چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نقش افکار عمومی در امنیت دولت ها


امروزه جدا از هرگونه برداشت فكری _ فلسفی در باب نوع انسان و جوامع انسانی و جایگاه توده ها و افكار عمومی آنچه غیرقابل تردید و انكارناپذیر است، نقش پررنگ و بی چون و چرای «افكار عمومی» در مناسبات و محاسبات بین المللی است و عامل عمده ای در ارزیابی قدرت ملی دولت ها در عرصه بین المللی به شمار می رود.مشروعیت مردمی و همراهی افكار عمومی تاثیر بسزایی در موقعیت آن دولت و در رفتار سیاست خارجی آن واحد سیاسی در قبال دیگران به جای می نهد.در عصر حاضر، در كنار عناصر تشكیل دهنده قدرت یك دولت در صحنه بین المللی همچون عوامل جغرافیایی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و... از مشروعیت مردمی آن نظام نیز نام برده می شود. همراهی و حمایت افكار عمومی، كمك زیادی به مشروعیت و ثبات سیاسی دولت كرده، در نهایت عامل عمده ای در ارزیابی قدرت ملی به شمار می رود.به تعبیر برخی صاحبنظران روابط بین الملل ما شاهد ظهور ابرقدرت جدیدی در عرصه مناسبات بین المللی هستیم و آن همان «افكار عمومی» و تاثیرش بر سیاستگزاری ها و تصمیمات بین المللی است.در دنیای معاصر عدم همراهی افكار عمومی با یك نظام سیاسی به معنای بحران مشروعیت آن نظام بوده و اگر مشروعیت یك واحد سیاسی تهدید شود آن واحد چه در بعد داخلی و چه در مناسبات بین المللی با بحران مواجه خواهد شد.امروزه دولت های پایدار در صحنه بین المللی دولت هایی هستند با میزان بالایی از مشروعیت سیاسی كه توانسته اند افكار عمومی كشور را با خود همراه نموده و با تكیه بر حمایت های مردمی از توانایی بالایی در حفظ ثبات و بقای خود در مناسبات بین المللی برخوردار باشند.اكنون آن دسته از حكومت هایی هم كه پایگاه مردمی چندان مستحكمی ندارند با درك اهمیت روزافزون نقش افكار عمومی در مناسبات سیاسی سعی كرده اند چهره ای مردمی از نظام سیاسی خود ارائه دهند.بیان مطالب فوق می تواند ما را به این پرسش مهم و حیاتی رهنمون سازد كه آیا همراهی و حمایت افكار عمومی از یك نظام سیاسی می تواند از آن نظام در مقابل تهدیدات و فشارهای خارجی محافظت كرده و بقای یك رژیم را تضمین و تامین نماید؟ آیا «افكار عمومی» از چنان اهمیت و میزان تاثیرگذاری در مناسبات بین المللی برخوردار است كه بتواند از تزلزل و سقوط یك دولت ملی در تقابل با ابربازیگران صحنه بین المللی جلوگیری كند؟این نوشتار ضمن پاسخ مثبت به سئوال فوق و در جهت اثبات مفروض ارائه شده به سه دولتی اشاره دارد كه در گروه كشورها و دولت های متخاصم با ایالات متحده آمریكا _ به عنوان ابربازیگر صحنه بین المللی _ قرار داشته اند: حكومت فیدل كاسترو در كوبا، هوگو چاوس در ونزوئلا و رژیم ساقط شده بعث به رهبری صدام حسین در عراق.كوبای فیدل كاسترو همواره مورد حمله دولتمردان آمریكا بوده و انواع تحریم ها و كارشكنی ها را علیه خود لمس كرده است. البته می توان این نظر را پذیرفت كه دولت كاسترو در دوران جنگ سرد و رویارویی دو ابرقدرت به پشتیبانی شوروی سابق و با تكیه بر حمایت های آن كشور به حیاتش ادامه داد، اما قطعاً بقای این دولت بعد از فروپاشی شوروی و از ابتدای دهه ۹۰ میلادی میسر نبوده است مگر به لطف پایگاه مردمی وسیع دولت كاسترو. اگرچه حكومت وی حكومتی دموكراتیك براساس معیارهای شناخته شده نیست، اما رهبری كاسترو همواره مورد تائید و پذیرش افكار عمومی كوبا بوده و حتی به رغم كاهش محبوبیت وی در میان برخی گروه ها و طبقات اجتماعی كوبا طی سالیان اخیر وی هنوز از مشروعیت سیاسی بالایی برخوردار است. آنچه باعث شده آمریكا نتواند برنامه ها و سیاست های مورد نظر خود را در كوبا پیاده نموده و فیدل كاسترو را سرنگون نماید، پایگاه مردمی عظیم دولت فیدل كاسترو است. «البته دیگر عوامل و عناصر متشكله قدرت در صحنه بین المللی نظیر رهبری، شیوه های تصمیم گیری و سیاستگزاری و یا تصویری كه یك دولت از رفتار خود در جامعه بین المللی به دست می دهد را نمی توان نادیده گرفت و كم اهمیت شمرد، اما همان طور كه آمد در اینجا تاكید بر نقش افكار عمومی است.» حكومت هوگو چاوس در ونزوئلا نیز از این قاعده مستثنی نیست. چاوس تاكنون از دو كودتا جان سالم به در برده است. آنچه در مورد این كودتاها غیرقابل كتمان است، حمایت دولت آمریكا از كودتاچیان بوده است. نحوه برخورد و لحن گفتار چاوس هم از خصومت دو رژیم و رویارویی و تضاد منافع دولت وی با ایالات متحده حكایت دارد. اما نكته قابل توجه و تامل این است كه كودتاچیان به رغم تصرف مراكز حساس حكومتی و سرنگونی دولت چاوس و به رغم حمایت های ایالات متحده، ناگزیر می شوند هر چه سریع تر قدرت را به چاوس واگذار كنند. بی گمان این واقعه نشان دهنده عدم مشروعیت رهبران كودتا و حمایت های گسترده افكار عمومی ونزوئلا از شخص چاوس بوده است و تا زمانی كه این حمایت ها در سطح كلان از شخص وی و دولتش ادامه داشته باشد، می توان از تداوم حكومت وی، به رغم تمامی كارشكنی ها و فشارهای داخلی و خارجی سخن گفت.اما در مقابل دو رژیم یاد شده، می توان نمونه دولت بعث به رهبری صدام حسین در عراق را مطرح كرد. شاید برای بسیاری از ناظران، جای شگفتی بود كه نیروهای متحد انگلیس و آمریكا، چگونه ظرف كمتر از سه هفته در قلب عراق بغداد، خانه به خانه در جست وجوی شخص اول مملكت بوده و تمامی سرزمین عراق را فتح كردند.البته آمریكایی ها و مقامات انگلستان از ماه ها قبل از آغاز جنگ علیه عراق، در تدارك حمله به آن كشور بوده و تمامی جوانب را سنجیده و اقدام به حمله كرده بودند: اوضاع جغرافیایی، وضعیت و شرایط جوی، راه های ارتباطی، موانع طبیعی، نیروهای نظامی عراقی، نحوه آرایش و میزان تداركات ارتش آن كشور و... قطعاً همه موارد مورد ارزیابی دقیق و كارشناسانه قرار گرفته بود. اما به واقع آنچه به متحدین این جسارت و شهامت را می داد كه به رغم تمامی مخالفت های بین المللی به خاك عراق حمله ور شوند، جدا از برتری نظامی شان، این اصل مهم بود كه رژیم بعث و شخص صدام از كمترین پایگاه مردمی در عراق برخوردار بودند. رژیم صدام حسین فاقد مشروعیت سیاسی بوده و افكار عمومی آن كشور به واقع خواهان سرنگونی وی و دولتش بودند. نیروهای مهاجم قطعاً در طرح نقشه حمله به این مسئله مهم واقف بودند كه در صورت ورود به خاك عراق، با كمترین مقاومت مردمی جهت سرنگونی رژیم صدام مواجه خواهند شد. مهاجمان حتی از این مسئله هم اطلاع داشتند كه نیروهای نظامی و ارتش عراق هم حاضر به دفاع همه جانبه جهت حمایت از رژیم خود نیستند. در عمل هم ما شاهد عدم مقاومت و فروپاشی نیروهای ارتش و گارد ریاست جمهوری عراق، به خصوص در زمان ورود مهاجمان به بغداد هستیم. حتی بسیاری از نیروهای نظامی عراق از سقوط صدام استقبال می كردند. بسیاری از آنها همراه با سایر مردم، بعد از سقوط رژیم بعث به جشن و پایكوبی پرداختند. تصاویر بعد از فتح عراق، خود گویای تمامی حقایق است. اینكه چه عامل یا عواملی موجب می شود مردم عراق به استقبال نظامیان مهاجمی بروند كه خاك سرزمینشان را مورد تهاجم قرار داده و به هویت ملی و استقلال و تمامیت ارضی كشورشان تجاوز كرده اند؟ این تصاویر كه بارها از رسانه های تصویری به نمایش درآمد، به واقع بیانگر بسیاری حقایق است كه باید مورد عبرت قرار گیرد و نهایتاً این پرسش كه در صورت حمایت و همراهی افكار عمومی عراق با رژیم بعث و شخص صدام، آیا تصور حمله و تهاجم به سرزمین عراق به ذهن فرماندهان ارشد و رهبران سیاسی و نظامی آمریكایی و انگلیسی خطور می كرد؟ به نظر می رسد پاسخ منفی باشد.نمونه های فوق همگی بیانگر این اصل مهم است كه مشروعیت یا عدم مشروعیت سیاسی دولت ها، تاثیری بس عمیق در امنیت بین المللی دولت ها داشته و بقای سیاسی آنها را تا حد زیادی تضمین می نماید. امروز، نقش افكار عمومی در مناسبات بین المللی، پررنگتر از هر زمانی، بسیار تعیین كننده و تاثیرگذار است.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید