سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

تکرار اشتباه اعراب در مورد ایران


اولین رخداد مهم سال گذشته در اولین روز سال ۲۰۰۴ اتفاق افتاد. این حادثه درخصوص برنامه هسته‌ای پاكستان بود. بمب ساخته شده توسط پاكستان یك بمب پاكستانی نبود. بلكه در حقیقت با سرمایه‌گذاری اعراب یا حداقل نیمی از اعراب ساخته شد البته اعراب مسائل مادی را حل و فصل كردند و پاكستان این پروژه را عملی كرد. دومین رخداد مهم سوءقصد به شیخ احمد یاسین و شهادت عبدالعزیزی ارنتیسی بود. به عقیده من سومین حادثه قابل توجه نحوه برخورد اعراب با مسأله دیوار امنیتی اسرائیل بود. اعراب عادت كرده‌اند كه همواره زمانی كه قطعنامه‌ای به تصویب می‌رسد كه از منافع آنها حمایت نكند زبان به شكوه بگشایند اما این‌بار كه دادگاه عدالت بین‌الملل پیكان حمایت خود را مستقیماً به سمت آنها نشانه رفت اعراب این حمایت را بی‌هیچ توجهی پس زدند. رخداد چهارم زمانی اتفاق افتاد كه تهدیدها علیه سازمان‌های بین‌المللی و جهان عرب آغاز شد. كوفی عنان دبیركل سازمان ملل تهدید به از دست دادن سمت خود شد. تهدید اعراب به آنجا رسید كه تمامی رهبران، رؤسای جمهور و سیاستمداران عرب تهدید شدند كه حساب‌های بانكی‌شان بلوكه خواهد شد. مسأله پنجم درخصوص حمله به عراق و مشكلاتی بود كه مقاومت عراقی‌ها به‌بار آورد. ششمین رخداد مهم بسته شدن مرز میان نوار غزه و مصر بود. این اولین باری بود كه چنین جدایی میان اعراب مصر و فلسطینیان رخ داد. مسأله هفتم زمانی اتفاق افتاد كه سوریه آمادگی خود را برای مذاكره اعلام كرد اما اسرائیل ادعا كرد كه هنوز برای برگزاری این قبیل مذاكرات آمادگی ندارد و سوریه باید فعلآً صبر كند. این در حالی است كه اسرائیل در طول این سال‌ها همواره اعلام كرده بود كه به‌دنبال یك نماینده از اعراب جهت مذاكره می‌گردد.
پس از آن دانشگاه هاروارد در گزارشی اعلام كرد كه جهان عرب هفتصد میلیون دلار خرج برگزاری كنفرانس‌ها، سمینارها و جلسات بحث و تبادل‌نظر می‌كند در حالی كه در اكثر این جلسات تنها به سخنرانی‌های انجام گرفته و اغلب یا مخاطب خود اعراب هستند یا ایالات متحده. نهمین واقعه زمانی رخ داد كه بوش مجدداً به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد. آنچه كه مطبوعات محلی آن را «ادای احترام مجدد» به رئیس جمهور نامیدند. دهمین حادثه مرگ رهبر فلسطین یاسر عرفات بود. یازدهمین مسأله درخصوص كاهش مهمترین دغدغه‌های جهان عرب به یك سری موضوعاتی مورد توافق بود و این در حالی است كه دوازدهمین مورد درخصوص جدایی داخلی اعراب بود. مقاومت عراقی‌ها ما را با زنجیره‌ای از مشكلات روبه‌رو كرد. در حال حاضر گزارشی از مركز سیاستگذاری و مطالعات بین‌الملل ایالات متحده را باخود همراه دارم. این مركز در حال حاضر یكی از پرنفوذترین مراكز در بخش سیاستگذاری‌های ایالات متحده است. در بیست و دوم دسامبر سال گذشته این مركز گزارشی تهیه كرد با این مضمون كه مقاومت شدید عراقی‌ها با اشغال این كشور توسط ایالات متحده، آمریكا را وارد مهلكه‌ای كرد كه به هیچ‌وجه انتظار آن را نداشت. در حقیقت اولین سلاحی كه عراقی‌ها برای مواجهه با آمریكایی‌ها به كار گرفتند سلاح انكار بود. این مسأله اتفاقی نبود كه بتوان به راحتی آن را در گوشه‌ای از ذهن قرار داده و به بررسی جزیی آن پرداخت. اولین نكته‌ای كه در این گزارش حائز اهمیت است این است كه در این گزارش به هیچ‌وجه مقاومت عراقی‌ها طبقه‌بندی نشده است. علاوه بر این هرگز از واژه «تروریسم» یا عبارت «كشته شده در جنگ» استفاده نشده است. این گزارش كابینه جرج بوش را متهم كرده است كه در واقع اهمیت آنچه را كه رخ داده از یاد برده است. دولت بوش را متهم كرده است كه در اشتباهی وحشتناك همچنان اصرار دارد كه اتفاق خاص یا چندان مهمی رخ نداده است. این گزارش هم درخصوص شكست آمریكایی‌ها در توضیح آنچه كه رخ داده و هم درخصوص سهل‌انگاری در تحسین مقاومت افرادی كه حضورشان نادیده گرفته شد صحبت كرده است. در این گزارش وقایع از اكتبر ۲۰۰۳ تا اكتبر ۲۰۰۴ مورد بررسی قرارگرفته است. مقاومت عراقی‌ها چیزی بود كه باید از تمامی جزئیات آن به خوبی آگاه شده و آن را درك می‌كردیم. یكی از مراكز كلیدی سیاست‌گذاری ایالات متحده در گزارشی ناعادلانه مقاومت عراقی‌ها در برابر نیروهای آمریكایی و متحدانش را «شورش» نامید. باید اعتراف كنم كه من نمی‌توانم در شب كریسمس و با فرسنگ‌ها فاصله در حالی كه در قاهره نشسته‌ام به راحتی سرم را تكان داده و بگویم بله. آنچه كه رخ داد نوعی از تروریسم بود. من با هر شهروند، هر كودك و هر سربازی كه در این جنگ زخمی یا كشته شد همدردی می‌كنم. آنچه كه اتفاق افتاد بسیار پیچیده‌تر از این بود. موضوعاتی بودند كه تمامی كشورهای اروپایی باید از ماهیت آن با خبر باشند تا از این طریق بتوانند تمایز عادلانه‌ای بین سیاست و اخلاقیات قایل شوند.
در دنیای سیاست همه آنچه كه در كنترل ما است پدیده‌ای است به نام خشونت با تمامی ابعاد آن. سؤالی كه ذهن من را به خود مشغول كرده این است كه آیا ایالات متحده می‌تواند با وجود اشتباهات وحشتناك رامسفلد در مجهز كردن ارتش با آن نیروهای اندك همچنان به حیات خود در صلح ادامه دهد. این قبیل نكات مسائلی نیستند كه بتوان به راحتی از كنار آنها گذشت. مرگ یاسر عرفات: زمانی كه پرواز عرفات به پاریس و سپس بازگشت وی به رام‌الله را دیدم متوجه شدم كه سیاست به راحتی به تقلید از سینما می‌پردازد. داستان مرگ یاسر عرفات دقیقاً شبیه داستان فیلم پدرخوانده بود. یاسر عرفات نیز مانند یكی از هنرپیشگان این فیلم تصمیم می‌گیرد تا برای حل یك بحران قدمی به جلو بردارد اما مانعی بر سر راه خود می‌بیند. بیش از آن نمی‌تواند پیش برود بنابراین متوقف شده و مانعی بر سر راه دیگران می‌شود. در پایان وی باید از میان برداشته شود یا باید به بهشت برود یا باید به دیگران اعتماد كند. به هرحال او رفتنی است . وی اكنون تبدیل به مانعی بر سر راه پیشرفت مسأله‌ای شده است كه خود مبتدای آن بود. آیا همزمانی مرگ عرفات و انتخاب مجدد جرج بوش تنها یك تصادف بود؟ آیا همزمانی این مسأله با طرح موضوع عقب‌نشینی اسرائیل از نوار غزه هم یك تصادف بود؟ آیا همزمانی مرگ وی با بسته شدن مرز میان نوار غزه و مصر هم تنها یك تصادف صرف بود؟ آن هم درست در زمانی كه تمامی طرفین درگیر در این ماجرا برای رسیدن به یك تفاهمنامه اعلام آمادگی كرده بودند. به نظر می‌رسد كه یاسر عرفات مانعی عظیم بر سر راه تمامی این اتفاقات بوده و به محض آنكه جهان از حضور وی تهی می‌شود همه چیز از نو آغاز می‌شود. تنها شخصی كه به خاطر او این مانع را از سر راه برداشته شده و به خاطر وی همه چیز با این نظم و ترتیب كنار هم چیده شده‌ كسی نیست جز آریل شارون. هر ذی النفع دیگری در این ماجرا پس از آریل شارون قرار دارد. از میان برداشتن عرفات آخرین مرحله از طرحی بود كه شارون تمامی جزئیات آن را نكته‌به‌نكته برنامه‌ریزی كرده بود. وی توانست موافقت مجلس را با طرح خود مبنی بر خروج از غزه جلب كرده و به علاوه حمایت حزب كارگر را نیز به دست آورد. تمامی این اتفاقات زمانی رخ داد كه چشم‌ها به ایالات متحده و انتخابات آن دوخته شده بود. بی‌دلیل نبود كه شارون با صراحت اعتراف كرد که تمامی شرایط دقیقاً در یك لحظه طلایی برای وی مهیا شدند. به عقیده من مشكلاتی كه امروز روردروی ابومازن قرار دارد دقیقاً نظیر مشكلاتی است كه یاسر عرفات در آخرین لحظه با آن روبه‌رو بوده است. همان مسائلی كه مانع از اعلام موافقت وی با مسائلی شد كه آنها را غیرقابل درك و غیرمنطقی می‌دانست. لیست كارهایی كه ابومازن یا باید به آنها عمل كرده یا به سرنوشتی نظیر یاسر عرفات دچار شود از قرار زیر است: دیگر هیچ فرصت گفت‌وگو یا مذاكره‌ای برای اعراب و فلسطینیان وجود ندارد. آنها می‌توانند دور هم نشسته شام یا ناهار بخورند اما مذاكره دیگر امكان پذیر نیست. ما در حال حاضر به مرحله‌ای از اعمال كاملاً یك‌جانبه اسرائیل رسیده‌ایم. جهان عرب یا می‌تواند در عین اختیار این مسأله را بپذیرد یا آن را رد كند. هیچ گزینه دیگری وجود ندارد. مگر این كه شرایط تغییر كند باتوجه به جو حاكم گمان نمی‌رود كه تغییر خاصی رخ دهد. نقش مصر در نوار غزه: همین جا باید تمایز خاصی بین مصر به عنوان یك ملت، كشور و تاریخ با دولتمردان مصری كه این كشور را اداره می كنند قائل شویم. من با سیاست های دولت مخالف اما با روی دیگر مصر موافق هستم. دولت مصر اشتباهی بزرگی مرتكب شد البته مصر باستان به‌خوبی به جایگاه خود واقف است. مصر سیاسی تصمیمی گرفت كه مرا ناامید كرد تصمیمی كه باعث جدایی مصر از جهان عرب شد. هیچ كشوری در جهان وجود ندارد كه بتواند بدون همراهی و پشتیبانی سایر كشورها به حیات خود ادامه دهد. ما شاهد دولت مصری هستیم كه به سیاست هایی ادامه می دهد كه به گمان خود درست است و به گمان من نادرست. اخذ این قبیل سیاست ها باعث جدایی جهان عرب از فلسطین می شود، متاسفانه این قبیل سیاست ها باعث دور شدن ما از دغدغه های فلسطین شده و از سوی دیگر اعراب را كه زمانی طرفدار و حامی فلسطین بود تبدیل به قطبی بی طرف می كند. جای تاسف بسیار دارد كه دولت مصر در حالی كه جزو جهان عرب محسوب می شود به اسرائیل كمك می كند و من هم نمی توانم حداقل برای حفظ جانم هم كه شده علت این حمایت را بیان كنم. به عقیده من جهان عرب و نه تنها مصر سیستم امنیت ملی خود را تغییر داده اند. به این معنا كه تمامی كشورهای منطقه دغدغه های اصلی خود را تنها تبدیل به نكاتی در خور توجه كرده و در حال حاضر تنها یك دغدغه دارد: دغدغه امنیت. درواقع جهان عرب امنیت بین‌المللی را فدای امنیت ملی می كند. شاید امكان این وجود داشته باشد كه با تهیه یك توافقنامه قانونی و كاربردی بتوان هم امنیت كشورهای جهان عرب را تأمین كرد و هم امنیت بین المللی را. اما جهان عرب از ایالات متحده وحشت دارد حتی آنها كه از ایالات متحده وحشتی ندارند تصور می كنند كه آینده آنها باید طبیعتی آمریكایی داشته باشد. البته من با چنین نظریات و سازش هایی مخالف هستم. این بدان معنا نیست كه من از برخورد مستقیم و پرچالش با آمریكا حمایت می كنم. من خواهان ایجاد تنش در هیچ رابطه ای به خصوص رابطه با ایالات متحده آن هم در چنین روزهایی نیستم.
ایران: من به خوبی بر فعالیت های ایران مسلط هستم اما گمان نمی كنم كه ایران خطری برای صلح بین الملل محسوب شود. ایران برخلاف اسرائیل یك همسایه صادق است و من شخصاً هرگز حاضر نیستم یك دشمن واقعی را رها كرده و خود را نگران وجود یك دشمن فرضی و مورد ادعای ایالات متحده كنم یا در حالی از خطر ایران و شیعیان آن صحبت كنم كه در برابر اسرائیل سكوت كرده ام.
من با آدم هایی كه از ایران و فعالیت های هسته ای آن وحشت دارند صحبت كرده ام: اما آیا هیچ كس در خصوص برنامه های هسته ای اسرائیل دغدغه ای ندارد. برنامه های ایران یك موضوع كاملاً جدی است. به نظر من حتی در صورتی كه ایران به برنامه های هسته ای خود ادامه دهد باز هم تهدیدی محسوب نمی شود. پاكستان نیز كشوری مجهز به فناوری هسته ای است كه با سرمایه جهان عرب به این فناوری دست یافت. هندوستان، چین و كره شمالی نیز تسلیحات هسته ای دارند. اسرائیل دقیقاً در قلب جهان عرب قرار گرفته و كشوری مجهز به حداقل ۲۰۰ كلاهك هسته ای است. اما به نظر می رسد كه كشورهایی كه ما را از خطر ایران می ترسانند هیچ نگرانی درخصوص اسرائیل ندارند.
آنها برنامه های هسته ای ایران را تهدیدی برای امنیت بین المللی می دانند اما آیا این تنها به این دلیل است كه ایالات متحده چنین نظری درباره ایران دارد. این اولین باری نیست كه ما دچار برداشت نادرستی از ایران شده و آن را دشمن خود می نامیم. تا سال ۱۹۸۰ ایران دوست ما بود. همه چیز بسیار رویایی و رومانتیك بود. ما و ایران دوستان بسیار خوبی بودیم كه روابط حسنه ای هم با هم داشتیم. اما زمانی كه انقلاب اسلامی رخ داد و ما نتوانستیم به درك صحیحی از آن دست یابیم ایران را دشمن فرضی خود قرار داده و بهای آن را نیز پرداخت كردیم. همه بهای این اشتباه را پرداخت كردیم. صدام حسین نیز بزرگترین اشتباه تاریخ حكومت خود را درخصوص ایران مرتكب شد و بهای آن را پرداخت. ولی عراق را به مهلكه جنگ هشت ساله با ایران انداخت. جنگی كه هشتصد میلیارد دلار برای كشورش هزینه برداشت. جنگ علیه كشوری كه به عقیده من به هیچ وجه خطری برای عراق محسوب نمی شد.
با همه احترامی كه برای شاه عبدالله قائل هستم باید به من پاسخ دهد كه روابط وی با اسرائیل پیش از آن كه با من درخصوص ایران صحبت كند چگونه بوده است؟ من برای تمام جهان عرب و شخصیت های برجسته آن احترام قائل هستم اما نه برای كسی كه با من درخصوص سیاست صحبت كرده و اشتباهاتم را به من گوشزد كرده و نصیحتم می كند اما نیم نگاهی هم به جایگاه خود نمی اندازد. شاه عبدالله پیش از آن كه با من درخصوص خطر شیعیان ایران صحبت كند باید از اسرائیل حرف می زد. قبل از آن كه ایران را یك خطر جدی تلقی كند باید به من می گفت كه اسرائیل چه خطرهایی دارد. ایران به هیچ وجه خطری جدی نبوده است. چرا كه هرگز قصد كشورگشایی نداشته است. ۲۰۰۵: سال ۲۰۰۴ خود گویای حوادث مهمی است كه در این سال رخ داد. اگر بگوییم كه این سال، سال اعضای اعراب بود باید خود را برای مقابله با مسائلی آماده كنیم كه توانایی رویارویی با آنها را نداریم. شاید هم باید چشم های خود را بسته و منتظر شگفتی های دهشتناك باشیم. آریل شارون در آستانه سال ۲۰۰۵ اعلام كرد كه سال آتی، سال نزدیكی و تفاهم بیشتر خواهد بود. اما من این طور فكر نمی كنم. شاید سال ۲۰۰۵ بیشتر سال ترس اعراب باشد.
منبع : مجله گسترش صنعت


همچنین مشاهده کنید