پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بهار محزون حمید


حمید علیدوستی در آستانه بهار پسر نوجوان خود را از دست داد. حیرت و درماندگی انسان از گردش روزگار را وصفی نیست، او همچون یعقوب دیده زحسرت سپید خواهد كرد، دریغا كه آوازه ای از نور چشم به كنعان نمی رسد آتشی كه به خرمن افتاد، همه دوستان و آشنایان را هم سوزاند تا چه رسد به پدری كه خزان را در بهار تجربه كرد. كلمات در مقابل سنگینی این مصیبت و بیان این جدایی عاجز و درمانده اند، حمید بدون جوانش چه كند؟ اما چاره این زخم برخاستن حمید است. او می تواند بایستد و در جای جای میهن مان با آموزش به صدها نوجوان و جوان، سیمای معصوم جوان خود را از چهره آنان مشاهده كنند. او باید بار سنگین این مسئولیت و بهتر بگویم ماموریت را خود به دوش بكشد. چیزی كه درمان پذیر نیست، باید تحمل پذیر باشد. حمید می بایستی آن خلوت هراس انگیز، آن سكوت سنگین و خفقان آور، آن تنهایی هولناك خود را بشكند و از درون زندانی كه ناخواسته بر او تحمیل گردیده، بیرون بیاید. او می تواند و باید به زندگی برگردد. خداوند انسان ها را به صورت پیله ای آفریده است و این ما هستیم كه با تلاش خود باید از پیله درآییم و پروانه شویم. می دانم این پیله چقدر دردآور است. چه سخت است این تنیدگی و حصار زمان كه به حكم تقدیر تو را در خود می فشارد و جان پاكت را می آزارد. اما بیرون بیا، تو می توانی پروانه شوی، چون سزاوار پروازی و به تعبیر دكتر شریعتی، در این مثنوی بزرگ طبیعت، همه ما انسان ها مصراعی ناتمامیم. بودنمان انتظار یك بیت شدن است. باید برگردیم و مطمئن باش در این بازگشت تنها نیستی.
جامعه فوتبال و دوستان مهربانت با تو هستند. قامت كمانی برازنده تو نیست. تو همان حمید سرو قامت خواهی بود. در اندوه تو شریكیم و برای بازگشت تو به زندگی در انتظار به سر می بریم. انتظاری كه بی گمان عزیز از دست رفته ات هم از پدرش دارد.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید