شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم پاپیتال


نگاهی به فیلم پاپیتال
فیلم «پاپیتال» به کارگردانی اردشیر شلیله درباره یک وکیل است که می خواهد طلاق یک زن را از یک بیمار روانی بگیرد و قصه حول و حوش مزاحمت های شوهر زن و ازدواج وکیل است که درپایان یک تراژدی تمام عیار شکل می گیرد و با قتل پسر وکیل توسط مرد روانی پایان می یابد.
این فیلم یک درام با رویکردی اجتماعی را به تصویر کشیده است و رگه هایی از فیلم مستند و تجربی را نیز می توان در آن به نظاره نشست.
این اثر درحالت کلی هم به اختلافات زناشویی که مهمترین آن عدم اعتماد و شکاکی است اشاره دارد و هم به مسائل زنان مطلقه، بیماران روانی، خاطرات کودکی فرد، فقر مالی و از آن مهمتر فقر فرهنگی و درحالت کلی ناهنجاری های خانوادگی و اجتماعی اشاره دارد.
می توان گفت این فیلم دارای یک دوگانگی است یا اینکه دو خط موازی در آن جریان دارد. بدین ترتیب یک مرد روانی نسبت به زن و همسر خود و جامعه دچار یک بدبینی است و از طرفی وکیل هم نسبت به جامعه و همسر آینده خود و کلا نسبت به مرد یک بدبینی مطلق دارد. دلیل مرد، بیماری روانی و شرایط اجتماعی و دلیل زن، تجربه گذشته و شرایط اجتماعی است.
همچنین روند حرکت این اثر بسیار کند و از عناصر فیلم سازی و داستان پردازی فقط تعلیق را دارد و از جذابیت خبری نیست. هر چند با آن خانه مجلل وکیل جذابیت های کاذب بوجود آورده است.
این فیلم نشان می دهد که انسان می تواند درچاهی خود کنده، البته برای دیگران فرو رود. در این جا زن برای حضانت فرزند موکل خود با تبانی و اعمال فشار برای پزشکی قانونی حکم جنون مرد را می گیرد و مرد هم به سیم آخر می زند و دریک تصادف فرزند وکیل را به قتل می رساند و چون حکم جنون او صادر شده مجازاتی برای او در نظر گرفته نمی شود. رفتار مرد جدا از بیماری روانی، حاصل یک واکنش است به رفتار بی منطق زن که بدون مذاکره وصرفاً یک نگاه فیمینیستی و به شدت زنانه سعی می کند موکل خود را از دست مرد روانی خلاص کند که عاقبت دامن گیر خود او می شود. نگاه افراطی و فیمینیستی نسبت به زن در فیلم ها در حالی است که سالهاست تاریخ مصرف آن به سر آمده است. وکیل هرچند به قوانین کاملاً اشراف دارد ولی این نکته را فراموش می کند که اصولاً صدور حکم طلاق به هرحال خوشایند نیست. و پیروزی هر یک از طرفین باعث مباهات نمی باشد. مخصوصاً اگر پای یک کودک در میان باشد. و اصولاً دادگاه یک میدان مسابقه یا وسیله خودنمایی نیست.
این فیلم دارای پایانی باز است. در صورتی که ظرفیت این کار را ندارد و هیچ نگاهی به مخاطب ارائه نمی دهد تا او بتواند در زندگی شخصی و روزمره خود از آن بهره ببرد. و دلیل این نتیجه گیری را می توان در عواملی که از آن یاد شد جستجو کرد. البته نمی توان نقش کلیشه های ثابت این سالها مثل تیپ همیشگی وکیل زن و مدافع حقوق زنان (مثل آنچه در زنها فرشته اند) یا شوهر وکیل با آن تیپ و شخصیت و یا کلیشه رایج رستوران و کافی شاپ وحرفهای عاشقانه را در این مورد دست کم گرفت.
منطق زور از طرف وکیل که باید از منطق استدلال و ادله و دلیل و برهان و مدرک استفاده کند از نقص های فیلم است. آنجا وکیل به دارو دسته اش به سبک فیلم های بزن بکوب دستور می دهد که مرد روانی مورد ضرب و شتم قرارگیرد. یا رفتار وی در دادگاه قتل پسرش که دقیقاً مطابق رفتار مرد روانی در دادگاه اول بود و از یک وکیل این حرکات بعید که نه محال است تبلیغات داخل فیلم آن هم به آن وضوح از دیگر ضعف های فیلم است و در ذوق مخاطب می زند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید