چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

بوش و نظم سه‌پایه


پایه اول، نظم آتلانتیكی بود. در نظم آتلانتیكی، ایالات متحده و متحدان اروپایی این كشور زیر چتر سازمان پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) در برابر اتحاد شوروی و متحدان كمونیست آن (پیمان ورشو) صف‌آرایی كردند.مبنای نظم آتلانتیكی این بود كه اردوگاه كمونیسم بزرگترین خطر برای «جهان آزاد» است و باید مهار شود. نظم آتلانتیكی سه‌وجه سیاسی، اقتصادی و نظامی داشت كه رهبری همه آنها در دست ایالات متحده بود. زیرا دو جنگ جهانی پیاپی در سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ توان نظامی و اقتصادی همه قدرت‌های بزرگ آن روزگار (آلمان، فرانسه، آنگلیس، ایتالیا، روسیه، ژاپن و اتریش – مجارستان) را كاهش داده بود و آمریكا كه از خدمات جنگ بركنار مانده بود، پس از جنگ به‌عنوان قدرت برتر و بلكه قدرت یگانه ظهور كرده بود. در آن روزگار ایالات متحده حدود ۳۰ درصد اقتصاد جهان را دراختیار داشت و با بهره‌گیری از این توانایی، بازسازی ویرانه‌های جنگی همه كشورهای درگیر در جنگ‌های اول و دوم جهانی – به استثنای شوروی – را آغاز كرد. این بازسازی كه دو پاره بنیادی یعنی دولت‌سازی و ملت‌سازی داشت در اروپا در قالب «طرح مارشال» و در ژاپن در چارچوب «پیمان امنیتی» انجام شد. بازسازی اروپا مقدمه ضروری برقراری نظم آتلانتیكی بود. اما بازسازی ژاپن پیش‌نیاز نظمی دیگر یعنی «نظم پاسیفیكی» بود. در این نظم كه مكمل نظم قبلی بود، ژاپن دفاع از خود را به ایالات متحده سپرد و ارتش جنگ افروز این كشور را در جنگ‌های جهانی اول و دوم به سوی ویرانی سوق داده بود، منحل كرد. مبنای نظم پاسیفیكی به اندازه نظم آتلانتیكی، نظامی نبود، بلكه در این بخش تأكید آمریكا بیشتر بر اقتصاد بود. البته به بخش نظامی هم درحد لازم برای مهار چین، سرمایه‌گذاری شد. آمریكا هنوز حدود ۱۰۰ هزار نظامی در ژاپن و كره‌جنوبی دارد كه هدف آنها پاسداری از «پیمان امنیتی» است. اما این نیرو برخلاف ناتو، هرگز حالت تهاجمی نداشته، بلكه همواره نیرویی دفاعی و بازدارنده بوده است. نیروی نظامی آمریكا در شرق آسیا، فارغ از مسابقه تسلیحاتی و به عنوان نیرویی كمابیش ثابت و با هدف مشخص دفاع از ژاپن و كره‌جنوبی در برابر حمله احتمالی چین و كره‌شمالی به مأموریت خود ادامه می‌دهد. آمریكا در نظم پاسیفیكی تأكید و توان خود را بیشتر بر اقتصاد گذاشت و حلقه‌ای نیرومند از متحدان خود شكل داد كه به لحاظ اقتصادی از رقیبان منطقه‌ای خود كه به اردوگاه شرق نزدیك تر بودند، جلو افتادند. كره جنوبی به كره‌شمالی غلبه كرد. سنگاپور از مالزی جلو افتاد. تایوان بر چین برتری یافت و استرالیا و ژاپن به نگین‌های درخشان اقتصاد شرق آسیا تبدیل شدند. از درون این نظم اقتصادی ابتدا اتحادیه آسه‌آن و سپس اتحادیه اپك سربر آوردند و حلقه دوم نظم آمریكایی كامل شد. نظم سوم كه ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم در جهان شكل داد، نظم خاورمیانه‌ای بود. در این نظم محور و بنیان، اسرائیل بود. از نظر ایالات متحده و دیگر كشورهای غربی، رژیم اسرائیل نماینده فرهنگ مغرب زمین در خاورمیانه و پاسدار منافع و امنیت غرب در بحرانی‌ترین منطقه جهان است. اسرائیل برای آمریكا و متحدان اروپایی‌اش در دوران جنگ سرد كاركردی دوسویه داشت. در وهله نخست مهاركننده جنبش‌های پان - اسلامی و پان - عربی بود و در مرحله بعدی متوازن‌كننده تأثیر اتحاد شوروی در ترتیبات منطقه‌ای خاورمیانه و شمال آفریقا به شمار می‌رفت. رژیم تل آویو حتی در بازی آمریكا در شبه‌قاره هند و جنوب آسیا هم مؤثر بود. این نظم سه‌پایه، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و افزایش نقش اسلامگرایان در مناسبات سیاسی خاورمیانه تا حدودی تغییر كرد اما ماهیت و فلسفه وجودی آن هنوز پابرجاست. بحران خاورمیانه هنوز حل نشده و خطر كره‌شمالی و چین باقی است و لاجرم نظم پاسیفیكی و خاورمیانه ای بر بازی ایالات متحده استوار است. با وجود این در شكل‌بندی این دو دسته نظم و در ماهیت نظم آتلانتیكی تغییراتی محسوس رخ داده است. در خاورمیانه، كشورهایی كه زمانی از متحدان جدی و قابل اعتماد آمریكا بودند، اكنون زیرفشار ایالات متحده قرار دارند. این فشار به‌ویژه پس از انفجارهای ۱۱ سپتامبر بر عربستان سعودی و مصر افزایش یافته است. در اروپا نیز به علت از بین رفتن خطر اتحاد شوروی و كاهش وابستگی امنیتی اروپا به آمریكا، مناسبات تا حدودی تغییر كرده است. آمریكایی‌ها برای خللی كه در نظم سه‌پایه ایجاد شده، تدابیری اندیشیده‌اند و امیدوارند نظم كهن را در چارچوب نیازهای نوین بازسازی كنند. هدف اصلی سفر كنونی جرج بوش به اروپا، همین است. بوش امیدوار است با نشان دادن خطر جدید یعنی تروریسم به اروپایی‌ها به آنها گوشزد كند كه این خطر از خطر كمونیسم كوچكتر و كم‌اهمیت‌تر نیست. او همچنین می‌كوشد با اشاره به كامیابی‌های اخیر خود در اجلاس شرم‌الشیخ (آتش‌بس بین اسرائیل و فلسطینی‌ها) به متحدان اروپایی یادآوری كند كه هنوز نبض تحولات خاورمیانه در واشنگتن می‌طپد. «خطر ایران» موضوع دیگری است كه بوش تلاش خواهد كرد با استفاده از آن، نیاز متقابل آمریكا و اروپا را پیش چشم رهبران اتحادیه اروپا بگذارد. او در این زمینه از نزدیك شدن تدریجی دیدگاه آمریكا و اروپا در زمینه برنامه هسته‌ای ایران، استفاده خواهد كرد. در واقع آنچه قرار است در بروكسل رخ دهد، چیزی نیست مگر ارائه تعریف تازه از روابط آمریكا و اروپا به‌عنوان بازیگران اصلی نظم آتلانتیكی. در این تعریف تازه، آمریكا بر كامیابی‌هایش در خاورمیانه، شرق آسیا و اروپای نوظهور تكیه دارد و اروپا به ناكامی‌های آمریكا در افكارعمومی جهان به‌ویژه پس از جنگ عراق چشم دوخته است. در واقع اروپا از امروز تا پنج روز دیگر صحنه زورآزمایی بوش و رهبران اروپایی است. در این زورآزمایی، بوش بر بقایای نظم سه‌پایه آتلانتیك – پاسیفیك – خاورمیانه و امید به بازسازی آن تكیه دارد و اروپا نومیدانه در انتظار لغزش ایالات آمریكا و بهره‌گیری از آن است؛ زیرا هنوز هیمنه آمریكا در ذهن اروپا فرونریخته است، چون خونی كه در رگ‌های اروپا جاری است هنوز از «طرح مارشال» تغذیه می‌كند و جنوب و شرق اروپا، گام برداشته است تا جای خالی اروپای كهن را پر كند. عصر تازه روابط آمریكا و اروپا كه بوش در آغاز سفر به اروپا از آن سخن گفت، احتمالاً اشاره به همین موضوع دارد.
منبع : مجله گسترش صنعت


همچنین مشاهده کنید