پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پرسه ای در خاطرات اهواز


بچه های محله لشگرآباد بعد از بازی با همان سربند و پرچم های قرمزرنگ به كوچه های نمناك لشگرآباد در جنوب شهر اهواز رفتند. یك ساعت پس از بازی هنوز هم در جایگاه خبرنگاران عده معدودی از مطبوعاتی ها مشغول به كار بودند. از آن طرف دیوار نازك صدایی نخراشیده می گفت: «حاجی... باید مواظب باشیم، فولاد به فكر قهرمانی است. باید زودتر دست به كار شویم باید قهرمانی را بگیریم...» و چند لحظه بعد یك مرد سیه چرده درشت هیكل از پله ها پایین رفت تا برای بازی بعدی استقلال اهواز به ورزشگاه برگردد.عده ای از هواداران متعصب استقلال اهواز مدعی بودند كه بیشتر هواداران فولاد در روز یكشنبه همان هایی هستند كه در بازی های استقلال این شهر به ورزشگاه می آیند. به هر حال معادله پیچیده تعداد هواداران دو تیم ظاهراً به سادگی قابل حل نیست. هواداران فوتبال در اهواز پاتوق خاصی ندارند تا بعد از پیروزی ها شادمانی دسته جمعی برگزار كنند. عَبِد پسرك لاغر و سبزه روی اهوازی می گوید: «همین طوری هم مامورا با باتوم ما را می زنن... وای به حال اینكه بریم تو خیابون...»از بلوار چمران تا میدان چهارشیر كه می گذری اوضاع شهر را عادی می بینی. هیچ نشانه ای از تماشاگران پرچم به دست دیده نمی شود. اهوازی ها می گفتند كه از محلات متوسط روبه بالای شهر كسی به ورزشگاه نمی رود. رانندگان تاكسی و خطی هم نتیجه را از مسافران می پرسیدند بلكه یك نفر از استادیوم آمده باشد. اما همگی از پیروزی فولاد راضی و خشنود به نظر می رسیدند.
• از هتل تا فرودگاه
هتل اكسین نشانه ای از حضور یك تیم پیروز را ندارد. فقط تعداد محدودی از بازیكنان بعد از بازی به هتل آمده اند و مابقی راهی منازلشان شده اند، فرانچیچ هم مثل بازیكنانش. اما اتوبوس حامل بازیكنان استقلال از هتل تا فرودگاه در سكوت غریبی طی طریق می كند. بازیكنان استقلال با بی حوصلگی روی صندلی تكیه داده اند و ساعت پروازشان را به خانواده اطلاع می دهند.یك ربع بعد در سالن ترانزیت فرودگاه اهواز حوصله بازیكنان سرجایش می آید. استقلالی های مغلوب در محاصره مسافرانی قرار می گیرند كه در دست همگی یك قطعه كاغذ و یك خودكار برای امضا قرار دارد. آنها از توجه مردم اهوازی و تهرانی احساس رضایت می كنند و تقریباً شكست را فراموش می كنند. تلویزیون بزرگ سالن «ال كلاسیكو» را پخش می كند اما هنوز حواس همه به آبی هاست.دقایقی بعد اما بازیكنان استقلال هم مسحور بازی رئال و بارسا می شوند. گل مایكل اوون حال و هوای استادیوم را به فرودگاه می دهد و همگی با صدای بلند می گویند «گل...» و بعد همگی مشغول ستایش حركت اوون می شوند. آگوستین گیلائوری بازیكن گرجی استقلال بی حوصله تر از همه به نظر می آید. هیچ كس هم نیست كه بتواند با او حرف بزند و زبانش را بفهمد. پرواز طبق معمول تاخیر دارد اما هیچ كس دلخور نیست، فوتبال را عشق است.رونالدینیو كه گل می زند دوباره همه فریاد می كشند و این بار همگی از مهارت های بی پایان او تعریف می كنند. در نگاه بازیكنان استقلال حسرت موج می زند، یعنی می شود روزی مثل رونالدینیو یا زیدان شد، شاید.بازی تمام شد و استقلالی ها برای سوار شدن به هواپیما از جا بلند شدند. مامور امنیتی فرودگاه یواشكی از محمود فكری امضا می گیرد و هنگام عبور از دستگاه فلزیاب هم سختگیری نمی كند. بعد از یك ساعت و نیم تاخیر بالاخره هواپیما به راه می افتد و در كریدور هوایی تهران قرار می گیرد.دكتر قریب مدیرعامل استقلال در كنار منزوی نشسته و آرام آرام حرف می زند، دور از چشم شورای معاونین، قهرمانی برای آنها از دست رفته است اما به هر حال هنوز شش بازی باقی است. به نظر می آید دست استقلال از هر دو جام كوتاه مانده است و آرزوها می ماند برای فصل بعد، هوا ابری و دمای بیرون ۳۰ درجه زیر صفر است اما هواپیما همچنان حركت می كند.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید