جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

به کدام نامزد رای بدهیم؟


به کدام نامزد رای بدهیم؟
یعنی اظهارات آنان در قیاس با گرایش ها و ارزش های اكثریت تغییر خواه، یا متعارض است یا متنافر. یا در بهترین فرض سخنان درست اما غیر عاجلی را مطرح می كنند تا سخنان درست ضروری تری را به محاق بفرستند. این قسم ظاهراً از بحث بیرون اند و اكثریت آزادی طلب وقعی به آنها نمی گذارد. به تعبیر دقیق كلمه، آنان را «كان لم یكن» تلقی می كند، یعنی انگار نه انگار كه هستند. اما آنان كه سخنان درست می گویند، یعنی خط گفته هایشان با خط خواسته های عقلا، دست كم زاویه منفرجه نمی سازد، دسته ای هستند كه راست نمی گویند. برای قاطبه خلق تشخیص این دشوار نیست كه كسانی كه عمری تبلیغ می كرده اند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، و اینك یك شبه در خم رنگ رفته و درآمده اند كه منم طاووس علیین شده، راست نمی گویند. تجربه های مكرر و متراكم بیش از آنند كه حتی اگر بخواهیم زورق محاسبات سیاسی خود را به دست نرمه موج های خوش خیالی بسپاریم، تا بهانه زندگی پیدا كنیم، صخره ای عیش خیالی مان را سخره نكند. نه آیا پیشتر هم، تیم های ما گاه حتی با شكوهی بیشتر برنده شده بودند، ولی جشن جرم بود؟
اما دسته سومی هستند كه هم درست می گویند و هم راست. یعنی هم سخنانی می گویند كه كم و بیش مطلوب و معقول است، خصوصاً برای مردمی كه قحط و غلاً آنان را لاجرم قناعت پیشه بار آورده است، و هم تجربه ها حاكی از آن است كه سر آن دارند كه هر چند لوك و لنگ به سوی آن سخنان سینه خیز كنند. ظاهراً اینان كسانی اند كه در زمانه عسرت، می توان از دلگرمی آنان پشتگرم بود. با این همه، در یك چیز با آن دو قسم دیگر شریك اند، و آن این كه هر سه از «چه» می گویند و نه از «چگونه». تحلیل محتوای ساده ای از اظهارات انتخاباتی نشان می دهد كه هر كسی وعده می دهد «چه خواهم كرد». اما اصلاً اشاره ای به این نیست كه چرا قبلی ها چنین كارهایی را نكردند. نمی دانستند یا نمی توانستند، و اگر نمی توانستند رمز این ناتوانی در چه بود، و من اگر رئیس جمهور شوم چگونه و با كدام استراتژی و تاكتیك آن پروژه های شكست خورده را رو به راه می كنم. گاهی سخنان این سخنرانان طنین و طنطنه ای دارد كه گویی قرار است امپراتور شوند، به گونه ای كه هر كاری به مجرد صوابدید و دستور، صورت واقعیت به خود خواهد گرفت. حتی در یك كشور با حاكمیت مرسوم، كارها به گونه ای است كه جمع چندین اراده به همراهی شرایط مساعد، می تواند كاری پیش برد، چه رسد به جایی كه رئیس جمهور آن همواره در فرار از دست خبرنگاران پرسشمند فریاد می كند كه ولله من خود سائلم نه مسئول. بازرگان بزرگ یك بار می گفت به من انتقاد می كنند كه تو قاطع نیستی، اما توجه نمی كنند كه قاطع یعنی برنده و برای بریدن چاقو لازم است. اما هر چاقویی كه هست از لشگری و كشوری و مالیه و عدلیه، دسته اش را به من داده اند و تیغه اش را به دیگران. ظاهراً مشروطه ایرانی، بر عكس همه جا، نخست وزیر را مشروط كرده است . در چنین وضعیتی به نظر می رسد قسم سوم هم به قسم دوم ملحق است، چرا كه چنین كاندیدی یا می داند كه او هم نمی تواند، پس راست نمی گوید، چون وعده هایش برنامه نیست، آرزو است. یا گمان می كند كه می تواند ولی بعداً می فهمد مصلحت ایجاب می كند كه سنت سلف را ادامه دهد، پس به احتمال بین دو قطب غفلت و اغفال در تردد است. بعضی كه بدبینانه قضاوت می كنند، معتقدند از حفر چاه انتخابات، تشنگان مشروطیت را آبی نمی رسد اما گشنگان مشروعیت را نانی آری. اما این نگاه همه نیست، بعضی كماكان خوشبین اند. تلاش هایی در كار است تا «چه»های انتخاباتی با «چگونه»هایی هرچند ترك جوش و نیم خام همراه شوند. رمان مشهوری از اریش ماریا ریمارك نویسنده مشهور آلمانی هست كه موضوع آن حوادث جنگ جهانی اول است. نام رمان به فرانسه این است: «ouest, rien de nouveau »، كه معنای آن می شود «در جبهه غرب عجالتاً خبری نیست.» كسانی كه نیم نگاهی هم به مصالحه هرچند نابرابر دارند، اگر امیدشان به كلی گزاف نباشد لابد برای خود توجیهاتی عملگرایانه دارند. قضاوت در این باب می تواند موضوع یادداشتی دیگر باشد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید