چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سیمای هنرمند در جوانی


سیمای هنرمند در جوانی
این چهره های جوان كه اعم آنها نوشتن را به صورت حرفه ای در سال های دهه ۷۰ آغاز كردند، مناسباتی را ساخته اند كه باید از آن با عنوان تحول در جهان بینی نویسندگانی نام برد كه به تنه ساختاری ادبیات متعهد نزدیك تر بوده اند. ادبیات متعهد و نویسندگان انقلابی كه در آغاز دهه شصت با شعار ادبیات اجتماعی و ادبیات ارزشی به میدان آمده بودند، در كنار جریان ادبیات مستقل ایران به صدای مهمی تبدیل شدند. این جریان كه از قضا و به علت درك فضاهای دوران جنگ و بازسازی با برخی واقعیت های ملموس جامعه انس و نزدیكی عینی بیشتری داشتند صداهای مهمی را در سال های اخیر به جامعه داستان ایران معرفی كردند. این صداها كه اغلب داستان نویسی را كارگاهی و تجربی فراگرفته بودند، توانستند خود را فرزندان ادبیاتی معرفی كنند كه تلاش داشت، نمادها و بنیادهای فكری مكتبی- انقلابی را بن مایه اصلی آثارش قرار دهد. محمدرضا كاتب، احمد دهقان و رضا امیرخانی را باید از جمله این صداها دانست كه در این چند سال توانسته اند توجه منتقدان و مخاطبان ادبیات ایران را به سوی خود معطوف كنند. در این نوشتار بر آنم تا كلیتی از فضاهای فكری- داستانی آثار مطرح این سه نویسنده ارائه كنم.
•محمدرضا كاتب ،آرامش در حضور دیگران
محمدرضا كاتب تولد خود را مدیون رمان قابل تامل «هیس» است. او كه از سنین نوجوانی به داستان نویسی روی آورد و كار خود را با «طنز» آغاز كرد، پسر با استعداد ادبیات دهه هفتاد است. كاتب نیز به مانند اعم نویسندگان بعد از انقلاب تربیت كارگاهی دارد. او كه نخستین آثار خود را در جمع داستان نویسان مسجد جواد الائمه می نویسد و از جوان ترین اعضای این حلقه مهم نویسندگان موسوم به انقلابی به حساب می آید، ناگهان پوست انداخته و طنز را به كناری می گذارد. او در جمع نویسندگان و اعضای حلقه مسجد جواد الائمه، تجربه طولانی نوشتن به صورت حرفه ای را درك می كند و از سویی با حضور در نشریه كیهان بچه ها برخی از داستان های اولیه خود را منتشر می كند. در طول این سال ها كاتب كتاب های زیادی منتشر می كند كه اغلب آنها طنز هستند. تمایل كاتب به ادبیات جدی و فرم گرا را باید در آثاری چون پری در آبگینه و دوشنبه های آبی ماه جست وجو كرد؛ دو اثری كه سكویی برای نوشتن رمان هیس و انتشار آن در سال ۷۸ می شوند. با آن انتشار رمان هیس و بعد از آن پستی و وقت تقصیر كاتب گرایش عمیق و جدی خود به نوعی فرم گرایی چند سویه به نمایش می گذارد. با این سه رمان محمدرضا كاتب، چهره اصلی و واقعی خود در حوزه ادبیات داستانی را به نمایش گذارده و تربیت كارگاهی اش به او كمك می كند تا برعكس اعم نویسندگان دهه شصت به راحتی تن به چاپ كتاب ندهد. كاتب را باید نویسنده ای دانست كه تربیت اجتماعی او و تجربه های تلخش از روزهای جوانی و نوجوانی اش، وی را به سمت روایتی پیچیده و به شدت خشن پیش برده است. شوكی كه خوانندگان هیس را دچار خود كرد به همین امر بازمی گردد. زیرا آنها با نویسنده ای روبه رو شدند كه وجه استعماری ادبیاتش آنها را آزار داده و در عین حال آنها را مجذوب می كند. نویسنده رمان وقت تقصیر در این چند سال از خود چهره ای ضدروایی و تا حدودی فرمالیست می سازد كه خواننده را به جنگ با متنش دعوت می كند. انبوه خرده روایت های جاندار به همراه نگاه تیره و تلخ نویسنده به واقعیت های انسانی جامعه ردپای جهان بینی نویسنده ای چون صادق چوبك را در جهان داستانی كاتب آشكار می كند. كاتب از وجه ناتورالیستی نویسنده ای مانند چوبك استفاده كرده و از اشكال مختلف خشونت برای روایت دشوار و پیچیده اش استفاده می كند. این حركت در رمان هیس هنوز پایبندی (نه چندان اصلی) خود به باورهای رئالیستی را حفظ كرده است و خواننده با فضایی مواجه است كه هنوز بستر رئالیستی می تواند با بسترهای ذهنی برابری كند در عین حال هیس، می تواند، خود را به عنوان مانیفست دوران نویسندگی محمدرضا كاتب مطرح كند. كاتب كه در هیس توانسته خشونت مستتر در فضاها و اتفاق ها را آزاد كرده و آنها را به مخاطب خود تلقین نماید در سال ۸۱ پستی را منتشر می كند. رمانی كه از قضا به خوبی هیس دیده نمی شود، اما به نظر من برای كاتب، وجه مهمی یعنی دستیابی به فرم كاملی برای ارائه قصه های به هم پیوسته را ایجاد می كند. پستی كه به مانند اعم آثار این نویسنده رمانی است كه حاشیه های داستانی را بر متن برتری داده و موفق می شود موضوع را (كه هنوز در هیس وجود دارد) از روایت حذف كند. كاتب در این رمان جامعه و انسان هایی را به تصویر می كشد كه از خشونت ابایی نداشته و بسیار به مردن و یا كشته شدن فكر می كنند، استفاده دقیق نویسنده از دیالوگ تا جایی پیش می رود كه فاصله میان گفت وگوهای ذهنی و عینی برداشته شده و همه چیز در هاله ای از بلاتكلیفی فرو می رود. این حركت كه رمان را برای مخاطب عادی عذاب آور می كند، برای مخاطبان خاص هم سئوال برانگیز بوده و موجب می شود تا كاتب را به دشوارنویسی (كه گویا این روزها ضدارزش شده است!) متهم كنند. جالب اینكه كاتب با وجود روایت های چندگونه و مملو از استعاره خود به هیچ عنوان به سمت روایت آبستره و یا سوررئالیستی حركت نمی كند. پستی در این میان به خوبی می تواند فاصله ای كه میان رئالیسم تا داستان انتزاعی است را حفظ كرده و به راه خود ادامه دهد. نویسنده پستی كه بسیار به فضاها و آدم هایی «خاص» اعتقاد دارد، گرایش های تاریخی اش را در رمان «وقت تقصیر» به نمایش می گذارد. رمانی كه چندین هفته از انتشار آن گذشته و گرایش نویی در جهان داستانی محمدرضا كاتب به شمار می آید. «وقت تقصیر» رمانی است كه بر لبه تیغ حركت می كند. یعنی تمایلات استعاری محمدرضا كاتب در دو رمان هیس و پستی به شدت به سمبلیسم نزدیك شده و همین باعث می شود تا آن خشونت بكر و تكان دهنده كمی از جایگاه رئالیسم و واقع انگارانه خود خارج شود. كاتب در این رمان چنان ساختمان پیچیده و چندگونه ای برای روایت نسبتاً تاریخی خود می سازد كه دو مولفه اصلی را به ذهن می آورد؛ نخست این كه ما با نویسنده ای توانا در ساختن فرم های خلاقانه و بسیار مدرن روبه رو هستیم كه در صورت یافتن كاركرد صحیح و اصلی خود، می توانند مخاطب را ویران كنند. در این رمان برعكس پستی ما با «موضوع داستانی» روبه رو هستیم، یعنی حلقه اصلی و محوری روایت كه شكلی از كشتن است، خود را به كلیت روایت تحمیل می كند و رمان خواسته و یا ناخواسته فرمی مینیاتوری می یابد. در این فرم مینیاتوری، اجسام و مهمتر از همه چهره ها اهمیت دوچندان یافته و روابط باید از پس حالت های این چهره ها و تراوش های ذهنی شان كشف شود. كاتب در وقت تقصیر دغدغه مهمی دارد، او می كوشد با استفاده از دریافت ها و میراث تكنیك های روایی متون كهن، قصه ای مدرن بنویسد. او حتی به شكل ظاهری این آثار نیز توجه كرده و در قسمت هایی در كنار متن اصلی حاشیه نویسی هایی داستانی می كند. وقت تقصیر چنان به سمت بازخوانی جدید از فرم های كلاسیك آثار و كتاب های كلاسیك (به خصوص قجری) پیش می رود كه هر آن باید منتظر ایجاد یك روایت و فرم جدید در اثر بود. محمدرضا كاتب از بزرگ ترین دستاوردهای نسلی از نویسندگان ایرانی است كه میانه خوبی با فرم گرایی نداشته و درعین حال معتقد به ارائه ادبیات داستانی مردمی بودند. او نویسنده فرم های پیچیده و روایت تكان دهنده ای از خشونت است و می توان اینطور گفت كه رفتار داستانی محمدرضا كاتب در بین نویسندگان ایران از مستقل ترین و در عین حال مدرن ترین نمونه ها به شمار می آید
•احمد دهقان، بازگشت بومی
احمد دهقان را باید از جمله نویسندگان سال های بعد از انقلاب دانست كه به شدت به مقوله جنگ پرداخته است. او كه نیز به مانند بسیاری از هم دوره های خود تربیت كارگاهی را در داستان تجربه كرده است از جمله نویسندگانی است كه توانایی غیرقابل انكاری در روایت از فضا های جنگ و انسان آن دارد. جنگ كه عمدتاً به شكلی مكتبی به داستان برخی نویسنده های سال های دهه شصت و هفتاد وارد شد مولفه ای بود كه در آن آموزش های ادبیات روس و سپس انقلابی موجب شد تا شكل و رنگ واقعی خود را پیدا نكند. اكثر داستان نویسان متعهد در جنگ به دنبال یافتن ارزش ها بودند و اعم نویسندگان مستقل هم جنس جنگ ایران را به خوبی نمی شناختند و یا به نوعی دغدغه های شهری تری را دنبال می كردند. بنابراین اصل قضیه كه همان انسان جنگ بود در محاق فرو رفت. احمد دهقان از مهم ترین نویسندگانی است كه توانست به مرز های این مفهوم نزدیك شود. رمان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» با نام تكان دهنده اش خبر از تولد نویسنده ای داد كه خارج از گرایش های غالب در باب جنگ می تواند به روایت آن بپردازد.دهقان در سال های میانی دهه هفتاد تا حدودی قربانی جبهه آرایی های نویسندگان متعهد و نویسندگان مستقل در برابر هم می شود و همین امر به خوب دیده نشدن و عدم نقد ساختاری تر رمان وی منجر می شود. اما دهقان با مجموعه اخیر خود یعنی «من قاتل پسرتان هستم» نقل محفل منتقدان و نویسندگان ایرانی شده است. پسر خوب ادبیات جنگ در این مجموعه دست به ارائه و خلق فضا هایی می زند كه در نوع خود قابل توجه است. او با تمام ضعف هایی كه به مجموعه اش وارد است خود را به عنوان نویسنده ای جسور معرفی كرده و باعث می شود تا جنگ از روایت های اغلب كلیشه ای نویسندگان ایرانی به سمت یك معنای مدرن و نو حركت كند. دهقان جنگ را درك كرده و كهنه سربازی است كه هنوز پیكر دوستانش را در ذهن به یاد می آورد. اما او با وجود این امر فضایی تلخ و تكان دهنده از جنگ ارائه می كند كه قابل توجه است. احمد دهقان در مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» داستان هایی را روایت می كند كه در اغلب آنها جنگ یا در حال پایان است و یا پایان پذیرفته است. در این موقعیت آدم های او كه اعم آنها سربازان خسته و داغ دیده ای هستند دچار ماجرا، خاطره و یا جریانی غالب می شوند كه به شدت اگزوتیك است. آنها در موقعیتی قرار گرفته اند كه ناچار به بازخوانی و حكایت روایت های خود شده مگر از كابوس و خشونت مستتر در ذات آنها رهایی یابند. بر همین مبنا ایشان به خود اجازه می دهند تا بیشتر از فضا ها و ماجرا هایی بگویند كه تاكنون تابو بوده است. این تابو ها كه شامل ترس، خشونت و از همه مهم تر تنهایی است سربازان و بازماندگان جنگ وی را در موقعیتی روان شناختی قرار می دهند كه در آن جایی برای رویا پردازی و تكرار كلیشه های رایج نیست. ذهن انسان دهقان پریشان است و این پریشانی را باید در صحنه ها و خاطراتی جست وجو كرد كه به فردیت و وجود مستقل ایشان ضربه زده است. شاید دهقان در ارائه خشونت داستانی خود اغراق كرده و از طرفی زبان روایی اش پاشنه آشیل برخی داستان هایش به شمار می آید، اما توانسته از وضعیت منحصر به فردی بنویسد كه در آن رابطه بین زیبایی و تلخی تنگاتنگ است. او به عنوان مثال در قصه زیبای بلدرچین (كه شاید بهترین داستان مجموعه باشد) چیدمان خاصی از اشیا، انسان ها و مفاهیم قطعی در منطقه و موقعیتی نظامی را به تصویر می كشد كه تكان دهنده است. اینكه بلدرچین ها در سایه پیكری بی جان همرزمی لانه كرده اند و پرتره ای را به وجود آورده اند كه در عین استعار ی بودن احساس مخاطب را دگرگون می كند. این موتیف با درجه های غلظت متفاوت در اكثر داستان های دهقان تكرار شده و موجب می شود تا كلیت داستانی وی بر پایه امر تلخ و به شدت رئالیستی ای متمركز شود كه تاكنون كمتر كسی از نویسندگان هم دوره و هم فكر دهقان به آن پرداخته است. از سویی دیگر تمایل نویسنده ای چون دهقان به حفظ و تكرار این مولفه ها باعث می شود تا وی نویسنده وهم ها و الهام هایی باشد كه از سازمان و ساختمان خاص رفتاری انسان جنگ خبر می دهد. او در این مفهوم اجازه تغزل و یا نگاه های آرمان گرا را از انسانش سلب می كند و می كوشد تا در واقعیت هایی اغراق كند كه تا به امروز كمتر نویسنده ای به آنها پرداخته است. دهقان در این مجموعه داستان به دنبال فریاد ها و شاید خشمی است كه در حین حمله به فردیت انسانش به وجود می آید. انسان تنهای او كه دائم در حال مرور كابوس ها و برخی خلجان های ذهنی اش است از شكل فیزیكی جنگ دور شده و بیشتر راوی رابطه میان امر خشن با روح خسته و زخم خورده ا ش می شود. زخمی كه بدجور سر باز كرده و بی محابا به بیان این حالت ها و كابوس ها می پردازد. به طور كل احمد دهقان را باید نویسنده ای دانست كه در نسل جدید داستان نویسان جنگ ذهنیتی منحصر به فرد داشته و با سبك خود (كه گرایش های موضوعی و مفهومی مشخص و روشنی دارد) می كوشد برخی واقعیت های مكتوم را بیان كند.
•رضا امیرخانی، ریشه های آسمان
رضا امیر خانی را باید از خبرسازترین چهره های ادبیاتی دانست كه درصدد ارائه چهره های جدید تر و مدرن تر است. امیرخانی داستان نویسی را خوب فرا گرفته و شمایل یك نویسنده حرفه ای را آشكار می كند. دانش آموز استثنایی دبیرستان علامه حلی كه از طبقه سنتی و مرفه جامعه برخاسته و مدتی در آمریكا به تحصیلات خود ادامه داده است، شاهكار خود را كمی زود منتشر كرد. او كه گرایش های عقیدتی اش را در مصاحبه ها و اظهار نظر های فرهنگی اش پنهان نكرده و می كوشد به تئوریسین فكری _ فرهنگی نسل جدید نویسندگان متعهد تبدیل شود، نخستین آثارش را خیلی زود به بازار فرستاد. امیرخانی كه به گفته یكی از هم مدرسه ای هایش از استعداد های درخشان ریاضی بوده برعكس بسیاری از همدوره ای های خود ایران را به قصد كار در كشور های صاحب تكنولوژی ترك نمی كند و در حین تحصیل و فراگیری خلبانی به نوشتن ادامه می دهد. او نخستین اثر خود یعنی «ارمیا» را در سال های آغازین دهه هفتاد منتشر می كند، اثری كه به هیچ عنوان موفق نیست. اما امیرخانی در دوره ای كه كمتر كسی گمان آن را داشت رمان زیبا و تاثیر گذار «منِ او» را می نویسد و آن را منتشر می كند. دانش آموز باهوش دبیرستان علامه حلی ناگهان به نویسنده ای تبدیل می شود كه مورد توجه مخاطبان عمومی ادبیات قرار گرفته و خارج از سنت و مرامی كه او را وابسته به خود می داند می تواند نظر بسیاری از خوانندگان را به خود جلب كند. من او كه تا به امروز چندین بار تجدید چاپ شده است در سال ۷۸ منتشر می شود و می تواند در كنار رمان هیس و نیمه غایب در بین فهرست جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات قرار بگیرد و همین امر به همراه انبوه نقدهایی كه اكثر آنها با نگاهی مثبت به آن می نگرند، رمان را به موفقیت می رساند. جالب اینكه امیرخانی من او، در هیچ كدام از نوشته های دیگرش قدرت و خلاقیت موجود در من او را آشكار نمی كند. «من او» روایتی طولانی از یك نسل است. نسلی تهرانی و یا خانواده ای پایتخت نشین كه سال های پیش از انقلاب را سپری می كنند. عوض شدن راوی ها و موقعیت به همراه حفظ تسلسل زمانی كه تا سال های جنگ نیز پیش می آید از «من او» رمان رئالیستی - اجتماعی درخشانی می آفریند كه در آن ما می توانیم ردپای نویسندگانی چون گلی ترقی را به خوبی مشاهده كنیم. امیرخانی در من او به سراغ سنتی كلاسیك می رود، سنتی كه در آن از خود و سرنوشت نسل خود نوشتن امری اصلی و ویژه است. بنابراین او اجازه می دهد تا تهران در داستان وی ساخته شده و در سایه این ساختار شهری آدم های خود را قدم به قدم و ماجرا به ماجرا جلو برد. «من او» ساخته ذهن نویسنده ای است كه فارسی را به خوبی می شناسد و در عین حال داستان ایرانی را به درستی و عمیق بازخوانی كرده است. بنابراین می كوشد تا از شكل گیری نسلی بنویسد كه كودكی خود را در كوچه های قدیمی و در كنار جامعه ای سنتی آغاز كرد كه در آن مفهوم خانواده و اخلاق مهمترین ارزش بود. كودك ها و نوجوان های رمان من او، فارغ از جهان بی رحم پیرامون با زبان شاعرانه و نوستالژیك امیرخانی همدیگر را درك كرده و می كوشند تا دنیای خود را كشف كنند. به همین دلیل عناصر پیرامون را به شكلی رمانس وار، روایت كرده و برای سازمان شهر و محله ای كه آنها را دربرگرفته، كلیت های شاعرانه را می سازند. این نوجوان با درك مرگ پدر خشونت زندگی را می چشد و دوباره متولد می شود. این تولد دوباره در فضایی مرفه و سنتی كه هیاهوی دنیای رئالیستی را به وی نشان می دهد خبر از نسلی دارد كه آماده انقلاب، فعالیت های سیاسی، مهاجرت و پیوستن به ایدئولوژی ها و جریان های مختلف است. اما مفهوم بنیادین خانه همواره در رمان حضور داشته و تا به پایان تكرار می شود. در این كلیت امیرخانی نویسنده ای است كه ساختار رمان را به خوبی درك كرده و در عین حال قصه گوی مقتدری است. شاید من او به دلیل توارد، فضاها و مكان های مختلف تا حدودی از یكدستی خارج می شود اما با حفظ اخلاق روایی اش تا پایان می تواند ما را در برابر یك رمان كامل قرار دهد. جالب اینكه امیرخانی من او با امیرخانی رمان از به، متفاوت است. او در «از به» باز هم فرمی كلاسیك یعنی روایت براساس نامه ها را در پیش می گیرد و می كوشد تا رابطه بین چند انسان را از خلال آنها بیرون بكشد. اما نیاز به برخی اطلاع رسانی ها و در عین هدفمند كردن آرمانخواهانه موضوع روایت، رمان را ناتوان می كند. در كل باید ادبیات داستانی رضا امیرخانی را روایتی كلاسیك نما دانست كه می كوشد با هضم مجدد برخی دستاوردهای رمان رئالیستی به روایتی درونی تر از وضعیت انسان در پیكر تاریخ و زمان زیستن اش برسد. این امر نشان می دهد كه امیرخانی علاقه بی حدی به قصه گویی و حركت در فضای روایت دارد. به طوری كه در كتاب سفر سیستان كه سفرنامه وی از سفر مقام رهبری به استان سیستان و بلوچستان است نیز با رعایت قواعد داستانی نوشته شده است. او در این كتاب خود را به عنوان راوی در یك موقعیت خاص قرار می دهد كه جوانب آن به آرامی و به تدریج روشن می شود. اما نكته مهم در باب رضا امیرخانی تلاش وی برای دستیابی به یك فرم روایی خاص است. فرمی كه ریشه اصلی آن در من او طرح شده و حال در سایر نوشته های وی نیز نقش محوری را بازی می كند. او كه به غیر از داستان نویسی، در امر نقدنویسی و نوشتن از مقوله های فرهنگی (به خصوص در سایت لوح) نیز فعالیت می كند دو چهره اصلی دارد. اول چهره یك داستان نویس كه خلاقیت خود را به اثبات رسانده و قابل توجه است و دوم چهره یك تئوریسین و منتقد فرهنگی - ادبی كه كاملاً با ساختار داستان نویس بودنش متفاوت است و امیرخانی داستان نویس چیز دیگری است... او هم اكنون رمانی با نام «بی وتن» را در دست نگارش دارد.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید