سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

عادل فردوسی پور و امید به تحول


حتی عدم تطبیق و هماهنگی رشد او با سن واقعی اش ناشی از یك بیماری محیطی است كه از بدو تولد این طفل موجب عدم ترشح هورمون های رشدش شده و می شود. شاید در تمام عمر بیش از یكصد و پنجاه ساله این طفل تنها دو دوره ده _ دوازده و دو دوره دو _ سه ساله بوده است كه طی آن ادوار غدد مربوطه توانسته اند هورمون های مزبور را ترشح كنند و البته مثل هر چیز دیگر در طبیعت بدیهی است كه وقتی شرایط بازدارنده رفع شده اند غدد مربوطه تا بتوانند به تعادلی دست یابند و تا از ترشحات اندوخته شده و انبار شده در خود تصفیه شوند مدتی دچار پركاری و اشتباه كاری شده اند. اما سیستم دفاعی این بدن كه گویا تنها به شرایط یك ارگانیسم بیمار خو كرده است این دوران پركاری و كژ كاری را تاب نیاورده و بی آنكه به این بیمار فرصت رسیدن به تعادل دهد این غدد را با سركوبی هر بار شدیدتر و بی رحمانه تر بار دیگر نه به كم كاری كه به توقف كامل ترشح واداشته است.باری اما غرض بحث آسیب شناختی ژورنالیسم ما نیست كه این بحث ها را حال دیگر حتی نوجوانان این مرز و بوم شاید بهتر از من از عهده برمی آیند و تجزیه و تحلیل می كنند. غرض اشاره به جوانه امیدی است:در این سیستم بیمار و در روند بهبود این طفل بیمار عادل فردوسی پور گزارشگر و مفسر فوتبال تلویزیون دولتی ما پدیده ای است كه بركت وجودش در این چند سال اخیر تحولی را در ژورنالیسم ورزشی به وجود آورده است كه می توان به سرایت تدریجی و تكاملی آن به سایر اندام های این تن بیمار نیز امید بست. عادل فردوسی پور سئوال كردن و دانستن و مهم تر از آنها تردید و حق قضاوت و نتیجه گیری براساس شواهد را به عنوان حقوق طبیعی و مسلم نه فقط رسانه ها كه هر فردی و هر عضوی از جامعه در جامعه مطبوعات ورزشی و به تبع آن در جامعه ورزشی و در كل جامعه ما جا انداخته است. كاری را كه فردوسی پور مشخصاً با برنامه «نود»ش در جامعه رسانه های ورزشی ما در كل جامعه مطبوعاتی ما و مآلاً در بدنه كل جامعه ما آغاز كرده است می توان فرهنگ سازی نامید. او به تنهایی و به ظن غالب ناخودآگاه و بدون قصد و نیت و حتی شاید بدون اندیشه كافی در معنا و در تبعات گسترده تر حركت خود، فرهنگ پرسش گری و پاسخ خواهی یعنی هسته اولیه فرهنگ دموكراسی را بدون شعار و سخنرانی و گزاف گویی از ریشه و از ابتدایی ترین سطح در جامعه رسانه های ورزشی معرفی كرده است و مانند باغبانی دلسوز یا چون پدری مهربان و نگران به مراقبت و پرورش این بذر نوكاشته نشسته است، تا اینك كه این دانه با تنی نازك سر از خاك بركرده است و این جوانه هر چند اكنون تنها رُستاكی نازك است اما می تواند اگر تبری ناگاه بر آن فرو نیاید یا لگدمال پوتینی نشود، به درختی سبز و سترگ و سایه افكن در دل این كویر تبدیل شود و دانه های خود را در اطراف بپراكند تا شاید روزی در جای این برهوت جنگلی سبز و خرم سر بر كند. همان طور كه اشاره شد فردوسی پور به احتمال غالب خود از معنا و از پیامد هایی كه نگارنده در كار او می بیند غافل بوده است و نیت اولیه او هرگز دامنه ای چنین گسترده نداشته است. این امری كاملاً معمول و عادی در تاریخ است فعل بر فاعل و بر نیت او سبقت جوید و شخصیتی مستقل از فاعل یابد و من در جایی دیگر و در زمینه ای دیگر به تحلیل اجمالی این پدیده در تاریخ پرداخته ام. (بنگرید به سالار بهزادی، عبدالرضا، بلوچستان در سال های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۷ هجری قمری ۱۳۷۲) بی گمان اگر چرخی كه عادل فردوسی پور به حركت درآورده است بتواند به حركت و به رشد خود آن چنان كه در تصور من است ادامه دهد، روزی به عنوان یك «مورد مطالعاتی» نه فقط در كلاس های ژورنالیسم كه در كلاس های جامعه شناسی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت كه چگونه یك گزارشگر جوان به تنهایی حركتی در آغاز ساده و كوچك را آغاز می كند كه می تواند به نهضتی معنا دار و ریشه دار تبدیل شود. حركت فردوسی پور فرهنگ ساز است چرا كه وقتی مطبوعات و مردم عادت كردند سئوالات منطقی خود را از هر مسئولی هر چه قدر هم «مهم» و قدرتمند با متانت مطرح كنند و هر پاسخ و هر توجیه آسمان ریسمانی را هم نپذیرند و بر دریافت پاسخی منطقی و قانع كننده پافشاری كنند این عادت می تواند نه فقط ملكه وجود مردم ما شود كه همه مسئولان را هم در حیطه هایی بیرون، بزرگتر و سرنوشت ساز تر از ورزش هم به پاسخگویی وادارد.نه عادل فردوسی پور را شخصاً می شناسم و نه تاكنون جز از صفحه تلویزیون چشمم به جمال او روشن شده است این كه هم ولایتی من و كرمانی است بی شك باعث خوشوقتی من است. این خوشوقتی اما نه از جهت هم ولایتی بودن با یك چهره سرشناس دنیای ژورنالیسم ورزشی است كه هم ولایتی بودن و حتی آشنایی های نزدیك تر با چهره هایی بس سرشناس تر و مهم تر و ذی نفوذتر از فردوسی پور هم نمی تواند به خودی خود باعث خوشوقتی شود و چه بسا كه گاه سرافكندگی نیز به بار آورد بلكه این خوشوقتی از آن جهت است كه این یك، عادل، می تواند و به نظر می رسد كه چنین است بخشی از درمان باشد نه خود از موجبات بیماری! از زیر و بم و از سر و علان زندگی فردوسی پور هم، از افكار و باور ها و عقاید شخصی او، از نحوه تفكرش درباره مسائل مختلف، از وابستگی ها و عدم وابستگی هایش هم، جز آنچه كه گه گاه در جایی درباره او می خوانم بی خبرم. تنها دعا می كنم همان باشد كه می نماید و آنچه كه از دید من او می نماید _ یعنی تاكنون نموده است _ ترشحی منطقی، متعادل، واقع بین و شجاع از هورمونی است كه می تواند رشدی سالم، منطقی و متعادل را نه فقط برای اندام های بیمار كه بالمآل برای تمامی این تن بیمار به ارمغان آورد.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید