پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مادر بهزاد : افسانه قاتل پسر من نیست


او با من حرف نمی‏زد و از کاری که کرده بودم عصبانی بود، فکر می‏کردم ماجرا فروکش کرده است، بعداز خوردن ناهار برای آمدن شوهرم آماده می‏شدم، ابتدا وسایلمان را جمع کردم و بعد به حمام رفتم، وقتی از حمام بیرون آمدم، بهزاد در اتاق بود، او به طرفم حمله کرد ضربه چاقویی بر بدنش واردکردم و پا به فرار گذاشتم، اما در اتاق قفل بود در همین هنگام بهزاد از پشت سر موهایم را کشید و روی تخت پرتم کرد من که کنترل خودم را از دست داده بودم با او درگیر شدم، ما چند دقیقه‏ای بر سر گرفتن چاقو با هم کشمکش کردیم و در این جریان دستم برید. من باید از خودم دفاع می‏کردم. با هر طریقی که بود چاقو را گرفتم و بعد آنقدر بر بدنش ضربه زدم که از پا افتاد سپس در را باز کردم و بیرون دویدم، چنددقیقه بعد شوهرم آمد، چهار انگشتم بشدت بریده شده بود ماجرا را برایش تعریف کردم و از او خواستم مرا به تهران ببرد و ما برگشتیم. در این لحظه قاضی دادگاه از افسانه پرسید، شما که متوجه قصد بهزاد در همان روزهای اول شده بودید، پس چرا خانه‏اش را ترک نکردید؟افسانه نیز جواب داد: من و شوهرم طی‏ سالهای دوستی با بهزاد به او کاملا اعتماد پیدا کرده بودیم به همین خاطر من از طرف شوهرم اجازه پیدا کردم که در خانه بهزاد بمانم، شوهر من هرگز اجازه نمی‏داد من تنها جایی بمانم از طرفی من در کیش هیچ مکانی را بلد نبودم و نمی‏توانستم در خیابان بخوابم ، آن وقت مشکلات دیگری برایم پیش می‏آمد. بهزاد از مسئولان جزیره بود و اگر هم به کسی شکایت می‏کردم هیچکس به حرفم توجهی نمی‏کرد و خودم متهم می‏شدم، پس راهی نداشتم به جز این که در آن خانه بمانم ومنتظر شوهرم باشم. من تنها نبودم بچه‏ام همراهم بودند و پول هم برای هزینه هتل یا مسافرخانه نداشتم. من دراین جزیره زنی تنها و بی‏کس بودم که باید از خودم و ۲فرزندم دفاع می‏کردم.افسانه در پاسخ به این سوال که پس چرا ازخانه بهزاد دزدی کردی گفت: ماجرای یک سکه نقره و انگشتری که من از خانه بهزاد برداشتم به قبل از قتل برمی‏گشت. در حال مرتب کردن خانه بودم که این ۲ شیء قیمتی را پیدا کردم باتوجه به این که بهزاد مرد ثروتمندی بود و من فقیر بودم این کار را کردم اما هنگامی که بهزاد متوجه شد و تصمیم گرفتم آنها را پس دهم ولی او گفت اشکالی ندارد، بعد از این که متوجه قصد سوء او شدم، بازهم سکه و انگشتری را به وی دادم، اما بهزاد که می‏خواست مرا وادار به این کارکند گفت، ماجرای سرقت را به شوهرم مصطفی خواهد گفت و از این طریق مرا تهدید کرد.وی در پاسخ به این سوال که ماجرای چک و بدهی مصطفی به بهزاد چه بود، توضیح داد: شوهرم مبلغی پول از بهزاد قرض کرده بود که با آن کار کند و از کیش به تهران جنس بیاورد، مقداری از این پول پس داده شده بود، بخش دیگری که تقریبا ۲ میلیون تومان بود، مانده بود و بهزاد بابت آن مقداری سفته از شوهرم داشت، هرچند بر سر این مسئله کدورتی بین آنها به وجود آمده بود اگر آنها با هم دعوا داشتند ما قطعا به خانه بهزاد نمی‏رفتیم و این ادعا که من با نقشه قبلی و با همدستی شوهرم بهزاد را به قتل رسانده‏ام کاملا دروغ است. شوهرم در سال ۷۶ همزمان با من به اتهام قتل دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت، اما بعد از یک سال آزاد شد، زمان وقوع قتل، شوهرم در تهران بود و چند دقیقه بعد رسید.وی درباره چاقویی که با آن بهزاد را به قتل رساند گفت: من چاقو را از قبل با خودم در اتاق بالا برده و زیر تشک گذاشته بودم تا در صورت بروز مشکل بتوانم با تهدید از دست بهزاد فرار کنم و اصلا قصد کشتن او را نداشتم، اما رفتار بهزاد طوری بود که مجبور به دفاع از خود شدم، بعد از این که همراه شوهرم خانه را ترک کردیم، دستمال خونی که با آن دست زخمی‏ام را بسته بودم و چاقوها را در فرودگاه دفن کردیم.بعد از دفاعیات افسانه، برای چند دقیقه‏ای به خبرنگاران اجازه داده شد تا در دادگاه حضور پیدا کنند، سپس قاضی عباسی تنفس اعلام کرد و ادامه جلسه را به ساعت ۳بعدازظهر موکول کرد.در جلسه بعدازظهر ابتدا سرهنگ ذوقی اولین افسر پرونده افسانه با درخواست قاضی دادگاه درجایگاه قرار گرفت و به سوالات پاسخ داد، او گفت: من اولین کسی بودم که افسانه را بازداشت کردم و بسیاری از مراحل تحقیقات را هم خودم انجام دادم، حتی بازسازی صحنه نیز توسط من انجام شد و باتوجه به آنچه مشاهده کردم و کار کارشناسی که انجام دادم متوجه شدم گفته‏های افسانه با حقیقت مطابقت دارد.وی سپس به تشریح ماجرا و نحوه کشف جسد در تاریخ ۱۷ تیرماه سال ۷۶ پرداخت و در توضیحاتش گفته‏های افسانه و این که او درقتل تنها بوده را تصدیق کرد . پس از پایان توضیحات سرهنگ ذوقی ، عبدالصمد خرمشاهی در جایگاه حاضر شد و به دفاع از موکل پرداخت.
گفت‏وگو با افسانه نوروزی
دوشنبه ساعت ۹شب، فرودگاه کیش سالن فرودگاه مملو از کسانی است که به استقبال میهمانان خود آمده‏اند، در گوشه‏ای از فرودگاه خبرنگاران به انتظار زنی هستند که دستبند با دستانش انس گرفته. ناگهان خبرنگاری اشاره می‏کند دیدمش و حالا این نور فلاش‏ها است که به صورت افسانه نوروزی می‏پاشد.افسانه ۳۳ ساله است، اما چروک‏های صورتش نشان دهنده زجرهایی است که در طول ۷ سال گذشته تحمل کرده، او هر شب با سایه‏ای از طناب‏دار به خواب می‏رود. با ۷سال دوری از پدر و مادر و دوری از فرزند می‏گوید: زمانی که از مهدیه‏ام جدا شدم و به زندان رفتم ۷سال بیشتر نداشت دخترم حالا بزرگ شده و من بزرگ شدنش را هرگز ندیدم. من در این سالها مقاومت کردم تا بتوانم درس زندگی به فرزندانم بیاموزم.
گفت‏و گوی با افسانه نوروزی را بخوانید.
- وقتی وارد فرودگاه کیش شدید چه احساسی داشتی.
یاد همان روزی افتادم که به کیش آمده بودم و این حادثه اتفاق افتاد.
- اگر یکبار دیگر این حادثه تکرار شود چه می‏کنی؟
بازهم می‏کشم، من وظیفه داشتم از ناموس خودم دفاع کنم، اگر به خواسته بهزاد تن می‏دادم ، به اتهام رابطه نامشروع مرا سنگسار می‏کردند و همیشه دخترم مهدیه شرمنده ازاین بود که چنین مادری دارد. ترجیح می‏دهم به خاطر دفاع از خودم اعدام شوم ولی مادری سربلند برای فرزندم باشم.
- از این که بهزاد را کشته‏ای غذاب وجدان داری؟
او ۲فرزند دارد و به خاطر یتیم شدن فرزندانش ناراحتم، اما من حق داشتم از خودم دفاع کنم.
- این مدت در زندان چطور گذشت؟
خیلی سخت،اما من مطمئن هستم بی‏گناه تا پای دار می‏رود، اما بالای دار هرگز.
- با همبندی‏هایت در مورد پرونده‏ات صحبت کرده‏ای؟
وقتی برایشان تعریف می‏کردم که چه اتفاقی افتاده آنها گریه می‏کردند حالا دیگر آسمان هم به حالم گریه می‏کند، همه همبندی‏هایم منتظر هستند تا خبر محاکمه را در روزنامه‏ها بخوانند.
- می‏دانی در این مدت فرزندانت چقدر سختی کشیدند.
من از حیثیتم دفاع کردم و می‏دانم که ارزش این همه سختی را داشت. من ۷سال است که پدر و مادرم را ندیده ام حتی شاهد بزرگ شدن فرزندانم هم نبودم و در این مدت فشار روانی وارد بر من بسیار زیاد بود.
- فکر می‏کنی نتیجه دادگاه چه باشد.
دیگر به نتیجه دادگاه فکرنمی‏کنم.
گفت‌وگو با شوهر افسانه نوروزی
مصطفی جهانگیری – شوهر افسانه نوروزی – درباره اظهارات مادر مقتول در دادگاه گفت: من فقط ۶۰۰هزار تومان سفته دست بهزاد داشتم و بدهی‌ام را به او دادم اما بهزاد سفته را پس نداده بود و می‌گفت آنها را گم کرده است.وی افزود: ما هیچ سرقتی از خانه بهزاد انجام ندادیم فقط روز قتل موقع فرار چون پول نداشتم به اندازه بلیت‌مان از آنجا پول برداشتم و به خاطر آن مجازات هم شدم.وی افزود: روز اول که مرا به اتهام قتل دستگیر کردند بدن مرا به طور دقیق مورد بررسی قرار دادند اما آثار ضرب و جرح پیدا نکردند ولی روی بدن افسانه آثار درگیری و کبودی زیاد بود و این طور بود که به این نتیجه رسیدند که من در قتل نقش نداشتم ضمن این که بلیت من نشان می‌داد زمان قتل من در تهران بودم.وی درباره ازدواجش با افسانه گفت: ما سال ۶۲ با هم آشنا شدیم من افسانه را در یک میهمانی دیدم و سرانجام سال ۶۴ با هم ازدواج کردیم آن موقع در یک کارگاه جواهرسازی کار می‌کردم و زندگی سختی داشتیم تا این که ۲ سال بعد با بهزاد آشنا شدم و پس از مدتی ما آنقدر صمیمی شدیم که وقتی او در سفر بود همسر و فرزندانش را به خانه من می‌آورد. بهزاد وقتی دید وضع مالی من خراب است ۶۰۰ هزار تومان داد تا از کیش به تهران جنس بیاورم و بفروشم البته من یک ماه بعد پول را پس دادم.
گفت‏وگو با مادر مقتول
مادر بهزاد- ولی دم و ولی قهری۲فرزند بهزاد - گفت: من هنوز هم می‏گویم افسانه پسرم را نکشته و فقط برای قاتل فرزندم تقاضای قصاص کردم. وی گفت: من ولی قهری نوه‏هایم هستم. آنها مدرسه می‏روند و نتوانستند روز دادگاه بیایند، عروسم هم چون معلم است نتوانست مرخصی بگیرد و فقط من در دادگاه حاضر شدم.این زن گفت: هر کس به جای من بود، گذشت نمی‏کرد وتقاضای قصاص می‏کرد. پسر من مومن بود و همه بر سرش قسم می‏خوردند، هیچکس از بهزاد بدی ندیده بود و هنوز هم بعد از ۷سال نامش بر سر زبان هاست. پسرم به خاطر طلبی که از شوهر افسانه داشت کشته شد.
گفت‏وگو با سرهنگ ذوقی، افسر پرونده افسانه نوروزی
سرهنگ ذوقی گفت: زمان قتل، من به عنوان کارشناس ارشد قتل از تهران به کیش رفتم چون جزیره کیش در آن زمان کارشناس نداشت آن موقع در بازجویی‏های اولیه متوجه شدم افسانه ادعا می‏کند بهزاد قصد تعرض به او را داشته برای همین قرار شد بازسازی صحنه انجام شود.شوهرافسانه دربازسازی صحنه نقش مقتول را بازی می‏کرد و بازسازی صحنه با اظهارات افسانه دقیقا مطابقت داشت .وی افزود: اول ما شک کردیم که شاید به جز افسانه فرد دیگری نیز در قتل دست داشته است امانظریه پزشکی اعلام کرد به بهزاد ۲۷ ضربه چاقو و همه ضربات توسط یک نفر وارد شده که ۱۵ضربه عمیق و بقیه سطحی بوده است و باتوجه به این که شدت ضربات یکسان بوده به این نتیجه رسیدیم که قاتل یک نفر است ما در ادامه بررسی کردیم که اگر شخص دیگری در این ماجرا نقش داشته باشد بهزاد زمان قتل باید لباس به تن می‏داشت در صورتی که این طور نبود ضمن این که در این صورت ضربات باید از کمر به وی وارد می‏شد حال آن که چنین چیزی نیز رخ نداده بود و اولین ضربه طبق اظهارات متهم با دست راست به پهلوی چپ مقتول اصابت کرده بود.سرهنگ ذوقی خاطر نشان کرد: باتوجه به مکان‏هایی که ضربه‏های چاقو به او خورده بود مشخص بود قتل با انگیزه ناموسی صورت گرفته است ضمن این که لباس‏های مقتول دراتاق خودش و کاملا سالم اما جسد دراتاق افسانه افتاده بود.این کارشناس ویژه قتل اضافه کرد همچنین افسانه ادعا کرده بود که دستش در جریان درگیری بریده شده و خون دستش را در حمام شسته است ما لوله فاضلاب حمام را شکافتیم و لکه‏ها خون دست افسانه را پیدا کردیم و بررسی‏های علمی نیز این موضوع را ثابت کرد که خون کشف شده متعلق به متهم است.از سویی هم متهم در تمام مراحل بازجویی اصلا ضد و نقیض گویی نداشت.افسر پرونده افسانه نوروزی در ادامه توضیح داد: مقتول پیش از حادثه به افسانه گفته بود قفل در خراب است و قفل نمی‏شود در حالی که آن قفل یک قفل جدید آلمانی بود که افسانه کار کردن با آن را بلد نبود به همین دلیل و همیشه بعداز این که بچه‏ها می‏خوابیدند تخت را پشت در می‏گذاشت تا بهزاد نتواند وارد اتاق شود روز حادثه هم مطابق گفته‏های افسانه و تایید دخترش مهدیه، بهزاد در طبقه پایین دراز کشیده و حالت خواب داشته و بعد از این که متوجه شد افسانه به حمام رفته و از سویی نمی تواند در اتاق را قفل کند وارد اتاق و پشت کمد مخفی شده تا افسانه از حمام بیرون بیاید و به نظر من این قتل مصداق دفاع مشرع است.سرهنگ ذوقی درباره این که چرا برای بررسی این پرونده ازتهران به کیش کارشناس فرستادند گفت: باتوجه به این که مقتول یکی از مقامات کیش بود و حساسیت زیادی روی پرونده وجود داشت ازتهران کارشناسی فرستادند ضمن این که روز اول پس از بازسازی صحنه قاضی پرونده وقتی دید این قتل دفاع مشروع است افسانه را آزاد کرد: اما بعد او دوباره دستگیر شد.ذوقی خاطر نشان کرد: از همان ابتدا که افسانه درتهران دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد بدون این که فشاری به او وارد شود درتمام دوران بازجویی همان داستانی را که روز اول گفته بود تکرار کرد حال آن که اگر می‏خواست دروغ بگوید حتی باهوش‏ترین قاتلان هم درگفتن برخی جزئیات اشتباه می‏کنند اما افسانه اشتباه نکرد.
منبع : خبرگزاری دانشگاهی ایران


همچنین مشاهده کنید