پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


دختران پسر نما و پسران دختر نما


یكم
تغییرات ساختمان لگن مادینگان از نخستین تغییرات ارگانیك در جهت راست قامتی بود كه تحول ستون مهره‌ها را در پی داشت. این تغییرات، از جهت تحول ساختار دندان‌ها و تطویل دوران رشد جمجمه و مغز و بلوغ و ضرورت تغذیه نوزادان، به حضور زنان وابستگی یافت و سهم‌بری غذا از راه شكار را در مرحله دوم اهمیت، پس از جمع‌آوری خوراك قرار داد. از این رو، زنان در ایجاد منزلگاه و سفال، به كار گیری آتش، آغاز گاه‌شماری، طرح سخن‌گویی و خردورزی، ابداع آثار هنری و پاسخ مقدس به امر خلود، بر مردان پیشی گرفتند و مُهر خاستگاه مادینه هستی را در ضمیر ناخودآگاه آدمی حك كردند. در این میان، اجتماع كشاورزی به تشویق زایش و ستایش مادران خوراك دهنده پرداخت و تلقی از زن را به‌عنوان مادر انسان و مادر زمین خوش‌یمن یافت. جهان‌بینی انسان باستانی، با مترادف یافتن خروج نوزاد از زهدان با حركت از ظلمات به سوی نور، زن را ابر انسانی تلقی نمود كه آرامش جاوید را در بازگشت به زهدان او قابل تصور ساخت و از این لحاظ، پرستش خدایان زن را ارج ‌نهاد. این وضعیت تا آن جا بر اهمیت شخصیت دو جنسیتی حكم می‌كرد كه در جشن ستایش و هنگام رژه سومریان از برابر پرستش‌گاه خدا بانو، مردان به نیمی از پیكر خود جامه زنانه می‌پوشاندند و زنان نیمی از تن خود را با شال و تن‌پوش مردانه می‌آراستند تا نشانه‌های ظاهری یكدیگر را به‌عنوان پیوند دو جنس به عاریت گیرند.تغییر این وضعیت در تمدنِ دولت – شهر شورایی سومر كه با حضور جنگ طلبانه اقوام سامی - اكدی و مهاجم و مهاجر همراه بود به زعامت مردان در قالب شاه – شبانان و رهبران موسمی و فرماند‌هان نظامی انجامید و با پیوستن آنان به جرگه شاه – ایزدان، نیاز به خدا بانوان به عقب رانده شد. قهرمانان عصر پهلوانی به‌عنوان نمادهای قدرت جدید به تخطئه الگوهای فكری مادرسالاری پرداختند تا با جای‌گزینی باورهای تازه ذهنی، قدرتی را كه خود نمایندگی می‌كردند تحكیم بخشند.در این شرایط، گرچه زنان عهد مادرسالاری با اجرای آیین وقف تن به پرستشگاه‌ها، به‌عنوان نذر و نیاز و عبادتی ایثار گرانه، به نفی مالكیت مردانه برجسم‌خویش می‌پرداختند؛ لیكن با حاكمیت مردسالاری و عمده شدن غرایز جنسی، از یك‌سو نگاه شهوانی به جنس مادینه باب گردید و از طرفی ضرورت حفظ مالكیت بر این جنس و تضمین صحت نسل برخوردار از ماترك مردان، به پوشیده ماندن زن از چشم نا محرمان و تعیین ملاك‌هایی در آرایش ظاهر وی به منظور متمایز سازی جنس ضعیف از جنس قوی و نیز افراد باكره و قابل تملك توسط سایر افراد برخوردار از مزیت جنس اول حكم كرد. تحت این شرایط، كاهنان اروپایی در زیرزمین واتیكان و در تقلید از اثبات علاقه پسرِ خدا بانو با مادر – معشوق خویش، در مراسم خون به قطع آلت رجولیت و تقدیم آن به درگاه خدابانو چونان نیای مراسم ختنه جدید می‌پرداختند. در ایران باستان، از ناشناخته ماندن جنگاورانی نظیر گردآفرید، به‌دلیل فقدان لباس رزم زنانه تا برقراری رسم جدیدتر خواهرخواندگی همان سیر جریان دارد. با این همه، پدیده دختران پسرنما تا سه دهه پیش جلوه چندانی نداشت و از این دوران است كه با طرح بحث حجاب اجباری، این پدیده رفته رفته نمود عمده می‌یابد. در دهه اخیر، بخشی از دختران و پسران و مخصوصاً دختران این دوره به لحاظ احساس امنیت روانی در پوشش جنس دیگر، تا بدان‌جا پیش رفتند كه پسران دختر نما با برداشتن زیر ابرو و تكان دادن زنانه بدن و آرایش مختصر و دختران پسرنما با پوشیدن لباس مردانه و آرایش مردانه مو و رفتار مردانه در صحنه جامعه ظاهر شدند. جالب این‌جاست كه هرچند حركات دختران پسرنما نظیر كلفت كردن صدا و رفتار قلدرانه باعث خنده و شوخی ناظران می‌شود، ولی پسران دختر نما به شدت مورد اهانت آحاد جامعه قرار می‌گیرند. از این زاویه است كه تحلیل جامعه شناختی چرایی و چگونگی تكوین و استمرار ساختی – كاركردی پدیده دختران پسرنما و پسران دخترنما، در جامعه فعلی ایران از اهمیتی تام برخوردار می‌شود. شاید بتوان گفت دختران پسرنما و پسران دخترنما در نتیجه نابسامانی یكپارچگی اجتماعی و نیز دستیابی به فضیلت خود پرستی، از فشار هنجارهای سنتی و روحیه تقدیر گرایانه حاكم بر وجنات مردسالارانه آن شانه خالی كرده‌اند.
دوم
پیدایش پدیده اجتماعی دختران پسرنما و پسران دخترنما در جامعه معاصر ایران، نشان‌گر بروز نوعی بحران اخلاقی در مناسبات جنسی – جنسیتی جامعه ماست. این بحران از یك سو نتیجه اعمال نظر نیروها و جناح‌های سنتی و نوین و از طرف دیگر برخورد آن‌ها با یكدیگر و نیز تعارض این وضعیت در مواجهه با شرایط و مقتضیات بین‌المللی است.از این نگره، در سطح بین‌المللی وقوع توسعه جنسیتی متضمن تفكیك پذیری و ادغام‌پذیری جنسیتی است. در این‌جا تفكیك‌پذیری جنسیتی، معرف آن سطح از فردیت‌یابی شخصیتی زنان و مردان از حیث ایفای نقش‌های تخصصی و تعلقات متعدد گروهی است كه ضمناً با تنفیذ هنجارهای خاص و تعهد به ارزش‌های معینی هم همراه است. بنابراین، جلوه دیگر این تفكیك‌پذیری جنسیتی همین ادغام شدن زنان و مردان در مشتركات مورد توافق جنسی در عرصه حیات اجتماعی، مثل كیفیت ایفای نقش‌های تخصصی و تنوع عضویت‌های جمعی و كسب هنجارها و رعایت تعهدات عام گرایانه است. این تفكیك‌پذیری جنسیتی البته از سوی منابع مالی و قدرت یا تغییرات اجتماعی و وفاداری‌های فرهنگی هم حمایت می‌شود و ضمن خدمات‌رسانی به نظام‌های فنی و دیوان سالارانه و آموزشی و معرفتی، از طرف آن‌ها نیز پشتیبانی می‌گردد. پس به ‌طوركلی در سطح بین‌المللی، در نتیجه تلاقی تفكیك‌پذیری و ادغام‌پذیری جنسیتی، نوعی هم‌گرایی جنسی – جنسیتی رخ می‌دهد كه طی آن، دو جنس مذكر و مؤنث به لحاظ ویژگی‌های ارگانیستی به هم نزدیك یا با هم جابه‌جا می‌شوند و در عین‌حال در عرصه تفكر و خلاقیت و عملكرد به تنوع و پیشرفت دست پیدا می‌كنند.ورود این وضعیت به جامعه ما با اعمال نظر نیروها و جناح‌های سنتی و نوین برخورد می‌كند. مثلاً بنیادگرایان برای بازگشت ثبات گذشته، در صدد بازگشت به سنن جنسیتی و احیای سلسله مراتب اقتدار مردسالارانه برمی‌آیند؛ لیبرال‌ها بر آزادی و حقوق فردی زنان و استفاده از روش‌های صلح آمیز و قانونی برای برقراری مردم سالاری جنسیتی تأكید می‌كنند؛ افراطیون علی‌رغم میل مردان به حفظ وضع موجود جنسیتی و خواست برابری بیش‌تر زنان، از ضرورت انقلاب جنسیتی برای نیل به عدالت جنسیتی داد سخن می‌دهند و جناح‌های راست و چپ قدرت نیز از شكاف جنسیتی جامعه، چونان ابزاری در خدمت تحقق منویات خویش بهره می‌گیرند، چنان‌كه در پرتو این مشاجرات، مثلاً در بزرگراه‌ها، تصاویری تبلیغاتی نصب می‌شود كه در آن یك چارچوب ارگانیستی ظریف و زنانه با چهره‌ای مردانه به نمایش كالاها و خدمات می‌پردازد یا پخش مسابقات زنانه المپیك تحریم می‌شود یا در محاسبات اقتصادی، هزینه تهیه لباس‌های سنتی و بومی نسبت به خرید پوشش‌های نوین و جهانی فزونی می‌گیرد.
سوم
در این شرایط اما، البته دختر ما تحت تأثیر وضعیت‌های اجباری و متناقضی قرار دارد. اولا او وجود كالبدی خود را ناخواسته و بدون برنامه از پیش تعیین شده متعهد می داند، آن هم فقط در نتیجه خواست قدرت برای افزایش موالید در دوره نیاز جامعه توده‌ای به آحاد متعدد. ثانیاً او هیچ‌گونه برنامه منسجم فرهنگی در رابطه با منش و شخصیت و شیوه سلوك جنسیتی مستقل را از درون سنن جامعه و البته متناسب با نیازهای امروزی خود نمی‌یابد و از سوی دیگر تحت الشعاع برنامه‌هایی از طریق سیستم‌های رسانه‌ای بین‌المللی نیز قرار دارد. ثالثاً او علی‌رغم همه اجبارها مثل ورود به رشته‌های دانشگاهی كه مورد علاقه‌اش نیست یا اجبار انتظار برای انتخاب شدن از سوی شوهر یا بی‌اعتمادی به تأمین اجتماعی و كسب شغل و درآمد مكفی، با این وضعیت هم روبه‌روست كه می‌بیند پسر هم سن و سال او نیز به‌دلایل مشابه و در همین شرایط، از ویژگی‌ها و مطالبات مردسالارانه تهی شده است. به هر تقدیر، در چنین وضعیتی دختر ما در واكنش منفعل به توسعه جنسیتی جهانی و در اعتراض فعال به سنت‌گرایی و نابسامانی ملی، به پسرنمایی روی می‌آورد، همچنان‌كه پسر ما هم از دخترنمایی ابایی به خود راه نمی‌دهد.در عین حال همچنان‌كه گذشت، بحران اخلاقی نا همجنس‌نمایی، معرف شرایط گذار جنسیتی جامعه هم به شمار می‌آید كه در آن، ارزش‌های سنتی مرزبندی جنسیتی از كارآیی افتاده است و ارزش‌های نوین تفكیك‌پذیری و ادغام‌پذیری جنسیتی نیز هنوز به درستی جایگزین نشده است. در این اوضاع، دختران و پسران به تجربه اولیه تفاوت‌پذیری از سنت‌های جنسیتی با تكیه بر تشابه‌پذیری نوین جنسیتی روی می‌آورند و البته با مكانیسم‌های تنبیهی و یكدست كننده وجدان جمعی اجتماع قبیله‌ای هم مواجه می‌شوند. با این حال، دختران با كسب استقلال شخصیتی به لحاظ تحصیل و شغل و درآمد، بر این مكانیسم‌ها غلبه می‌كنند و با درخواست حقوق برابر از مردان، نظام مرد‌سالاری را به سمت اضمحلال سوق می‌دهند.در مجموع می‌توان گفت كه دختران پسرنما و پسران دختر نما، در نتیجه نابسامانی یكپارچگی اجتماعی و نیز دستیابی به فضیلت خود پرستی، از فشار هنجارهای سنتی و روحیه تقدیرگرایانه حاكم بر وجنات مردسالارانه آن شانه خالی كرده‌اند و با این رفتار، آمادگی دگرخواهانه خود را برای پیوستن به هنجارهای نوین جامعه طلیعه داری نموده‌اند. در چنین وضعیتی عدم شناخت دقیق خواست دختران پسرنما و نیز پسران دخترنما، به معنای پرداخت هزینه‌های بیش‌تر اقلیت سالاری اجتماعی در دوران گذار اجتماعی به سوی اجتماع جامعه‌ای در این سامان خواهد بود.

نویسنده: عباس محمدی اصل
منبع: نشریه نامه، شماره۳۸
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید