پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


پیش بینی در علوم اجتماعی


در تاریخ جوامع انسانی دو روش برای سخن گفتن از آینده به چشم می خورد:
۱- پیش گویی ۲- پیش بینی، توانایی و ظرفیت فكری بشر وی را در حوزه پیشگویی و علم محدود می سازد، اما در پیش گویی علی الخصوص در حوزه علوم انسانی درك چه مسائلی واجد اهمیت هستند؟ در بررسی امر «پیش بینی پذیری» نسبت جبر و اختیار با كنش انسانی چیست؟ مقاله زیر به سؤالات مذكور می پردازد.
پیش بینی در علم به دو دلیل اهمیت دارد: اول این كه انسانها برای تحقق اهداف عملی علاقه دارند از آینده بدانند. بنابر این همه علوم بالقوه پیش بینی كننده هستند با این برداشت كه می توان از نتایج آنها به عنوان مبنای پیش بینی استفاده كرد. دوم اینكه باورهای ما، صدق پیش بینی های استنتاج شده از آنهاست. اما اغلب چنین فرض می شود كه پیش بینی در علوم اجتماعی، مسائل روان شناختی و فلسفی خاصی را ایجاد می كند كه ریشه های آن عبارتند از: پدیده های مورد مطالعه در علوم اجتماعی بسیار پیچیده و از درون مرتبط هستند و در عمل ساختن تعمیمات قانون- مانند درباره آنها غیرممكن است؛ انسان ها دارای اراده آزاد هستند و پیش بینی ها ممكن است خود موجب تغییر پدیده های پیش بینی شده شوند.
برخی پدیده ها جبری هستند؛ آنها از قوانین غیرقابل تغییر تبعیت می كنند. برخی دیگر اتفاقی هستند كه فقط از قوانین آماری تبعیت می كنند. در كنار این دو، ادعا شده است كه برخی از پدیده ها خصوصاً كنش های انسانی آزاد هستند. بر طبق نظر فیلسوفان «معتقد به ناسازگاری» ، كنش های آزاد از هیچ یك از قوانین جبری و قوانین آماری تبعیت نمی كنند.
هنگام بررسی پیش بینی پذیری باید توجه كنیم كه ۱) پیش بینی پذیری لزوماً جبرگرایی را به دنبال ندارد زیرا می توانیم پیش بینی های آماری در رابطه با پدیده های اتفاقی داشته باشیم. ۲) همچنین جبرگرایی نیز پیش بینی پذیری را به دنبال ندارد به دلایل زیر: برخی پدیده های جبری، آشوبی هستند به این معنا كه گاه تغییراتی كوچك و غیر قابل تشخیص می تواند تغییرات بزرگی را موجب شود؛ همچنین برخی از پدیده ها آن قدر پیچیده هستند كه عملاً توصیف تمامی روابط و روابط درونی مورد نیاز برای پیش بینی غیرممكن است. از ملاحظه(۲) نتیجه می شود كه عدم امكان پیش بینی لزوماً به معنی آزادی و اختیار نیست. تمام محدودیت های ذكر شده در بند(۲) ممكن است در مورد مطالعه پدیده های اجتماعی صدق كند؛ مثلاً بازارهای تجاری می توانند به صورت آشوبی عمل كند. اما همین نكته در پدیده های هواشناسی نیز صادق است. انسان ها و همچنین جوامع انسانی موجودات فوق العاده پیچیده ای هستند ولی حیوان ها نیز این چنین هستند. به علاوه امكان دارد پدیده هایی با ساختار درونی بسیار پیچیده، الگوهای قابل پیش بینی در رفتار عمومی خود نشان دهند؛ ممكن است بتوانیم حركات كل را پیش بینی كنیم بدون این كه قادر باشیم حركات اجزا را پیش بینی و یا توصیف نماییم.
برخی فیلسوفان ادعا كرده اند كه نمی توان قوانین عام حاكم بر جوامع انسانی را یافت. زیرا تمامی جوامع اساساً سیستم های بازی هستند. بر خلاف آزمایش در آزمایشگاه و یا مشاهده نجومی، نمی توانیم امكان تأثیر عوامل خارجی را حذف كنیم. بنابر این نمی توانیم خود را مستحق بدانیم كه بگوییم این پدیده ها به علت آن عوامل خاص مورد آزمایش، روی داده است. لازم به ذكر است همه این نكات در بسیاری از علوم طبیعی نیز صادق است.(به عنوان مثال هواشناسی)
به نظر می رسد تنها مسأله فلسفی ویژه پیش بینی در علوم اجتماعی مسأله «اراده آزاد» است. اما این آزادی مفروض مانع پیش بینی در زندگی روزمره ما نشده است. معمولاً ما بدون نیاز به هیچ نوع دانش علمی نظام مند پیش بینی می كنیم: اهداف و باورهای خاصی را به اطرافیان خود نسبت می دهیم و در مورد این كه آنها چگونه رفتار خواهند كرد پیش بینی می كنیم و توقعات خود را بر اساس آنها شكل می دهیم. به طور مثال عالمان اجتماعی انگیزه های عامی را مانند «تمایل به كسب بیشترین سود» و برخی باورهای مشترك را مانند «باورهای دقیق در مورد قیمت های كنونی بازار» را بدیهی می شمارند و از آنها پیش بینی های مفیدی در رابطه با رفتارهای عمومی استخراج می كنند. حتی اگر این فرض ها در مورد یك فرد خاص صدق نكند حالت های خاص افراد می توانند اثر یكدیگر را خنثی و یا این كه در سیاق های خاص، فشارهای دیگران باعث می شود دیگران هم از این مفروضات پیروی كنند. به عنوان مثال صاحبان شركت هایی كه به منظور سود بیشتر از اطلاعات مناسب استفاده نمی كنند به زودی از صحنه تجارت خارج می شوند. ساختار موقعیت انتخاب می تواند الگوی قابل پیش بینی خلق كند.
اما مسأله خاص دیگری نیز در علوم اجتماعی وجود دارد. انتظارات متقابل برای زندگی اجتماعی اساسی است. بسیاری از نهادها می توانند به طور مؤثر كار كنند چون انسان ها از الگوهای قابل پیش بینی معینی پیروی می كنند؛ آنها به این علت از این الگو ها پیروی می كنند كه متقابلاً انتظار دارند كه آن نهادها نیز(به عنوان مثال بانك ها، دولت ها) به طور مؤثر كار كنند. انسان ها هنگام شكل گیری این گونه انتظارات، می كوشند اطلاعات موجود درباره آینده را در نظر گیرند؛ از جمله اطلاعات ارائه شده توسط عالمان اجتماعی. بنابر این پیش بینی نرخ تورم در آینده، بر نرخ تورم تأثیر می گذارد و این امر از طریق تأثیر بر انتظارات شركت ها و واحدهای تجاری انجام می شود. پیش بینی های اجتماعی می توانند نیروی خود تغییر دهنده داشته باشند. امكان دارد پیش بینی ها خود را صادق و یا كاذب سازند. عالمان اجتماعی ممكن است سعی كنند تأثیرات احتمالی پیش بینی های خود را در نظر گیرند اما موضوعات پیش بینی(یعنی انسان ها) نیز ممكن است متقابلاً در برابر چنین تلاش هایی واكنش نشان دهند. به نظر می رسد احتمال دارد یك نظریه اجتماعی در برخی شرایط نتواند اثرات خود را بر مردم مورد توصیف و پیش بینی، توصیف و پیش بینی كند. این نتیجه مفهوم متافیزیكی اراده آزاد را فرض نگرفته است. مردم ممكن است به محتوی نظریه T۱ به شیوه جبری واكنش نشان دهند و این فرایند جبری می تواند به وسیله نظریه دیگری مانند T۲ پیش بینی شود. T۱ نمی تواند تأثیر ات T۲ را پیش بینی كند اما این امر می تواند توسط نظریه T۳ پیش بینی شود و قس علی هذا.
در برخی از سیاق های پژوهشی، پتانسیل خود- تغییر دهندگی پیش بینی ها را می توان لحاظ كرد. ۱) برخی از مباحث مورد مطالعه مثلاً در روان شناسی، واقعاً به طبیعت اجتماعی مربوط نیستند. آنها به فرایندهای فیزیولوژیكی انسان ها ارتباط محكمی دارند كه شرایط لازم و محدودیت های كنشگران را تعیین می كنند. ۲) در بسیاری از موارد، پیش بینی های عالمان اجتماعی برای انسان های مورد پیش بینی قابل فهم نیست یا اطلاعی از آن ندارند. این امر، مسأله مهم خود- تغییر دهی را حل می كند اما با هزینه اخلاقی. زیرا در چنین سیاق هایی پیش بینی های موفق، جایگاه اطلاعاتی بالاتری را مفروض می دارد. ۳) وضعیت اجتماعی- پیش بینی شده توسط عالمان اجتماعی می تواند به سوی تعادلی واحد حركت كند. در اینجا تعادل، مفهومی فنی است به این معنا كه كنشگران مرتبط( افراد، شركت ها، حكومت ها و...) به طور همزمان انگیزه و توانایی انحراف از الگوی پیش بینی را ندارند. اطلاعات جدید، نمی تواند نتیجه را تغییر دهد. در یك مورد جزیی (به عنوان مثال وضعیت آرمانی شده بازار) تمام و یا بسیاری از كنشگران تنها یك گزینه عملی دارند.
اثر خود تغییر دهنده بیشتر در وضعیت هایی ظاهر می شود كه تعادل وجود ندارد و یا در جایی كه چندین تعادل وجود دارد مانند حضور خود تغییردهنده در بازارهای ناقص، در سیاست چند حزبی و در نظام های بین المللی چند قطبی. در چنین سیاق هایی، فاعلان، انگیزه فزاینده ای به كسب اطلاعات و تلاش برای پیش بینی كنش های دیگران دارند. در نتیجه توانایی علوم اجتماعی در پیش بینی، وابسته به توزیع دانش در جوامع است.

ترجمه: محمد جواد احمدی


همچنین مشاهده کنید