سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

شامپراتور جمهوری غرور


شامپراتور جمهوری غرور
بیش از چهارمیلیون آمریكایی با شركت در یك نظرسنجی كه توسط دو شبكه ماهواره ای «دیسكاوری» و «AOL» انجام شد، ازطریق تلفن، پست الكترونیك (ای میل) و فاكس، وی را به عنوان بهترین آمریكایی تاریخ انتخاب كردند.در فهرست ۱۰ نفره ای كه نام شش رئیس جمهور آمریكا نیز درآن به چشم می خورد، «جورج واشنگتن» اولین رئیس جمهور این كشور و «جورج بوش» رئیس جمهور فعلی و «بیل كلینتون» رئیس جمهور سابق جایگاه چهارم تا ششم را كسب كردند.گفتنی است كه بریتانیا نیز نظرسنجی مشابهی را در سال ۲۰۰۲ به عمل آورد و مردم «وینستون چرچیل» نخست وزیر دوران جنگ را بهترین انگلیسی در طول دوران این كشور نامیدند.درنظرسنجی سال ۲۰۰۳ درآلمان، «كنراد آدنائر» صدراعظم سابق این كشور صدرنشین فهرست ۱۰ نفره بهترین آلمانی تاریخ شد.ریگان در حالی لقب بهترین آمریكایی تاریخ را از آن خود كرد كه حدود یكسال از مرگ وی در سن ۹۳ سالگی می گذرد.شخصیت استثنایی ریگان، بارها نام وی را در جایگاه «ترین» های تاریخ آمریكا قرار داد، چه اینكه انتخاب وی به سمت ریاست جمهوری در سال ۱۹۸۰ در ۶۹ سالگی موجب شد تا به عنوان مسن ترین رئیس جمهور تاریخ آمریكا شناخته شود.وی در زمان تصدی قوه اجرایی آمریكا جزو محبوبترین رؤسای جمهوری آمریكا بود و مورخین از وی به عنوان یكی از موفق ترین رؤسای جمهور آمریكا در قرن بیستم یادكردند.اما رمز محبوبیت هنرپیشه هالیوود و فرماندار كالیفرنیا در سمت ریاست جمهوری چه بود كه وی به چنین جایگاهی در نزد افكارعمومی آمریكا دست یافت؟واكاوی دلایل اشتهار ریگان و محبوبیت وی رمزگشای نظام روانشناختی جامعه آمریكایی است و گویای زوایای مغفولی از جریان فكری حاكم بر كشوری كه به زعم مردمش، خداوند، رسالت ترویج آزادی در پهنه گیتی را برعهده آن گذاشته است.
علاوه بر آن، تمثیلی عینی است از خواست نهفته آمریكاییان برای پاسداشت غرور آنگلوساكسون و سربلندی آمریكایی در انظار عمومی جهانیان. چنین تأملی علاوه بر اینكه ما را به هسته های عینی تفكر بطنی جامعه آمریكا رهنمون می كند، راهگشای تحلیل ها و تفسیرهای رفتار این جامعه در برهه های گوناگون تاریخی است؛ جامعه ای كه در انتخابات نوامبر ۲۰۰۴ و درهنگامه ای كه دموكرات ها دوران بی نظیر وحدت درون جناحی خود را به نمایش گذاشتند و از همفكری روشنفكران و نخبگان جامعه درحمایت از جان كری نامزد خود در انتخابات بهره می گرفتند، جورج دبلیو بوش رئیس جمهور عامه گرا و عامه پسند جمهوریخواه را به پیروزی رساند و با اكثریت قاطع آرای ۵۸میلیونی كه بیشترین شمار آرای یك رئیس جمهوری در تاریخ ایالات شده است، باردیگر بركرسی زمامداری قدرتمندترین كشور جهان نشاند.
ریگان، نماد خواست عمومی جامعه آمریكا و نمود اندیشه آمریكایی درگستره سیاسی است و دراین رهگذر، به زعم شكست ها و اشتباهات فراوان و حتی پس از مرگش همچنان بر تخت محبوبیت آرمیده و صفت بهترین را از دیگران ربوده است. بررسی شرایط زمانی زمامداری ریگان و نقشی كه وی درآن برهه از تاریخ آمریكا ایفا كرد و مختصات جریان فكری كه به ریگانیسم شهره شد و امروز نیز به جورج بوش به ارث رسیده و نیز تطابق منش فكری وی با نیازها، كاركرد و آرمان های جامعه ایالات متحده بازگوی توفیق وی در كسب اقبال عمومی مردم آمریكاست.
گذار از جمهوری به امپراتوری
چهلمین رئیس جمهوری آمریكا پس از دو بار شكست در حزب جمهوریخواه برای تصدی نامزدی انتخابات ریاست جمهوری از «ریچارد نیكسون» و «جرالدفورد» در سال ۱۹۸۰ ، وارد كاخ سفید شد. سابقه هشت سال فرمانداری كالیفرنیا بزرگترین ایالت آمریكا، مشحون موفقیت های متعددی بود. تحول در نظام تأمین اجتماعی و تبدیل كسر بودجه عظیم ایالت كالیفرنیا به مازاد قابل توجه و نیز ارتقای سیاهپوستان تا مقامات بالای ایالتی ، كارنامه موفقیت آمیزی برای ریگان بود تا با آن ، جواز جلوس بر كرسی ریاست جمهوری را كسب كند. انتخابات سال ۱۹۸۴ نیز با پیروزی دوباره ریگان همراه بود و وی هشت سال پرتلاطم را در یكی از ملتهب ترین برهه های تاریخ آمریكا تجربه و هدایت كرد. ریگان هنگامی به ریاست جمهوری رسید كه ایالات متحده یك دوره بحرانی و سراشیبی همراه با فساد دولتی و اداری را طی می كرد. دوره برتری كامل اقتصادی ، سیاسی و نظامی آمریكا پس از یك دهه كوتاه كه از جنگ جهانی دوم و ریاست ژنرال «دوایت آیزنهاور» می گذشت، با ورود اتحاد شوروی به صحنه نظامی و سیاسی بین المللی پایان یافته بود. درگیری آمریكا در جنگ سرد و رقابت تسلیحاتی و دخالت آن كشور در جنگ كره و حفاظت منافع خود در اروپا، آسیا، آمریكای لاتین و آفریقا و بیم جنگ اتمی بین دو ابرقدرت روز،منابع سرشاری از ثروت ملی آمریكا را به خود اختصاص داده بود. ترور «جان.اف.كندی» رئیس جمهوری آمریكا و برادر او «رابرت كندی» وزیر دادگستری وقت و كشته شدن «مارتین لوتركینگ» رهبر سیاهپوستان آمریكا و اعتراضات و شورش های داخلی در دهه ۱۹۶۰ میلادی ، این كشور و شهروندان آن را در یك حالت دفاعی قرار داده بود. آسیب های وارده به سیاست و اقتصاد آمریكا در دهه ۱۹۷۰ میلادی در نتیجه شكست در جنگ ویتنام، رسوایی سیاسی كاخ سفید به استعفای «ریچارد نیكسون ، رئیس جمهوری آمریكا منجر شد ، همراه با شكست سیاست خارجی در قبال انقلاب اسلامی ایران و قضیه گروگانها در دوران ریاست جمهوری «جیمی كارتر» و مسائل اقتصادی و مالی دیگری چون بحران انرژی و نفت، همه و همه یك محیط پرالتهاب در ایالات متحده به وجود آورده بود. عوام پسندی ریگان، این مژده را به شهروندان آمریكا داد كه روزهای بد سپری شده است و آمریكا به دوران آسودگی خاطر دهه ۱۹۵۰ میلادی برمی گردد.برآیند وقایع پیش آمده هم به غرور آمریكایی لطمه زده و هم وجهه افسانه ای رئیس جمهور را زیر سؤال برده بود. ویتنام ، كابوس تلخی بود كه سربازان آمریكایی هر روز در باتلاقش قربانی می شدند و نیز گروگان های آمریكا در سفارت این كشور در تهران مغلوب شور انقلاب ضدآمریكایی شده بودند كه تلاشهای بی حاصل كارتر برای بازگرداندن آنان به تحقیر بیشتر این غرور انجامیده بود. علاوه برآن، روحیه تعلیق عاطفی آمریكاییان به رئیس جمهورشان كه به آن شخصیتی افسانه ای و پدرگونه می دهد، با رسوایی «واترگیت» نیكسون و ناكامی های جرالدفورد به شدت تضعیف شده و حس غریبی در جامعه «جان وینی» می طلبید كه عرصه سیاست را نیز همچون پرده های هالیوود دچار تغییر و تكبر كند. در آمریكا، ریگان نماد و نشانه دو جریانی بود كه بیش از یك قرن است كه در ایالات متحده ادامه دارد: یكی، تغییر و تحول و انتقال آمریكا از یك نظام جمهوری به یك نظام امپراتوری و دیگری، تبدیل ریاست جمهوری به یك ردیف عوام پسند و شاهانه، آنگونه كه یكی از تاریخ نویسان معروف معاصر آمریكا از آن به عنوان «ریاست جمهوری امپراتوری» نام برده است. ریگان همان امپراتوری بود كه با آزادسازی گروگان های آمریكایی در تهران همزمان با مراسم تحلیفش به عنوان رئیس جمهور و پاك كردن كابوس ویتنام از ذهن آمریكایی ها توانست به احیای غرور ملی یاری رساند. علاوه بر آن، در عرصه اقتصادی تورم و بیكاری را شدیداً كاهش داد و علی رغم اینكه بدهی عمومی را از ۱۰۰۰میلیارد دلار به ۲۴۰۰میلیارد دلار افزایش داد، اما توانست اقتصاد آمریكا را به مرحله شكوفایی برساند و مشكلات اقتصادی فزاینده ای كه جامعه را شدیداً تحت فشار قرار داده بود، به طور محسوسی كاهش دهد. آوردگاه دیگر سیاست خارجی آمریكا، مقابله با كمونیسم و نحوه مواجهه با اتحاد شوروی بود تا مهر پایانی باشد بر جنگ سرد. ریگان به مردم آمریكا باوراند كه در حذف اتحاد شوروی سرسخت است. بازگرداندن اعتماد به نفس به اذهان آمریكاییان شوكه از جنگ ویتنام، تنها با چنین اطمینان بخشی میسر می شد. برنامه جنگ ستارگان ریگان كه رقابت با آن از عهده حكومت ورشكسته اتحاد شوروی خارج بود، گورباچف را واداشت كه با او بر سر خلع سلاح اتمی به مذاكره بنشیند. ادامه این مذاكرات در سال۱۹۸۷ منجر به امضای پیمان از بین بردن موشك های میان برد و دوربرد در مسكو شد. ریگان در آوریل ۱۹۸۲ در پاسخ به فشار و اعتراضات مردم درباره تسلیحات اتمی اظهار داشت: «یك جنگ هسته ای، پیروزی به همراه ندارد و نباید انجام گیرد... برای كسانی كه به جنگ اتمی اعتراض می كنند، فقط می توانم بگویم كه من با شما هستم.»
روش تهاجمی ریگان منحصر به قلب كمونیسم نبود بلكه مكانیسم های تدافعی و پیشگیرانه علیه دولت های خارجی را نیز دربرمی گرفت. وی برای آزاد كردن چند دانشجوی آمریكایی كه در جزیره «گرانادا» از سوی چپ گرایان گروگان گرفته شده بودند، دستور حمله نظامی و اشغال گرانادا را صادر كرد و سه سال بعد دستور داد كه بمب افكن های آمریكایی محل اقامت سرهنگ «معمرقذافی» رهبر لیبی در «تریپولی» را كه متهم به حمایت از عملیات تروریستی علیه آمریكایی ها بود، بمباران كنند.
احیای ریگانیسم
رونالد ریگان، پایه گذار مكتب نومحافظه كاری در دولت آمریكاست؛ تفكری كه مبتنی بر سیاست خارجی تهاجمی، مخالفت با كمونیسم در خلال جنگ سرد، تجارت آزاد و مخالفت با كشورهایی در خاورمیانه است كه تروریسم را پیگیری می كند. از زمان حركت دست راستی فكری - محافظه كاری ریگان، حاكمیت آمریكا آبستن نیروهای منسجم و قدرتمندی بود كه نئوكان (نومحافظه كاران) نام گرفت. در آمریكا، به این حركت دست راستی انقلاب ریگان می گویند كه نقدی بر لیبرالیسم است. رویكرد ریگان به نضج جنبش محافظه كاری در آمریكا انجامید كه طول آن در دولت جورج دبلیو بوش نشانگر تداوم اندیشه و حاكمیت ریگانیسم بر پهنه سیاسی آمریكاست. بوش در كارنامه خود، وجوه تشابه فراوانی با ریگان ثبت كرده است كه از همه مهمتر تأكید بر ترمیم غرور آسیب دیده آمریكاییان پس ازوقایع ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ از طریق حمله به افغانستان و عراق بود.اینكه بوش توانست در انتخابات نوامبر ،۲۰۰۴ علی رغم اجماع روشنفكران و نخبگان علیه خود به پیروزی برسد و رأی خیره كننده حدود ۶۰ میلیونی را كسب نماید، حاكی از تداوم جریان حاكم بر نظام روانشناختی آمریكا از دوران ریگان تا به امروز است. بوش، ادبیات سیاسی ریگان رابه عاریت گرفته و سبك رفتاری وی را به امانت برده است. اگرچه جذابیت های ظاهری و كاریزمای ریگان قابل مقایسه با بوش نیست، اما اقبال عمومی جامعه آمریكا از بوش در انتخابات سال گذشته، تصویر دیگری است از غلبه روحیه غرورآفرینی آمریكا و نیاز آنان به یك امپراتور قدرتمند در غلبه بر بحران های داخلی و بین المللی. ریگان قائل به رسالت ترویج آزادی و مقابله با كمونیسم بود و بوش معتقد به گسترش دموكراسی و مقابله با تروریسم است. همانگونه كه رونالد ریگان با هیجان پایانی «قلمرو خبیثان» و «امپراتوری شیطان» را با مرگ كمونیسم پیشگویی كرد، بوش نیز پایان «اسامه بن لادن» و «صدام» را پیشگویی و اجرایی كرد. در دوره ریگان، جنگ مقدس علیه «ایدئولوژی شیطانی» اتحاد شوروی به عنوان یك ارزش آمریكایی تلقی شده و سازش با اتحاد شوروی به بهانه تنش زدایی مردود و به عنوان یك ضدارزش شناخته شد، هم اكنون در دوره بوش این جنگ علیه محور شرارت و تروریست های شرور در جریان بوده و بوش سر سختی و انعطاف ناپذیری خود در نابودی تروریسم را به نمایش گذاشته است.به علاوه، بوش نیز همچون ریگان در دوره جرح غرور آمریكا، قدرت مانور یافت. چندماه پس از انتخاب وی برای نخستین بار، خاك آمریكا از سوی تروریست ها مورد تجاوز قرار گرفت و برای اولین بار، آمریكاییان تحقیر و ترس را در خانه خود حس كردند. رؤیای قلمروی نفوذناپذیر امنیتی آمریكا توسط چند عنصر القائده ترك برداشت و بوش با پیشتازی توانست به سان فرماندهی سرسخت در جنگ و امپراتوری احیاگر غرور در عرصه بین الملل در پهنه ارزشی - پنداری آمریكا، جایگاهی بی بدیل یابد. پیش از انتخابات سال ،۲۰۰۴ براساس نظرسنجی ها، ۶۰ درصد مردم آمریكا معتقد بودند كه «جان كری» بهتر از بوش می تواند اوضاع اقتصادی آمریكا را سامان دهد، اما به نسبت ۵۳ به ۴۵ درصد در زمینه امنیت ملی، بوش را بر كری ترجیح می دادند و نتیجه آن شد كه بوش را برای چهار سال دیگر در كاخ سفید ابقا كرد. بوش با درك خصائل نظام روانشناختی آمریكا - همچون ریگان - درصدد القای حس اعتماد به نفس و برتری ملی به مردم آمریكاست و حال كه در نظر دارد با افزایش بودجه پنتاگون، برنامه جنگ ستارگان را احیا كند، باید گفت گام در مسیری گذاشته است كه ریگان در آن طی طریق كرد. ریگان ده سال پیش از مرگ در سال ۱۹۹۴ در نامه سرگشاده ای به ملت آمریكا اعلام كرد كه مبتلا به بیماری آلزایمر شده است و با ملت خود خداحافظی كرد و به آنان گفت: از او به عنوان رئیس جمهوری یادكنند كه بیشترین تلاش خود را برای اعتلای نام ایالات متحده و خوشبختی آنان به كار برده است. این درحالی است كه بوش با مانع بزرگی همچون مخدوش شدن وجهه آمریكا در سطح بین الملل با وقوع جنگ عراق روبروست كه گرچه سرنگونی صدام حسین و حكومت دیكتاتوری وی قرین موفقیت بود، اما غلبه بر تروریسم نه تنها به فرجام نرسیده كه در ابتدای راه است.

سرگه بارسقیان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید