چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شمارش معکوس برای اسرائیل


اشتیاق برای «صهیون» و حسرت بیت المقدس در سراسر تاریخ یهود، موضوعی متفاوت از آرزوی تأسیس یك دولت ملی انحصارگرای یهودی در فلسطین به شمار می آید.سرآغاز فرموله شدن چنین دولتی به زمان های قدیم نیست بلكه به میانه قرن ۱۹ برمی گردد.در دهه ۱۸۹۰ «تئودور هرزل» (Theodore Herzl) روزنامه نگار وینی، صهیونیسم سیاسی را به شكل عینی و ملموسی مطرح كرد.
به این ترتیب این صهیونیسم سیاسی بود كه به سوی قانونمندشدن پیش رفت و به عنصر مركزی ماهیت دولت اسرائیل تبدیل شد.صهیونیسم سیاسی بر مطلق گرفتن تئوری ضدیهود (anti-semitism) تكیه زد: [مبنای این تئوری این است كه] یهودیان درطول تاریخ درهمه كشورهایی كه درآنها در اقلیت بودند، ازسوی غیریهودیان اذیت و آزار شدند و درحال و آینده هم مورد ستم و آزار قرارمی گیرند و خواهندگرفت.بنابراین یهودیان به دولتی ملی نیاز دارند تا خود از نو شروع كنند و دراكثریت قرار بگیرند.برای همه ساكنان این كشور چشم اندازی امیدواركننده ایجادكنند و اگر چنین چیزی امكان ندارد این موضوع حداقل درمورد شهروندان یهودی صدق كند. درهنگام تغییر قرن و حركت نوپای صهیونیسم، به خاطر پافشاری اكثریت جمعیت اندك یهودیان مذهبی، فلسطین به عنوان جایگاه این دولت طراحی شد. هرزل نیز از ایده های پایه گذاری دولت یهود درمكان های دیگر استقبال می كرد.تا جنگ جهانی دوم بیشتر یهودیان مذهبی، چه ارتدكس (سنتی) و چه اصلاح گرا به طور اساسی دشمن صهیونیسم باقی ماندند. برای یهودیان ارتدكس، صهیونیسم، موعود بدعت گذار و مرتد سكولار بود و تلاشی برای اتخاذ روش های انسانی دركاری كه فقط خدا می توانست انجام دهد و به پایان برساند، به شمار می آمد.
بعضی از یهودیان مذهبی، با آنكه استقرار در فلسطین را تعهد اخلاقی ترسناكی می دانستند، عقیده داشتند فرمانروایی سیاسی یهودی براین سرزمین، دروعده خداوند به اعقاب ابراهیم، اسحاق و یعقوب مبنی بر اینكه با مسیح تكمیل می شوند، مستتر است.بیشتر یهودیان ارتدكس در فلسطین مخالف صهیونیسم بودند. آنان به همراه دیگر مخالفان ارتدكس صهیونیسم بر قسمت هایی از تلمود، منبع اصلی قانون مذهبی یهودیان كه آنها را به پایبندی به سه آیه مقدس ملزم می كرد، انگشت می گذاشتند:
۱) اجتناب از تلاش برای بازگشت به سرزمین موعود
۲) خودداری از هرنوع طغیان علیه مردم جهان
۳) خودداری از هركوشش یهودیان برای تصاحب مجدد سرزمین مقدس
یهودیان اصلاح گرا درایالات متحده به مفهوم دموكراسی سكولار متعهدبودند؛ آنها در پی راههایی بودند كه آیین موسوی را به عنوان یكی از مذاهب شهروندی وارد زندگی عمومی آمریكایی كند.
آنها همچنین به دنبال راهی بودند كه نژادپرستی را ریشه كن كند و با آن مردم همه مذاهب و نژادها شهروندانی كاملاً برابر باشند. آنان اعتقادداشتند، تا موقعی كه بتوانند بر مذهب یهود استوار بمانند، می توانند از نظر سیاسی و فرهنگی نیز جذب [این جوامع] شوند. یهودیان اصلاح طلب با تصور صهیونیست مبنی بر مطلق بودن تئوری آنتی سمیتیسم (یهودستیزی) مخالف بودند. آنها می خواستند زیرسایه دولت دموكراتیك شهروندانی مساوی با دیگران تلقی شوند. این برداشت با حمایت یهودیت اصلاحی از اصول قومی و معنوی جهانی برای همه مردم هماهنگ بود.در دهه ۱۹۲۰ یك گروه از روشنفكران یهودی به رهبری فیلسوفی به نام «مارتین بوبر» و «جودان مگنس» ، یك ربی [عالم دینی یهودی] اصلاح طلب آمریكایی كه بعدها اولین رئیس دانشگاه عبری (Hebrew) در بیت المقدس شد، با صهیونیسم سیاسی مخالفت كردند. آنها خواستار سرزمین آبا و اجدادی بودند كه مركز تجدیدبنای معنوی و قومی یهودیان جهان باشد و به یهودیان سراسر جهان كه بیشترشان شهروندان كشورهایشان باقی می ماندند، خدمت كند. چنین سرزمینی تأسیس دولتی یهودی را الزامی نمی كرد. جودان مگنس نوشت: هدف معنوی این سرزمین با ظهور دولتی مبتنی بر كشورگشایی از طریق نظامی و ظلم به اعراب بی اعتبار می شود. گروه «بوبر مگنس» ابتدا در سال۱۹۴۲ و سپس در سال ۱۹۴۷ از تأسیس یك دولت دو بخشی ملی حمایت كرد. آنها عقیده داشتند چنین دولتی هم برای عرب هاو هم برای یهودیان مناسب است و می تواند از هر دو جامعه حمایت كند. اما گروه «بوبر مگنس» در مقابله با صهیونیسم سیاسی و مفهوم دولت یهود انحصارگرا از میان رفت.صهیونیسم سیاسی زمانی به اهدافش نایل شد كه اسرائیل به عنوان دولتی صهیونیست به وجود آمد. این امر تا حد بسیاری با كشتار یهودیان ممكن شد. كشتار شش میلیون یهودی در اروپا، چشم بیشتر یهودستیزان و غیریهودیان را بر ایجاد یك دولت صهیونیست در فلسطین تاریخی بست. با این همه شماری از یهودیان و غیریهودیان شامل فلسطینیان و اعراب دیگر، مخالف صهیونیسم و دولت صهیونیست باقی ماندند. در مقام پشتیبانی از چنین دولتی، بسیاری از یهودیان دیاسپورای غرب، بویژه آنهایی كه در ایالات متحده بودند، باتئوری مطلق نگر صهیونیسم براساس آنتی سمیتیسم موافقت نكردند و حالا هم حاضر به پذیرش آن نیستند. حتی با رد موضوع پناه گرفتن از حكومت اسرائیل، تعدادی یهودی ساكن كشورهای دموكراتیك و یهودیان خیلی بیشتری از كشورهای عربی و اتحاد شوروی سابق به اسرائیل مهاجرت كردند.جالب است یادآوری شود؛ با گذشت نزدیك به ۵۶سال از موجودیت اسرائیل به عنوان دولت صهیونیست، دلیل عمده كشش یهودیان دیاسپورا به حمایت از اسرائیل این نبوده كه یهودیان در دولت صهیونیست در راحت ترین مكان جهان برای یهودیان زندگی می كنند. به بیان دقیق تر بحث بر سر این بوده كه یهودیان در اسرائیل در ناامن ترین مكان جهان برای یهودیان زندگی می كنند. مشخص است كه این بحث بر استدلال صهیونیسم سیاسی برای لازم بودن یك دولت صهیونیست ترجیح دارد. بی تردید، دولت اسرائیل انحصارگرا، عامل تبعیض نژادی و ضددموكراتیك است. پافشاری صهیونیسم بر ادامه موجودیت دولتی یهود كه از نظر جمعیتی در چارچوب اسرائیل گنجانده شود، باعث چنین رویه ای شده است.صهیونیسم به خط مشی دولت در مسیرهای بی شماری شكل قانونی داده كه در اینجا تنها به چند مورد آن اشاره می شود:
۱ـ اسرائیل دو طبقه شهروند دارد. یك طبقه برای یهودیان است و دیگری برای غیریهودیان. طبق «قانون بازگشت» یهودیان سراسر دنیا، تنها با رفتن به اسرائیل و گزینش شهروندی می توانند به طور اتوماتیك شهروند اسرائیل شوند. غیر یهودیان به استثنای بعضی از كودكان شهروندان فلسطینی كه ۲۰ درصد جمعیت شهروندی را تشكیل می دهند، باید درخواست خود را در این زمینه ارائه كنند تا پس از آن تقاضایشان به وسیله حكومت اسرائیل رد یا قبول شود. براساس توضیح صهیونیسم، اساس شهروندی در كشور اسرائیل نمی تواند اجازه دهد شمار در خور توجهی از غیریهودیان شهروند كشور شوند. برای نمونه در سال ۱۹۶۹ نخست وزیر در بحثی در یك كنیسه رك و راست گفت: «من مملكتی با اكثریت قاطع یهودیان می خواهم كه یك شبه تغییر نكند. من همیشه اعتقاد داشته ام، این صهیونیسم به زبان ساده است.» این حرف هنوز ورد زبان اكثریت بزرگی از رهبران حكومتی اسرائیل است.
۲ـ از زمانی كه اسرائیل دولت شده، براساس قانون «درخواست رسمی زمین» و «قانون اموال مالك غایب از ملك» كه بین سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۳ به وسیله كنیسه گذرانده شد، زمین های عربی را مصادره كرده است. بسیاری از دهكده های عرب ویران شده اند. تنها در جنگ۴۹ ـ ۱۹۴۸ بیش از ۴۰۰ دهكده عرب به وسیله ارتش یهود از بین رفتند و بیش از ۹۰۰ هزار فلسطینی پناهنده به جا گذاشتند. براساس گزارش روزنامه «هاآرتص» در شماره ۴ آوریل ۱۹۶۹ از یك سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه «تكنین موشه دایان» : «دهكده های یهودی در مكان دهكده های عرب ساخته شدند. شما حتی اسامی این دهكده های عرب را نمی دانید و من به خاطر كتاب های جغرافی فراوانی كه وجود دارد، سرزنشتان نمی كنم. در این كتابها نه فقط این اسامی كه دهكده های عرب هم دیگر وجود ندارند ... در این كشور جای ساخته شده ای وجود ندارد كه قبلاً جمعیت عرب نداشته است...» سه سال بعد در ۱۴ جولای ۱۹۷۲ در یدیعوت آهارانوت به نقل از «یرام بارپرات» ، سیاستمدار مطرح اسرائیلی گزارش شد: «وظیفه رهبران اسرائیلی این است كه شفاف و شجاعانه، شمار مشخصی از واقعیاتی را كه تا به حال فراموش شده اند برای افكار عمومی توضیح دهند. اولین نكته این است كه برای صهیونیسم، تشكیل زیستگاه مهاجران یا دولت یهود بدون اخراج اعراب و مصادره زمینهایشان وجود ندارد.»
۳ ـ سرزمین طراحی شده به وسیله حكومت اسرائیل با عنوان «زمین با بودجه ملی یهود» نمی تواند به غیریهودیان فروخته یا اجاره داده شود. ۹۲‎/۵ درصد زمین های دولت اسرائیل در مرزهای سال ۱۹۴۹ به عنوان زمین با بودجه ملی یهود طراحی شده بود و فقط به یهودیان ارائه می شد.
۴ـ ملی گرایی یهودی در جامعه اسرائیل برتری ملموسی دارد. در بعضی از مناطق تنها یهودیان قادر به زندگی هستند. حكومت اسرائیل در تقابل با مناطق غیریهودی در مناطق یهودی نشین خدمات بهتری ارائه می كند. قوانین كار برای یهودیان شغل های بهتری در نظر می گیرند. فلسطینیان در مورد دستمزدها و بعضی مزایای اجتماعی مورد تبعیض واقع می شوند. اگر زمان اجازه می داد مثالهای مشخص بیشتری از این سیاست عمومی تبعیض آمیز كه به منظور آزار و به ستوه آوردن فلسطینیان انجام می شود، ذكر می كردم. ریشه شهروندی در كشور اسرائیل قانون صهیونیسم است كه به ماهیت دولت اسرائیل وارد شده. شالوده رفتار سختگیرانه اسرائیل و اشغال سرزمین های فلسطینیان در كرانه باختری و نوار غزه از ژوئن ۱۹۶۷ تا به حال كه از ماهیت صهیونیستی دولت ریشه گرفته، صراحتاً بیان می كند صهیونیسم سیاسی بیان مثبتی از ملی گرایی یهودی نیست.[صهیونیسم سیاسی] اشغال این سرزمین ها، ساخت و گسترش سكونتگاههای یهودی و تقسیم جمعیت فلسطین مشابه با بانتدستان های آفریقای جنوبی سابق، ادامه مصادره زمین، ویرانی خانه ها و رفتارهای ستمگرانه دیگر حكومت اسرائیل برضد ساكنان فلسطین بوده است. مدافعان بی شمار اسرائیلی و مهاجران همواره اظهار داشته اند با انجام همه این اعمال مسلمات صهیونیسم را بنا می گذارد. تاكنون در انتقاد از اسرائیل و نقض و انكار حقوق بشر فلسطینیان در مناطق اشغالی دهها قطعنامه در سازمان ملل تصویب شده است.خشونتی كه از چهارسال پیش، از روز سرنوشت ساز ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ فوران كرد، بدترین دوره در تاریخ مناقشه اعراب و اسرائیل بود كه با كشتار و جراحت یهودیان اسرائیلی و فلسطینیان همراه بوده است. واقعیت این است كه تا زمانی كه اسرائیل به اشغال بی رحمانه اش ادامه می دهد و نیروهای دفاعی آن زیر ساخت های فلسطینیان در غزه وكرانه باختری را ویران می كند، زمینه بخش عمده ای از این خشونتها مهیا می شود. بنابراین شمار قابل توجه و فزاینده ای از یهودیان اسرائیل كه بعضی از آنها در نظر عموم گرامی و قابل احترامند، با شجاعت از كنش های تروریستی و مجرمانه حكومتشان انتقاد می كنند. چهارصد ذخیره ارتش اسرائیل به رفتار ارتش اسرائیل در كرانه باختری اعتراض كردند . «ایشایی مناخین» ، یك مقام برجسته در ذخیره ارتش و رئیس «Yesh Gvul» ، در ۹ مه ۲۰۰۲ در ستونی در روزنامه نیویورك تایمز در باره حركت سربازان برای امتناع به انتخاب خود نوشت: «محروم كردن مردم از حق برابری و آزادی و نگهداشتن آنها تحت اشغال یك عمل غیردموكراتیك تعریف می شود. اشغالی كه حالا از یك نسل گذشته و برزندگی بیش از سه ونیم میلیون فلسطینی حكومت می كند، موضوعی است كه من و صدها مخالف دیگر در نیروهای مسلح و دهها هزار شهروند را برای مخالفت با خط مشی های حكومت و عملیات نظامی در كرانه باختری و غزه به پیش می راند.»با یادی از پرفسور استرن هال استاد علوم سیاسی دانشگاه Hebrew در بیت المقدس از حرفهایم نتیجه می گیرم : «[...] یهودیان نباید از نظر قانونی و منزلت بالاتر از غیریهودیان و میراثشان باشند.» بیان استرن هال مثبت و دموكراتیك است . چون با بیان منفی صهیونیسم و طبیعت ضددموكراتیك دولت صهیونیست مخالف است.
منبع : انجمن درمانگران ایران


همچنین مشاهده کنید