چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

زنبوران عنکبوت صفت


امروزه در خانه هایمان كمتر به عنكبوت برمی خوریم؛ عنكبوت را یا در تلویزیون و عكس ها می بینیم یا در فیلم های هالیوودی در قالب موجودی تلفیقی به نام spider-man كه البته دلالت های جالب توجهی دارد و بالاخره اگر هنوز با متون مقدس و به ویژه قرآن خودمان رابطه داشته باشیم، می دانیم كه نام یكی از سوره های قرآن عنكبوت است و آن آیه مشهور و بسیار زیبا را هم كه حتماً یك بار شنیده اید كه ان اوهن البیوت لبیت العنكبوت- سست ترین خانه ها همانا خانه عنكبوت است. و شاید یادتان باشد كه یكی از فیلم های اوایل انقلاب «خانه عنكبوت» بود (و به خصوص روزنامه خوان ها به یاد می آورند كه در آن فیلم مسعود بهنود تجربه نه چندان موفق بازیگری را از سر گذراند). از همه اینها بگذریم و بازگردیم سر بحث بت ها و جناب بیكن انگلیسی كه حدود چهارصد سال پیش كمر به شناسایی و شكستن بت های ذهن آدمیان بست. بت هایی كه تا بدین جا یكی شان را بررسی كردیم.
بیكن می گفت فیلسوفان قرون وسطی شبیه عنكبوت اند. اما چرا؟ می دانید كه عنكبوت حشره ای بندپا است كه در شكمش غده های عجیبی دارد كه تار تولید می كنند (در فارسی به عنكبوت «تارتنك» می گفته اند؛ یعنی جانور كوچكی كه تار می تند). عنكبوت با پاهای فرز و چابك خود ترشحات این غده ها را می گیرد و از آنها تار می تند و طرفه تر این كه در همین تارهای تنیده زندگی می كند، تولیدمثل می كند و با همین ها شكار می كند- یعنی همه افعال حیاتی را با همان تارهایی می كند كه خود تنیده و ماده و مایه شان را از وجود خود گرفته است. به نظرتان عجیب نیست؟
به نظر می رسد نه فقط فیلسوفان قرون وسطی كه فیلسوفان همه دوران ها و چه بسا همه ما شبیه عنكبوت ایم. ولی چرا بیكن فلاسفه قرون وسطا را به عنكبوت مانند می كرد؟
به نظر بیكن فیلسوفان قدیم از اندرون خود اندیشه های بسیار باریك بیرون می آوردند و آنها را با كمال دقت و ظرافت به هم می بافتند و در مجموع «نظام»های به ظاهر خوش ساخت و پیچیده بنا می كردند كه با این همه تار و پودشان سست تر از آن است كه بتوان بر آنها تكیه كرد، چرا كه «سست ترین خانه ها همانا خانه عنكبوت است».
بیكن در ضمن از گروهی سخن می گفت كه هر نكته ای را كه جذاب می یافتند و به مذاق شان خوش می آمد از جاهای مختلف جمع می كردند و آش در هم جوشی به نام علم و معرفت به خورد مخاطبان بی گناه شان می دادند. اینان كه در علم كاری جز تفنن نمی شناختند، از دید بیكن شبیه مورچه ها بودند (مورچه را كه البته هر روز در گوشه و كنار شهر و خانه هامان می بینیم و طرفه این كه سوره ای هم در قرآن به نام «نمل» یعنی مورچه هست).
پس متفكر یا فیلسوف حقیقی كیست و به نظر بیكن بیشتر شبیه چیست؟ كسی كه بتواند مواد خام را بگیرد و گردآورد ولی برخلاف مورچگان به این جمع كردن بسنده نكند و از طرفی مثل عنكبوت به آنچه از درون خود درمی آورد و می تند قناعت نورزد. بله، این گروه آخر از دید بیكن مانند زنبور عسل اند. جانوری كه مواد خام را از طبیعت می گیرد، آنها را «درونی» می كند و در آنها دگرگونی هایی پدید می آورد و سرانجام چیزی «نو» محصولی تازه (و مفید!) عرضه می كند. بالطبع بیكن خود را در زمره زنبوران عسل می دانست. اینكه تا چه حد حق داشت، فعلاً مهم نیست. مهم تصویر بدیعی است كه از رسالت انسان از آن حیث كه موجودی است كه خوشبختانه یا بدبختانه فكر می كند به دست می دهد و باز هم جالب خاطر ما ایرانیان ظاهراً قرآن خوان كه در كتاب مقدس مان سوره ای هم به نام «نحل» یعنی زنبور عسل هست. بگذریم از اینكه انسان ها عموماً به زنبورهای عسلی می مانند كه رفته رفته یاد می گیرند چونان عنكبوت ها روزگار بگذرانند! شاید این اتفاق زمانی می افتد كه زنبوری شیفته عسل هایی می شود كه تاكنون تولیدكرده است و آنها را در ظرف های شیك و مشتری پسند گرد می آورد یا به این و آن قالب می كند، گفتیم كه به هر روی ذهن آدمی كارخانه بت سازی است.

صالح نجفی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید