسانیت» است که به این فلاکت افتاده و فرد حس می‌کند که بخش مهمی از وجود اوست که دچار این وضع شده است. در جامعه امروز ما جای خالی یکی از نهادهای مهم مدنی که وظیفه‌اش دفاع از کرامت و حیثیت انسانی (فارغ از هر تعلقی از جمله رنگ، نژاد، زبان، قدرت، ثروت و...) است، مشهود می‌باشد؛ و اگر چنین نهادی بود، قطعاً زمان زیادی طول نمی‌کشید که توهین‌کنندگان به این حیثیت، رسماً و علناً عذرخواهی کنند و از آن مهم‌تر این عقیده تبعیض‌آمیز خود را تغییر دهند.

عباس عبدی
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید