پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

افراط در ستایش


برخی از فرق نظیر مغبره بن سعید ابوالخطاب محمد، بن بشیر و... در آغاز از یاران ائمه بودند اما بعد منحرف شده برای رسیدن به جاه و مال ادعای الوهیت امامان شیعه را مطرح كردند تا خود را پیامبر از طرف ایشان معرفی كنند ضرورت بحث در باب غلو، افراد و گروه های غالی در طول تاریخ با اعتقاد به عقایدی ضد قرآن و ضد عقل و با ارتكاب اعمال خلاف شرع مشكلات متعدد اخلاقی، اعتقادی، سیاسی و نظایر آن را برای ائمة شیعه ـ علیهم السلام ـ و مذهب شیعه ایجاد كرده اند. لذا با عنایت به این حقیقت، تحقیق و بحث پیرامون این موضوع، به منظور دفاع از حقانیت و عقلانیت مذهب شیعه، ضرورت دارد. معنای لغوی غلو: غلوّ مصدر فعل غلی یغلو به معنای افراط، ... و تجاوز از حد است. البته در استعمال در مواردی به كار رفته است كه تجاوز از حد بسیار باشد.
معنای اصطلاحی غلو: غلو در اصطلاح این است كه انسان شخصیت های مورد احترام خود را ـ خواه شخصیت های مذهبی و دینی باشند خواه اجتماعی یا سیاسی باشند ـ از حد واقعی و انسانی شان بالاتر ببرد. این بالاتر بردن حداقل به دو شكل متصور است: غلو در ذات، غلو در صفات. غلو در ادیان پیشین: ۱ـ از نگاه تاریخی: در ادیان پیشین، چه ادیان آسمانی چه ادیان غیرآسمانی، موارد بسیاری از غلو رخ داده است به این معنی كه مردم مناطق مختلف، مانند مصر باستان، هند باستان، چین و ژاپن قدیم، ایران باستان، جزیره العرب و ... موجوداتی اعم از انسان، فرشته، حیوان، گیاه، زمین، آسمان، ستاره، آب، آتش و...را از حد خود فراتر می بردند و آنها را در حد خدا یا پایین تر از آن مقدس شمرده می پرستیدند.
۱ـ از نگاه قرآن : قرآن كریم در جای جای خود به مواردی از غلو انسانها دربارة موجودات طبیعی، انسانها، پیامبران، ملائكه و جن اشاره می كند. دربارة موجودات طبیعی آیات ۷۶ تا ۷۸ سورة انعام به احتجاجات حضرت ابراهیم با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان اشاره می كند. در آیات ۳۰ سورة توبه و ۱۷ و?? سورة مائده غلو یهودیان و مسیحیان در بارة عزیر پیامبر و حضرت مسیح را نقل می كند. در آیات ۴۰ سوره اسراء، ۱۹ سورة زخرف، آل عمران آیة ۸۰ و ... غلو در بارة ملائكه و آیة ۴۱ سورة سبأ غلو در بارة جن را حكایت می كند.
غلو در اسلام: غلو و افراد و گروه های غالی در میان شیعه وجود داشته است اما باید توجه داشت در میان فرق غیرشیعه نیز افراد و گروه هایی بوده اند كه در بارة شخصیتهای مورد علاقه شان غلو كرده داستانها و روایات عجیب و غریبی را در بارة آنها ساخته و نقل كرده اند. در این باره علامة امینی (ره) در ج ۱۱ الغدیر از ص ۱۰۱ تا ص ۱۹۵ داستان ها و عقاید غلو آمیزی را نقل می كند.
غلو در فرق غیرشیعه: غلو در هر دو نوع آن (ذات و صفات) در میان فرق مختلف غیرشیعی نیز فراوان بوده است.به عنوان نمونه می توان به موارد ذیل اشاره كرد.
?ـ غلو در ذات : غلات عباسیه یا راوندیه پیروان عبدالله راوندی قائل به الوهیت منصور خلیفة عباسی و نبوت ابومسلم خراسانی بودند.
?ـ غلو در صفات :در میان فرق غیرشیعه در بارة افرادی نظیر عمر، ابوبكر، عثمان، معاویه و ... غلو در صفات فراوان است. به عنوان نمونه فقط به یك مورد اشاره می كنیم. گفته اند كه مراد از حروف مقطعه در اول سورة بقره به این شرح است: الف = ابوبكر، لام = الله و میم = محمد (ص).
غلو در شیعه: ابو محمد حسن بن موسی نوبختی در فرق الشیعه: برای شیعه بیش از ۵۰فرقه و فرق غلات شیعه را بیش از ۲۰ فرقه می شمارد. همچنین علی بن اسماعیل اشعری (م??? ه.ق) در مقالات الاسلامیین فرق اصلی شیعه را زیدیه، غالیه، و رافضه ذكر می كند. سپس غالیه را دارای ۱۵ فرقه و رافضه را دارای ۱۰ فرقه می داند. و مجموع فرق غلات را ۲۵ فرقه ذكر می كند زیرا وی رافضه را نیز از غلات می داند.
میزان اعتبار كتب ملل و نحل : به طور اجمال باید گفت این كتب را به تنهایی و بدون مراجعه به مؤیدات و قراینی از قبیل كتب تاریخی و روایی نمی توان به طور قطع مورد استناد قرار داد. زیرا در این كتابها دروغ بسیار وجود دارد كه با تحقیق تاریخی قابل اثبات است. برخی از علل راه یافتن دروغ در كتب ملل و نحل عبارتند از: ۱. غرض ورزی بسیاری از نویسندگان اولیه نسبت به فرقه یا فرقه های خاص. ۲. آزاد بودن این كتب از قید سند. ۳. سعی در تكثیر و اختراع فرق برای رساندن تعداد آنها به عدد هفتاد و سه. نام برخی از فرق غالی منتسب به شیعه تا پایان قرن سوم به شرح ذیل است. سبائیه، كیسانیه، مختاریه، هاشمیه، كربیه، جناحیه، مغیریه، بیانیه، صائدیه، حربیه، منصوریه، خطابیه، بزیعیه، معمّریه، زراریه (منتسب به زراره بن اعین)، هشامیه (منتسب به هشام بن حكم)، شیطانیه‎/ نعمانیه (منتسب به مومن طاق)، جوالیقیه‎/ هشامیه (منتسب به هشام بن سالم)، مقضلیه (منتسب به مفضل جعفی)، یونسیه (منتسب به یونس بن عبدالرحمان)، بابكیه، قرامطه، شریعیه، نمیریه، شلمغانیه (غراقریه)، هلالیه، اثینیه، امریه، بدائیه، تناسخیه، رجعیه، شریكیه، غرابیه، عینیه، میمیه، حلولیه، ذبابیه، ذمیه، مخطئه فرقه های ذكر شده بخشی از فرق غلات منتسب به شیعه است. اگر همة فرق احصاء شوند بیش از صد فرقه خواهند بود. اما در میان فرقه های مذكور:
برخی اصلاً واقعیت خارجی نداشته اند. مانند: سبائیه. رهبران منسوب به برخی از این فرق افراد مجاهدی بودند كه دشمن به منظور تخریب ایشان فرقه به نامشان ساخت و عقاید باطلی به آنها نسبت داد. مانند: مختاریه، جناحیه (پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب). رهبران برخی از این فرق شورشیانی بودند كه عقاید انحرافی خود را با عقاید غلات به هم آمیختند تا بدین وسیله افرادی را به سوی خود جذب كرده بر حكومت پیروز شوند. مانند: فرقة بابكیه. برخی به جهت اعطاء مشروعیت به حكومت بنی عباس ساخته شدند. مانند: كیسانیه، هاشمیه. رهبران برخی از این فرق در زمان حیات خود اصلاً فرقه ای تشكیل ندادند. اما كتب ملل و نحل جهت تكثیر فرق غلات شیعه، فرقه به نام آنها ساخته اند. مانند: فرقة بیانیه منسوب به بیان بن سمعان از پیروان مغیره بن سعید. رهبران برخی از این فرق از پیروان فرق مشهور غلات نظیر خطابیه، بوده اند و عقاید و اصول جداگانه ای نداشته اند. مانند: معمریه و بزیعیه؛ اما كتب ملل و نحل آنها را جداگانه ذكر كرده اند.
برخی از فرق به نام اصحاب ائمه ساخته شدند تا چهرة ایشان و ائمه شیعه مشوه جلوه كند. مانند: زراریه، یونسیه، مفضلیه، هشامیه، نعمانیه و ... . سران برخی از این فرق نظیر مغبره بن سعید، ابوالخطاب ، محمد بن بشیر و... در آغاز از یاران ائمه بودند اما بعد منحرف شده برای رسیدن به جاه و مال ادعای الوهیت امامان شیعه را مطرح كردند تا خود را پیامبر از طرف ایشان معرفی كنند. برخی از این فرق زیر شاخه های فرق دیگراند اما مستقل ذكر شده اند. نام بعضی از این فرقه ها نظیر رجعیه ، بدائیه، حلولیه، تناسخیه، ... حاكی از عقاید مشترك بین غلات اند. با این حال در كتب ملل و نحل به طور مستقل به عنوان فرق جداگانه ذكر شده اند. خلاصة كلام اینكه بسیاری از این فرق ساختگی اند و تعداد فرق غالی منتسب به شیعه بسیار كمتر از آنچه كه در كتب ملل و نحل ذكر شده است، بوده است. بنا براین فی الجمله می پذیریم كه افراد و گروه های غالی منتسب به شیعه وجود داشته اند. مانند: خطابیه، بشیریه، شلمغانیه، هلالیه، منصوریه، مغیریه و... مغیره بن سعید، محمد بن بشیر، ابولخطاب و ...علل و عوامل پدید آمدن غلات: می توان به عوامل زیر به عنوان برخی از عوامل و علل پیدایی غلات اشاره كرد: ۱. با بررسی زندگی رهبران غلات آشكار می شود كه آنها افرادی زیرك و سیاسی بودند و برای رسیدن به مال و جاه و منال این فرق را ایجاد كردند. برخی از روایات منقول از امام حسن عسكری(ع) و امام جواد(ع) این عامل را بیان می كنند. ۲. اباحی گری و شهوت پرستی رهبران غلات. ۳. استبداد و خودرأیی رهبران غلات. ۴. جهل و ناآگاهی مردم. برخی از روایات به این عامل اشاره می كنند. ۵. حب زیاد شیعه به ائمه اطهار(ع). برخی از روایات به این نكته اشاره دارند. ۶. انگیزه ها و اراده های پنهان سیاسی و كلامی برای ایجاد، ترویج و تقویت این فرق.۷. میل به تراشیدن مقام نبوت برای خود از سوی رهبران غلات. و .... .
نحوة برخورد ائمه و علمای شیعه با غلات: ائمه علیهم السلام ـ خطر غلات را برای مكتب اهل بیت از خطر یهود و نصاری و ... بیشتر و بالاتر می دانستند. لذا در مقابله با آنها و تفكرات غلو آمیزشان از هیچ كوششی دریغ نكردند. در اوضاع و احوال مختلف با توجه به امكانات موجود و شرایط مخاطبین و ... بر خوردهای لازم را انجام دادند و بالاخره توانستند این گروه ها را از بین ببرند. علمای شیعه نیز به پیروی از ائمه در رد غلات كارهای فراوانی كردند. به طور كلی می توان مجموعة برخوردهای ائمه با غلات را در شش عنوان بیان كرد: ۱. رد عقاید غلات و بیان عقاید صحیح. ۲. بیان علل و نتایج غلو. ۳. افشای توطئه های غلات. مانند: جعل حدیث با اسناد معتبر و نسبت دادن آنها به ائمه(ع). ۴. ابراز و اعلان انزجار از غلات و لعن آنها. ۵. صدور فرمان محاصرة همه جانبة غلات. ۶. صدور فرمان قتل بعضی از غلات.
عقاید غلات: الف ـ عقاید مختص به غلات.
?ـ عقیده به الوهیت و خدایی ائمه(ع) و اشخاص دیگر: در اسلام افراد و گروههای گوناگونی به خدایی برخی از اشخاص قائل شده اند. مثلاً: عبدالله بن سبأ و طایفة زطّ به خدایی حضرت علی(ع) قائل بودند. و عده ای به خدایی منصور عباسی قائل شدند. ابوالخطاب و پس از او فرقه هایی نظیر معمرّیه، بزیعیه و ... امام صادق علیه السلام را خدا می دانستند.
?ـ عقیده به نبوت ائمه(ع) و اشخاص دیگر: همچنین مقام نبوت به برخی از افراد نسبت داده شده است. به عنوان مثال می توان به موارد ذیل اشاره كرد: ۱- به مختار ثقفی و عبدالله بن معاویه نسبت داده شده است. لكن بنا بر شواهد تاریخی این امر توطئه دشمنان ایشان بوده است. ۲ـ فرقه های اثنینیه، شریكیه، امریه، عینیه و میمیه معتقد بودند كه حضرت علی(ع) در نبوت با پیامبر اسلام(ص) شریك بوده است. ۳- فرق غرابیه، ذبابیه، ذمیه و مخطئه نبوت را حق حضرت علی(ع) می دانستند و معتقد بودند كه جبرئیل به علت شباهت فراوان آن دو حضرت به یكدیگر، در هنگام آوردن وحی خطا كرد و وحی را به پیامبر عرضه كرد و ایشان نیز برای جلب رضایت علی(ع) دختر خود را به تزویج او در آورد. ۴ ـ در زمان امام باقر(ع) بیان بن سمعان ادعای نبوت كرد و از ایشان خواست كه به او ایمان آورد تا نجات یابد.
?ـ عقیده به حلول: مراد از حلول در بحث غلو آن است كه روح خدا یا اجزایی از آن در شخصی مانند نبی، امام یا هر شخص یا جسم دیگری حلول سریانی بكند؛ یعنی حالّ در جزء جزء محل داخل شده به نحوی كه با آن متحد شود. مانند: حلول روح در جسم. اعتقاد به حلول پیش از اسلام نیز در بسیاری از ادیان وجود داشته است . بارزترین نمونة قبل از اسلام در دین مسیحیت بوده است. مسیحیان قائل به حلول روح خدا در حضرت عیسی(ع) بوده اند. در اسلام اولین بار این اعتقاد به عبدالله بن سبأ نسبت داده شده است كه او قائل به حلول جزء الهی در حضرت علی(ع) بوده است . پس از وی به افراد و گروه هایی نظیر عبدالله بن معاویه، بیان بن سمعان، محمد بن نصیر نمیری و برخی از صوفیه و فرق كیسانیه، حربیه، خطابیه، بشیریه، شریعیه، شلمغانیه و ... نسبت داده شده است كه برخی از ایشان به حلول روح خدایی در برخی از ائمه(ع) و برخی به حلول جزء الهی در خود یا رهبران خود قائل بوده اند.
?ـ اعتقاد به تناسخ؛ تناسخ از مادة نسخ است.
نسخ در اصطلاح ملل و نحل، علم كلام و فلسفه عبارت است از انتقال روح از بدنی به بدن دیگر در همین جهان. در كتب ملل و نحل این اعتقاد به عبدالله بن سبأ و عبد الله بن معاویه نسبت داده شده است. همچنین اكثر فرقی كه قائل به حلول بوده اند به تناسخ نیز معتقد بوده اند. زیرا پس از قول به حلول روح خدا در برخی از افراد برای اینكه بتوانند انتقال این روح از آن افراد به افراد بعدی را توجیه كنند باید قائل به تناسخ می شدند. آنها برای توجیه اعتقاد به تناسخ به برخی آیات تمسك می كردند. برای نمونه به یك آیه اشاره می شود: آیة ۳۸ سورة انعام می فرماید: و ما من دابه فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم امثالكم غلات این آیه را چنین توجیه می كردند كه آنها هم مانند شما انسان بوده اند كه الان به واسطة گناهان به این شكل در آمده اند. همچنین آیات: ۶۱/ واقعه، ۵۶/نساء، ۸/انفطار، ۴۰/اعراف، ۱۵و??/فجر و ۵۰و??/اسراء. ۵ـ عقیده به تشبیه: تشبیه در اصطلاح علم كلام آن است كه خدا را به انسان یا موجودات محسوس دیگر مانند كنی. فرقه نویسان اولین بار تشبیه را به فرقة مغیریه پیروان مغیره بن سعید نسبت می دهند. برخی از اعتقادات منسوب به ایشان چنین است: خداوند مردی است از نور كه بر سرش تاجی است و اعضایی مانند مرد دارد. .... حروف ابجد با اعضای او مطابقت دارد. مثلاً پاهای او مانند الف است، و... همچنین در بارة فرقة بیانیه گفته اند: خداوند جسم دارد و همه قسمت های او غیر از صورتش نابود خواهد شد.
فرقة اعضائیان معتقد بوده اند كه خدا دارای دست و پا و انگشت و اعضای دیگر است.
ادلة قائلین به تشبیه. الف ـ استدلال عقلی: ۱. چیزی كه مورد تعقل است یا باید جسم باشد یا عَرَض. خدا عرض نمی تواند باشد چون هر عرضی نیاز به معروض دارد، پس خدا جسم است. ۲. هر فاعلی باید جسم باشد. خدا فاعل است. پس خدا باید جسم باشد.
ب ـ استدلال به ظواهر آیات قرآن: قائلین به تشبیه به ظواهر آیاتی نظیر الرحمن علی العرش استوی طه‎/،? وجاء ربك و الملك صفاً صفاً فجر‎/?? و آیاتی از این قبیل تمسك می جویند. نقد و رد عقیدة به تشبیه: در برخورد با این اعتقاد و رد آن، روایات فراوانی از سوی پیامبر(ص) اسلام وائمه(ع) وارد شده است. پیامبر اكرم می فرماید: ما عرف الله من شبّهه بخلقه . بحار،ج ۳، ص ۲۹۷.
امام صادق می فرماید: من شبّه الله بخلقه فهو مشرك، ان الله تبارك و تعالی لایشبه شیئاً و لایشبهه شیء و كل ما وقع فی الوهم فهو بخلافه. و احادیث فراوان دیگری كه در كتاب بحار ج ۳ مذكور است. همچنین با اندكی تأمل سستی استدلال های عقلی و قرآنی آنها آشكار می شود.۶ـ عقیده به تقویض.تفویض در اصطلاح كلام: اعتقاد به اینكه خدای متعال پس از آفرینش بندگان آنها را به خود واگذاشت تا هر كاری كه می خواهند با اراده و اختیاری تام و مستقل از ارادة خدا انجام دهند بدون آنكه در اعمال آنان نقشی داشته باشد.این همان اعتقاد معتزله است. اشاعره در مقابل قائل به جبر شدند. و امامیه امر بین الامرین را پذیرفتند و ارادة و اختیار انسان را در طول ارادة خدا قرار دادند.
عقاید مفوضه: مسلماً گروهی با اعتقاد به تفویض وجود داشته است. اما اسمی از رهبران پیروان آن به میان نیامده است.در بعضی از روایات مفوضه گروهی جدای از غلات شمرده شده است. شیخ مفید(ره) مفوضه را جزء غلات می داند، اما فرقی میان آنان و سایر غلات قائل می شود و آن اینكه مفوضه اعتراف می كنند كه ائمه(ع) حادث اند نه قدیم و مخلوقند ، اما با اینحال آنها را خالق و رازق سایر مخلوقات می دانند.سعد بن عبدالله اشعری قمی (م ۳۰۱ ه. ق) عقاید مفوضه را چنین بیان می كند: آنها اعتقاد دارند كه خدا.... شخص كاملی]را[ .. به جای خود گذاشت و تدبیر و خلقت عالم را به او واگذار كرد. این شخص همانا محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و بقیه ائمه - علیهم السلام ـ هستند كه در معنا یكی هستند... مفوضه مخالفان عقاید خویش را مقصره می نامند.
برخورد ائمه ـ علیهم السلام ـ با مفوضه : امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ در احادیث متعددی كه از طرف ایشان وارد شده است تفویض به معنای مذكور را به شدت رد كرده و مفوضه را مشرك دانسته اند. البته باید توجه داشت كه در بعضی از روایات، تفویض در معانی دیگر آن مانند تفویض در عطاء و بخشش، تفویض در تدبیر جامعه و تفویض در تعیین بعضی از مستحبات از سوی پیامبر اكرم(ص)، ثابت شده است و این از نظر عقل و نقل اشكالی در بر ندارد. شخصی از امام رضا(ع) در بارة تفویض سؤال كرد آن حضرت در جواب فرمود: خداوند متعال امر دینش را به پیامبرش واگذار كرد و فرمود: ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا . اما امر خلق و رزق را به او واگذار نكرد. خداوند عزوجل آفرینندة همة چیزهاست و اوست كه در قرآن فرمود: الذی خلقكم ثم رزقكم ثم یحییكم هل من شركائكم من یفعل من ذلكم من شیء سبحانه و تعالی عما یشركون . حضرت بدینوسیله به شرك مفوضه اشاره می فرماید و در روایات دیگری به صراحت مفوضه را مشرك می نامد.
ب – عقاید مشترك بین غلات و شیعه
?ـ عقیدة وصایت و جانشینی حضرت علی(ع)؛ وصایت از نظر شیعه: از نظر كلامی، فرق غیر شیعه معتقدند كه پیامبر اسلام(ص) در طول حیات خود نسبت به مسألة امام و جانشین بعد از خود بی توجه بود و كسی را به عنوان جانشین خود انتخاب نكرد بلكه این امر را به عهدة امت اسلامی واگذاشت تا خود هر كه را صلاح بدانند، برگزینند. اما شیعه براین اعتقاد است كه حضرت پیامبر اكرم(ص) از همان ابتدای رسالت نسبت به مسألة خلافت و جانشینی خود حساس بود و درهمان سالهای آغازین رسالت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی خود برگزید و در طول عمر مبارك خود بارها به این مسأله تصریح فرمود.
بسیاری از بزرگان متكلم و مورخ غیر شیعه آیات و روایات متعدد و معتبری را نقل كرده اند كه بر جانشینی حضرت علی(ع) دلالت دارند.از باب نمونه فقط به عنوان چند آیه و روایت اشاره می شود:آیة ولایت ۲. آیة تطهیر ۳. حدیث یوم الدار ۴. حدیث منزلت ۵. حدیث غدیر ۶.حدیث ثقلین.
غلات و مسألة وصایت: مخالفان شیعه كه می دیدند شیعه با دلایل انكار ناپذیری مسألة وصایت و خلافت حضرت علی(ع) را اثبات می كند و آنها از راه بحث و استدلال توان مقاومت در برابر شیعه را ندارند، از راه هوچیگری وارد شدند و سعی كردند تا مسألة وصایت را لوث كنند. لذا شخصیتی خیالی به نام عبدالله بن سبأ را اختراع كردند و نظریة وصایت را به او نسبت دادند.
?ـ اعتقاد به مهدویت؛ مهدویت در شیعه: اعتقاد به مهدی، یعنی اعتقاد به ظهور شخصی با نام یا عنوان مهدی كه زمین را پس از آن كه پر از ظلم و جور شد، پر از عدل و داد می كند. ریشة این اعتقاد در اسلام از احادیث منقول از پیامبر اكرم(ص) گرفته شده كه دربسیاری از كتب حدیث اهل سنت نیز نقل شده است. خلاصة نظرات شیعه در بارة مهدویت چنین است: ۱. مهدی(ع) شخصی از آل محمد(ص) است نه از غیر خاندان ایشان. ۲. مهدی(ع) از فرزندان امام حسین(ع) است نه از فرزندان امام حسن(ع). ۳. مهدی(ع) در رتبة نهمین نسل امام حسین است نه رتبة سوم یعنی امام صادق(ع) و نه رتبة چهارم یعنی امام كاظم(ع). ۴. مهدی(ع) فرزند امام حسن عسكری(ع) است كه در شب نیمة شعبان سال ۲۵۵ ه ق به دنیا آمد و در آخر الزمان ظهور خواهد كرد. اما اكثر اهل سنت معتقدند كه مهدی هنوز به دنیا نیامده است. ۵. مهدی(ع) هم نام با پیامبر اكرم(ص) است.
غلات و مهدویت:برای اولین بار استفاده از عنوان مهدی موعود را به مختار بن ابی عبیدة ثقفی نسبت داده اند كه وی برای پیشبرد نهضت خود مهدویت محمدبن حنفیه را مطرح كرد. اما این امر اتهامی بیش نیست. پس از مختار برخی از فرق غالی برای رسیدن به اهداف خود مسألة مهدویت را مطرح كردند. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود.
فرقة كربیه ، پیروان ابن كرب، معتقد بودند علی (ع) بر محمدبن حنفیه نام مهدی گذاشت، وی نمرده است بلكه غایب شده است و به زودی رجعت كرده مالك زمین خواهد شد. ۲. فرقة هاشمیه و بیانیه، پیروان بیان بن سمعان قائل به مهدویت عبدالله پسر محمد بن حنفیه معروف به ابوهاشم، بودند. ۳. فرقة جناحیه، پیروان عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، مهدویت را به ایشان نسبت دادند. ۴. فرقة مغیریه ، پیروان مغیره بن سعید، مدعی بودند كه محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب مهدی موعود است. ۵. برخی از غلات عباسیه پس از قتل ابو مسلم خراسانی مرگ او را باور نكردند و مدعی شدند كه او مهدی موعود است و باز خواهد گشت. ۶. در زمان امام صادق(ع) گروهی مدعی مهدویت اسماعیل، فرزند آن امام، شدند و مرگ او را باور نكردند. ۷. فرقة بشیریه ، پیروان محمد بن بشیر كوفی ، ادعای مهدویت امام موسی كاظم(ع) را داشتند و در زمان غیبت ایشان معتقد به جانشینی محمد بن بشیر بودند.
ـ اعتقاد به رجعت. تعریف رجعت از دیدگاه شیعه: رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در اصطلاح روایات شیعه و كلام آنها عبارت است از بازگشت عده ای خاص از مردگان به این دنیا بعد از انقلاب حضرت مهدی (عج) و قبل از روز قیامت. رجعت از فروع اعتقاد به مهدویت است و مختص به شیعه است. صدها روایت صحیح از ائمه علیهم السلام وارد شده است كه به تواتر معنوی اصل وقوع رجعت را اثبات می كنند. مرحوم علامة مجلسی در بحار الانوار ج ۵۳ بیش از ۱۸۰ حدیث در اثبات رجعت نقل می كند. مرحوم شیخ حر عاملی در كتاب الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، حدود ششصد دلیل اعم از روایات و آیات بر این عقیده اقامه كرده است. و بزرگان دیگری همچون كلینی ، صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و ... ده ها كتاب در این باب تألیف كرده اند. باید توجه داشت كه اعتقاد به رجعت نه از اصول دین است و نه از اصول مذهب شیعه. همچنین دلیل عقلی هم نمی توان بر وقوع آن اقامه كرد. و آنچه مورد اجماع و اتفاق همة شیعیان است اصل وقوع رجعت است نه كیفیات آن.
رجعت در میان غلات: با بررسی عقاید غلات در باب رجعت چنین به دست می آید كه فرق مختلف غلات، رجعت را در دو معنای كاملاً متفاوت با هم به كار می بردند: ۱ـ معنای اول رجعت، شبیه رجعتی است كه شیعه قائل است ، یعنی رجعت و بازگشت پس از مرگ را در بارة بزرگانی كه آن فرقه ها خود را به آنها منسوب كردند، به كار می بردند. مثلاً برای اولین بار گروههایی از كیسانیه این معنا را در بارة محمد بن حنفیه به كار بردند. همچنین به برخی از غلات كیسانیه نسبت داده شده است كه قائل به رجعت همة پیامبران و پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) بودند. فرقه های كربیه، صائدیه و بیانیه نیز معتقد بودند كه رهبرانشان به همراه یاران خویش دوباره به دنیا باز خواهند گشت. ۲ـ رجعت به معنای دوم در نزد غلات، در حقیقت بخشی از نظریه تناسخ بود. یعنی هنگامی كه روح پس از مردن بدنی به بدن دیگر می رود، این همان رجعت است كه از آن به نظریة رجعت و كرّات تعبیر می كنند. فان فلوتن فرانسوی می نویسد: غلات می گفتند: آن جزء از روح الهی كه در شخصی مثل امام حلول یافته و باعث رسیدن او به خدایی شده، ممكن است پس از مرگ او به مقر الهی خود باز گردد، تا در نوبتی دیگر در شخصی دیگر تجسد یابد. این فاصلة زمانی را كه روح در بدن كسی تجسد نیافته، غیبت می گفتند و رجوع دوبارة روح الهی به زمین و تجسدش در شخص دیگر را رجعت می نامیدند.
? ـ اعتقاد به بداء: بداء نزد شیعه: تعریف اصطلاحی بداء در نزد شیعه: بداء آن است كه خداوند بر طبق مصالحی كه خود می داند، در امور تكوینی بر خلاف رأی قبلی خود چیزی را برای دیگران اظهار كند، در حالی كه دیگران خیال می كردند كه رأی سابق هنوز پا برجاست . دلیل بر امكان و وقوع بداء؛ الف ـ دلایل قرآنی: ۱. داستان ذبح اسماعیل در آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ سورة صافات.
?. داستان مناجات حضرت موسی(ع) با خدا در آیة ۱۴۲ سورة اعراف كه ابتدا سی شب بود سپس ده شب نیز افزوده شد.
ب ـ روایات: روایات فراوانی از سنی و شیعه در این باب نقل شده است. امام صادق(ع) نقل می كند كه حضرت عیسی(ع) خبر از مرگ عروسی در شب عروسی داد اما عروس به علت دادن صدقه زنده ماند.
غلات و مسألة بداء: غلات عقیدة بداء را نیز مانند موارد پیشین تحریف كرده و برای رسیدن به اهداف خود از آن سوء استفاده كردند و موجب زحمت برای شیعه شدند. فرقه نویسان اوّلین بار استفاده از بداء را به مختار نسبت داده اند. و گفته اند كه وی برای توجیه شكست یاران خود از حصول بداء برای خدا استفاده كرد.كیسانیه بداء را چنین تعریف كرده اند: بداء به معنای تغییر علم خداوند و تبدل ارادة او در بعضی از امور است. ایشان به این ترتیب صفت علم ازلی را از خدا نفی می كردند و به او نسبت جهل می دادند. همچنین استفادهایی این چنینی از بداء به ابو الخطاب نیز نسبت داده شده است.
? ـ اعتقاد به تأویل قرآن؛ تأویل در نزد شیعه: تأویل در لغت از اول به معنای بازگشت گرفته شده است و در اصطلاح علوم قرآنی به دو معنا به كار می رود: ۱. روشن كردن معنای آیات متشابه قرآن. در این معنا تأویل به آیات متشابه اختصاص دارد. ۲. معنای ثانوی آیه كه به آن بطن می گویند، در مقابل معنای اولی و ابتدایی آیه كه به آن ظهر می گویند. تأویل به این معنا شامل همة آیات قرآن می شود. تأویل به معنای اول را می توان با رجوع به محكمات قرآن به دست آورد. اما تأویل به معنای دوم مختص افراد خاصی است یعنی راسخان در علم . غلات و تأویل قرآن: غلات و رهبران ایشان قطعاً از راسخان در علم نبودند بلكه افرادی كم علم و فرصت طلب بودند كه برای رسیدن به اهداف و مطامع دنیایی خود دست به تأویل قرآن می زدند و آیات قرآن را تفسیر به رأی می كردند. موارد متعدد و عجیب و غریبی از تأویلات آنها نقل شده است كه در اینجا فقط به یك مورد اشاره می كنیم. بزیعیه كه یكی از فرق غلات و از پیروان خطابیه بودند، می گفتند به هر مؤمنی (به كیش آنها) وحی می شود، چرا كه خدا می فرماید: و ماكان لنفس ان تموت الا باذن الله آل عمران / ۱۴۵. این آیه را تأویل به وحی می كردند و می گفتند: هر نفسی (یعنی هر مؤمنی)كه بخواهد بمیرد، خدا به او وحی می كند و مرگش را به او می گوید.
منابع:
۱. غالیان؛ كاوشی در جریانها و برآیندها تا پایان صدة سوم، نعمت الله صفری فروشانی، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی چاپ اوّل ، ۱۳۷۸.
۲. دانشنامة امام علی ؛ غلو، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ج،۳ چاپ اوّل۱۳۸۰،.
-
نویسنده:علی مهدوی فرید
منبع:خردنامه همشهری ، شماره ۵۶
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید