پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دو رگه‌ها!


برانكو ایوانكوویچ‌ با افتخار اعلام‌ می‌كند كه‌ باید از ۱۲ ۱۳ بازیكن‌ ایرانی‌ شاغل‌ در لیگ‌های‌ دسته‌ دوم‌ و سوم‌ آلمان‌، اتریش‌ ، دانمارك‌، یونان‌ و سوئد در اردوی‌ تیم‌ ملی‌ تست‌ فنی‌ به‌ عمل‌ آورد. بازیكنانی‌ كه‌ با نگاهی‌ گذرا به‌ سطح‌ بازی‌ آنها در فوتبال‌ اروپا بدون‌ كوچكترین‌ تحقیق‌ و بازنگری‌ دقیق‌ و موشكافانه‌ می‌توان‌ دریافت‌ شایستگی‌ برای‌ تصاحب‌ پیراهن‌ ملی‌ ایران‌ ندارند. برانكو اصرار می‌ورزد و فدراسیون‌ فوتبال‌ در سكوت‌ سنگینی‌ كه‌ در پیش‌ گرفته‌، با كمال‌ افتخار فقط‌ یك‌ جمله‌ می‌گوید: «سرمربی‌ تیم‌ ملی‌ مسوول‌ انتخاب‌ نهایی‌ بازیكنان‌ است‌...» آیا می‌توان‌ چنین‌ ادعایی‌ را پذیرفت‌.؟!دعوت‌ از دورگه‌های‌ ایرانی‌ خارج‌ از كشور چه‌ معنی‌ و مفهومی‌ دارد؟ برانكو صرفا به‌ فریدون‌ زندی‌ تكیه‌ می‌كند و مدعی‌ می‌شود حضور این‌ ملی‌پوش‌ دورگه‌، صعود ایران‌ به‌ جام‌ جهانی‌ را ساده‌ كرد. او با خودخواهی‌ كه‌ نه‌ ، سر فرو كردن‌ در برف‌ و تاریكی‌ انتظار دارد باور كنیم‌ پسری‌ مثل‌ «امیر شاپورزاده‌» هم‌ می‌تواند یك‌ بازیكن‌ كامل‌ چون‌ فریدون‌ زندی‌ باشد. آیا فراموش‌ كرده‌ایم‌ كه‌ زندی‌ هافبك‌ حیاتی‌ و ؤابت‌ كایزرسلاترن‌ آلمان‌ بود كه‌ در عین‌ دریافت‌ بالاترین‌ میزان‌ قرارداد فصل‌ این‌ تیم‌ بوندس‌ لیگایی‌، پیراهن‌ شماره‌ ۱۰ را برتن‌ كرد? فریدون‌ زندی‌ تفاوتی‌ آشكار از قعر زمین‌ تا فرق‌ آسمان‌ را در میان‌ خودش‌ و چند عزیز كرده‌ دورگه‌ به‌ ما نشان‌ می‌دهد. آیا فریدون‌ زندی‌ این‌ بازیكن‌ توانای‌ ایرانی‌ الاصل‌ توانست‌ در تیم‌ ملی‌ ایران‌ صاحب‌ رویكردی‌ فراتر از سایرین‌ شود؟! جواب‌ منفی‌ است‌. مهدی‌ مهدوی‌ كیا، علی‌ كریمی‌، وحید هاشمیان‌، رحمان‌ رضایی‌ و حسین‌ كعبی‌ در جریان‌ ۵ دیدار انتخابی‌ تیم‌ ملی‌ نشان‌ دادند نه‌ تنها از «فریدون‌ زندی‌» كمترین‌ ذره‌یی‌ پایین‌تر نیستند كه‌ حتی‌ در سطح‌ فنی‌ بالاتری‌ قرار دارند. بحث‌ بر سر داشته‌ها و نداشته‌های‌ بازی‌ زندی‌ نیست‌ كه‌ امروز به‌ حضور او در تیم‌ ملی‌ ایران‌ افتخار می‌كنیم‌.«برانكو ایوانكوویچ‌» مدعی‌ می‌شود یابنده‌ فریدون‌ زندی‌ در بوندس‌ لیگای‌ آلمان‌ او بوده‌ . با صراحت‌ تمام‌ خودش‌ را صاحب‌ فن‌ شناخت‌ استعدادها می‌داند و در گفت‌و گویی‌ بی‌پرده‌ با روزنامه‌ «۲۴ ساعته‌» كرواسی‌ می‌گوید: «من‌ همه‌ كار كردم‌. حتی‌ زندی‌ را به‌ ایران‌ آوردم‌ و رضایتش‌ برای‌ پذیرفتن‌ تابعیت‌ ایرانی‌ را كسب‌ كردم‌. من‌ زندی‌ را از بوندس‌ لیگا كشف‌ كردم‌..» و او دروغ‌ می‌گوید. چون‌ سرش‌ را مثل‌ كبكی‌ در حال‌ فرار به‌ داخل‌ برف‌ فرو كرده‌ تا واقعیت‌ و حقیقتی‌ را نبیند، انتظار دارد اطرافیان‌ و مخاطبانش‌ هم‌ بپذیرند كه‌ «فریدون‌ زندی‌» محصول‌ تلاش‌ استعدادیابی‌ او بوده‌! می‌توان‌ بازگشتی‌ به‌ گذشته‌ها داشت‌.تابستان‌ سال‌ ۸۰ «علی‌ دایی‌» در مصاحبه‌یی‌ مدعی‌ می‌شود فوتبال‌ ایران‌ استعدادهای‌ بالقوه‌یی‌ دارد كه‌ نه‌ تنها در گوشه‌ گوشه‌ ایران‌ پنهان‌ شده‌اند كه‌ حتی‌ در فوتبال‌ اروپا هم‌ درخشش‌ دارند كه‌ از چشمان‌ ما به‌ دور می‌مانند. دایی‌ چنین‌ می‌گفت‌: «در یك‌ مسابقه‌ جام‌ حذفی‌ كه‌ در تركیب‌ بایرن‌ مونیخ‌ مقابل‌ تیم‌ دسته‌ دومی‌ بازی‌ می‌كردم‌، دیدم‌ پسری‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ دست‌ و پا شكسته‌ با من‌ صحبت‌ می‌كند. بین‌ دو نیمه‌ خودش‌ را به‌ من‌ معرفی‌ كرد و گفت‌: یك‌ ایرانی‌ الاصل‌ است‌ كه‌ در آلمان‌ متولد شده‌. خیلی‌ خوب‌ بازی‌ می‌كرد... پخته‌ نبود، اما چیزهایی‌ در بازی‌اش‌ دیدم‌ كه‌ قابل‌ چشم‌ پوشی‌ نیست‌.» فریدون‌ زندی‌ از اینجا مطرح‌ شد و بلافاصله‌ با تلاش‌های‌ صفایی‌ فراهانی‌ رییس‌ وقت‌ فدراسیون‌ فوتبال‌ برای‌ سپیدپوش‌ شدن‌ آمادگی‌ پیدا كرد. آیا برانكو ایوانكوویچ‌ در این‌ استعدادیابی‌ كوچكترین‌ سهم‌ و نقشی‌ داشته‌ است‌؟
آرام‌ آرام‌ تحقیر می‌شویم‌. برانكو ایوانكوویچ‌ سعی‌ می‌كند نام‌ چند ایرانی‌ ناآشنا را در لیست‌ تیمی‌ قرار دهد كه‌ از بیرون‌ نشستن‌ ستاره‌هایش‌ دچار سرگیجه‌ و سردرگمی‌ شده‌! برانكو درهای‌ ورود به‌ بازار تجارت‌را یافته‌! چرا در روزگاری‌ كه‌ كوچكترین‌ صافی‌ و پراكسی‌ مقابلش‌ وجود ندارد، به‌ آن‌ چراغ‌ سبز نشان‌ ندهد؟پدر یكی‌ از بازیكنان‌ حاضر در لیگ‌ دسته‌ سوم‌ آلمان‌ خوب‌ دقت‌ كنید! لیگ‌ دسته‌ سوم‌ یعنی‌ محلات‌ آلمان‌ كه‌ حتی‌ در جام‌ حذفی‌ شركت‌ داده‌ نمی‌شوند! در مصاحبه‌ با یكی‌ از خبرگزاری‌های‌ فارسی‌ زبان‌ و رسمی‌ داخل‌ كشور مدعی‌ می‌شود نخستین‌ رایزنی‌ را با یك‌ دلال‌ ایرانی‌ حاضر در آلمان‌ انجام‌ داده‌ تا پسرش‌ به‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌ در اردوی‌ انگلستان‌ ملحق‌ شود. پدری‌ كه‌ چون‌ از وضع‌ مالی‌ مناسبی‌ در آلمان‌ برخوردار است‌ و طبق‌ گفته‌های‌ پسرش‌ در سایت‌ ایرانیان‌ حاضر در آلمان‌ با زور تمول‌ او به‌ باشگاه‌ آلمانی‌ پیوسته‌ است‌!«امیر شاپورزاده‌» در گفت‌و گو با سایت‌ «iran- fussball» می‌گوید: «از بابت‌ اینكه‌ به‌ تیم‌ ملی‌ دعوت‌ می‌شوم‌ خوشحالم‌. من‌ تا دیروز فقط‌ فكر می‌كردم‌ در جشن‌های‌ شبانه‌ است‌ كه‌ همه‌ به‌ سوی‌ من‌ گرایش‌ پیدا می‌كنند، اما حالا می‌بینم‌ كه‌ مربی‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌ هم‌ نسبت‌ به‌ من‌ ابراز تمایل‌ كرده‌!» چنین‌ است‌ كه‌ برانكو ایوانكوویچ‌ سعی‌ دارد شان‌ و منزلت‌ اجتماعی‌ ایرانیان‌ را هم‌ تا چنین‌ حدی‌ نازل‌ كند!فوتبال‌، ورزشی‌ نیست‌ كه‌ فقط‌ در دنبال‌ كردن‌ توپ‌ گردی‌ در مستطیل‌ سبز خلاصه‌ شود كه‌ اگر چنین‌ بود روز ۱۸ خرداد ماه‌ برای‌ صعود ایران‌ به‌ جام‌ جهانی‌ فوتبال‌ جشنی‌ به‌ وسعت‌ یك‌ كشور در ایران‌ زمین‌ برپا نمی‌شد. برانكو ایوانكوویچ‌ در مقام‌ و شخصیتی‌ نیست‌ كه‌ اینچنین‌ شان‌ اجتماعی‌ ملتی‌ را به‌ زیر بكشد. برانكو ایوانكوویچ‌ روی‌ نظرش‌ باقی‌ می‌ماند. فدراسیون‌ فوتبال‌ سكوت‌ می‌كند و همانگونه‌ كه‌ نشست‌ تا تیم‌ ملی‌ ب‌ ایران‌ در رقابت‌های‌ كشورهای‌ اسلامی‌، توسط‌ دلال‌ها از پیش‌ ساخته‌ و آرایش‌ شود حالا صرفا سكوت‌ می‌كند و ایوانكوویچ‌ را محق‌ در انتخاب‌ نهایی‌نفراتش‌ می‌داند! این‌ است‌ دستاورد بزرگ‌ فدراسیون‌ فوتبال‌! ارمغانی‌ كه‌ تیم‌ راه‌ یافته‌ به‌ جام‌ جهانی‌ فوتبال‌ را تا حد سقوط‌ پیش‌ می‌ برد. برانكو ایوانكوویچ‌ محق‌ است‌ تا یارانش‌ را بر اساس‌ واسطه‌ ها و كارگزاران‌ خود پیدا كند. یك‌ روز «وینكو بگوویچ‌» می‌توانست‌ با توصیه‌هایش‌ فرهاد مجیدی‌ را دوباره‌ به‌ تیم‌ ملی‌ برگرداند. حالا مدیر برنامه‌های‌ بازیكنان‌ ایرانی‌ شاغل‌ در آلمان‌ ۱۲ ایرانی‌ را كه‌ شاید هم‌ شناسنامه‌هایشان‌ را عوض‌ كرده‌ باشند، چون‌ راه‌های‌ رسیدن‌ به‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌ را یافته‌اند به‌ برانكو معرفی‌ می‌كند! چقدر می‌توان‌ پیراهن‌ تیم‌ ملی‌ یك‌ كشور را حقیر و بی‌ارزش‌ كرد؟! برانكو محق‌ است‌ تا ایمان‌ مبعلی‌، رضا عنایتی‌، جواد كاظمیان‌ و آرش‌ برهانی‌ را به‌ روی‌ سكوها تبعید كند و در عوض‌ از پسری‌ كه‌شب‌زنده‌داری‌هایش‌ را با تیم‌ ملی‌ ایران‌ گره‌ می‌زند و در یك‌ سطح‌ می‌داند را به‌ تیم‌ ملی‌ بیاورد. برانكو با ما چه‌ كرده‌ است‌؟!ما ایرانیان‌ آن‌ قدر قدرنشناس‌ و چشم‌ سفید نیستیم‌ كه‌ ارزش‌ هر كار چه‌ كوچك‌ و چه‌ بزرگ‌ را به‌ یك‌ ضد ارزش‌ تبدیل‌ كنیم‌. شاید در روزهایی‌ كه‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌ راه‌ صعود به‌ جام‌ جهانی‌ را پیش‌ گرفته‌ بود، همه‌ ما سهمی‌ بزرگ‌ را به‌ برانكو ایوانكوویچ‌ نسبت‌ می‌دادیم‌. اما واقعیت‌ قابل‌ كتمان‌ نیست‌. در گروهی‌ چهار تیمی‌ متشكل‌ از ایران‌ و ژاپن‌ و بحرین‌ و كره‌شمالی‌، مگر قرار بود تیمی‌ به‌ جز ایران‌ و ژاپن‌ طعم‌ جهانی‌ شدن‌ را بچشد؟ صعود ایران‌ به‌ جام‌ جهانی‌ ساده‌ و راحت‌ بود... آیا قرار نبود كره‌ شمالی‌ را در تهران‌ با یك‌ گل‌ حداقل‌ نتیجه‌ ممكن‌ شكست‌ دهیم‌؟ آیا بنا داشتیم‌ در تهران‌ برابر بحرین‌ هم‌ به‌ پیروزی‌ نرسیم‌؟ كه‌ اگر قرار می‌شد نتیجه‌یی‌ به‌ جز این‌ به‌ دست‌ آید، مطمئناص لیاقت‌ حضور میان‌ ۳۲ تیم‌ برتر جهان‌ را نداشتیم‌!برخورداری‌ از برترین‌ ستاره‌های‌ آسیایی‌ بزرگترین‌ شانس‌ كادر فنی‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌ بود. همین‌ و بس‌... ولی‌ اگر قرار باشد تاجر كروات‌ او را دیگر نمی‌توان‌ پس‌ از همكاری‌اش‌ با دلال‌های‌ ترانسفر بازیكن‌ یك‌ مربی‌ دانست‌ شخصیت‌ ورزشی‌ ایران‌ را چنین‌ به‌ سخره‌ بگیرد و به‌ حقارت‌ بكشد.باید برانكو ایوانكوویچ‌ را متوجه‌ یك‌ واقعیت‌ آشكار كرد. او مدعی‌ بود مردی‌ مثل‌ «اسون‌ گوران‌ اریكسون‌» كه‌ از انتقادات‌ مطبوعات‌ انگلستان‌ به‌ تنگ‌ آمده‌ است‌، باید به‌ ایران‌ بیاید و طعم‌ واقعی‌ فشار را بچشد. با او كاملاص موافقیم‌... مطمئناص «اسون‌ گوران‌ اریكسون‌» هرگز نخواست‌ و نكوشید تا شخصیت‌ مربیگری‌اش‌ را با یك‌ تاجر تاخت‌ بزند. شاید اگر اریكسون‌ هم‌ تا این‌ حد صاحب‌ منزلتی‌ نازل‌ بود، بی‌تردید از عقربه‌های‌ ساعت‌ «گرینویچ‌» به‌ دار آویخته‌ می‌شد! با این‌ یكی‌ چه‌ كنیم‌? «رحمان‌ رضایی‌» حق‌ مطلب‌ را ادا كرده‌ است‌. او بلافاصله‌ پس‌ از خبر یافتن‌ از دعوت‌ ۲ عزیز كرده‌ ایرانی‌الاصل‌ حاضر در لیگ‌های‌ درجه‌ صدم‌ فوتبال‌ جهان‌ به‌ اردوی‌ تیم‌ ملی‌ در انگلستان‌ گفته‌ است‌: «اگر دو رگه‌ها بیایند، من‌ می‌روم‌!؟ پیراهن‌ تیم‌ ملی‌ را می‌فروشند... آن‌ را به‌ مزایده‌ گذاشته‌اند. به‌ بالاترین‌ قیمت‌ فروخته‌ می‌شود. كافی‌ است‌ پدری‌ داشته‌ باشید متمول‌ و در تماس‌ با شركا و دلال‌ها آنها شما را در جام‌ جهانی‌ بازی‌ خواهند داد... یا لااقل‌ فرصتی‌ برای‌ تمرین‌ كردن‌ پیدا می‌كنید. مبارك‌ تمام‌ ایرانیان‌!
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید