سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


اسلام و اعتلای هنرهای سنتی ایران


اسلام و تعالی شأنِ معماری
معماری ایرانی نیز در دامان فرهنگ اسلام به رویش و پویشی بی نظیر درآمد و شیوه‌های مختلفی یكی پس از دیگری پدید آمد:
شیوه خراسانی
گرچه این شیوه به ظاهر در قرن اول هجری قمری پدیدار گشت و تا قرن چهارم ادامه یافت، اما باید به خاطر داشت كه این شیوه ریشه در معماری پیش از خود داشت و بر معماری پس از خود نیز تأثیر نهاد. این شیوه در دوره‌ای بسیار پرفراز و نشیب در تاریخ كشورمان به مركزیت خراسان بالنده بود و به مرور زمان به شهرهای دیگر نیز نفوذ كرد. بناهای ساده این دوره یادآور ساده‌زیستی مسلمانان راستین صدر اسلام است. در آنها از تزیینات [انبوه ] سراغی نمی‌توانیم بگیریم؛ همچنین مردم‌واری به عنوان تأمین نیازهای اساسی مردم در این شیوه جایگاه ویژه‌ای داشت. در نحوه بكارگیری مصالح نیز سعی بر آن بود تا از مصالح بوم آورد، مصالحی كه در نزدیكی محل ساخت یافت می‌شود استفاده شود. مسجد آدینه فهرج؛ اولین مسجد ایرانی؛ در این دوره ساخته می‌شود. این مسجد تلفیقی است زیبا از آنچه معمار آن از معماری پارتی می‌دانسته با آنچه از معماری مسجد قبا – نخستین مسجد اسلامی – شنیده بوده است؛ بنایی كه از پس گذر سده‌ها همچنان سادگی و صفای خود را در عین شكوه فناناپذیرش حفظ كرده است. از بناهای دیگری كه در این شیوه آفریده شدند، می‌توان به مسجد تاریخانه دامغان، بنای نخستین مسجد آدینه اصفهان، مسجد آدینه ساوه، مسجد آدینه نایین و بنای نخستین مسجد آدینه اردستان اشاره داشت.
شیوه رازی
زمان بالندگی این شیوه را می‌توان از قرن چهارم تا قرن هشتم هجری قمری دانست. گرچه این شیوه – كه ادامه منطقی و تكامل شیوه پیشین بود- از شمال ایران آغاز شد، اما در ری به شكوفایی و كمال خود رسید. در این دوره ری در آبادترین و باشكوهترین عصر تاریخی خود به سر می‌برد. در شیوه رازی، مصالح از همان ابتدا از بهترین و مرغوبترین نوع خودانتخاب می‌شد. در طراحی مسجد هم می‌توان شاهد دگرگونی از نوع شبستانی به نوع چهار ایوانی بود كه بازشناخت معماری ایرانی اسلامی از معماری كشورهای دیگر اسلامی حایز اهمیت است. بهره‌گیری از نقش‌های شكسته، گره‌سازی با آجر و كاشی یا گره‌سازی درهم، استفاده از آجر پیش‌بر، اغراق در ارتفاع بناها و سودبردن از طاقها و گنبدهای زیبا از ویژگی‌های این شیوه است. مسجد آدینه زواره، نخستین مسجدی است كه در طرح ازشبستانی به چهار ایوانی گردانده می‌شود.
از یادگارهای این شیوه می‌توان به برج گنبد قابوس، گنبدهای خواجه نظام الملك و تاج الملك در مسجد آدینه اصفهان، بخشی از مسجد آدینه قزوین، برج‌های خرقان و ساختمان حرم حضرت عبدالعظیم اشاره كرد.
شیوه آذری
پس از فرونشستن آتش‌هایی كه به دست مغول افروخته شد، این شیوه بپاخاست و تا پیش از به حكومت رسیدن صفویان همچنان بالید.
این شیوه در دو دوره به تكامل می‌رسد: دوره اول در مراغه و دوره دوم در سمرقند. از ویژگیهای این شیوه می‌توان به ساخت بناها با خشت خام و پخته، جانشین شدن سفال منقوش به جای آجر، بهره‌گیری از گره‌سازی‌های آجری، كاشی و توأمان، سود بردن از كاشی معرق و هفت رنگ و به‌كارگیری انواع پوشش‌های طاقی و گنبدی اشاره كرد.
در این شیوه طرح بناها از تنوع چشمگیری برخوردار می‌شود: ربع رشیدی - كه مجموعه‌ای از كاروان‌سراها، دكانها، ‌حمام‌ها، انبارها و آسیاب‌ها بود- در این دوره (به فرمان خواجه رشیدالدین فظل الله) ساخته می‌شود. نیز مقبره‌الجایتو در این دوره به فرمان سلطان محمد خدابنده (الجایتو) در سلطانیه پی افكنده می‌شود.. مسجد آدینه یزد نیز از بناهای قابل توجه در این خصوص است كه شاخص آن سردر بلند آن می‌باشد ؛ سردری كه از حیث تناسب بزرگترین سردر شمرده می‌شود. از بناهای دیگر می‌‌توان به رصدخانه مراغه اشاره كرد.
مسجد در شهرهای ایران پس از اسلام به عنوان یكی از عناصر اصلی ساخت شهر و مهمترین بنای عمومی به شمار می‌رفت و در تفكرات مربوط به شهرسازی اسلامی نقشی زیر بنایی را ایفا می‌كرد؛ تا آنجا كه گاه مساجد در شهرها، طراحی‌های دیگر را مشروط به موقعیت خود می‌كرده‌اند. مساجد ایران را از نظر شیوه جایگزینی آنها در بافت شهری می‌توان به دو رده بزرگ تقسیم كرد:
اول؛ مساجدی كه شكل‌گیری آنها در بستر كالبدی شهرها بتدریج و در طی زمان صورت پذیرفته است و با عوامل مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و شهرسازی تغییر شكل یافته است.
دوم؛ مساجدی كه با طرح قبلی و گسسته از بافت كالبدی مجاور، یك بار و برای همیشه شكل فضایی آنها تعیین و تثبیت شده است ..
ایرانیان در عرصه معماری اسلامی چندان پیش تاختند كه عده‌ای معتقدند بناهای مذهبی عربی متأثر از بناهای مذهبی ایرانیان است. مانند گلدسته‌های قرینه، تزیینات و كاشیكاری‌ها از مختصات مناره‌های ایران می‌باشد..
مناره‌ها ابتدا به صورت ساده و منفرد برای گفتن اذان و آگاه كردن مسلمانان از وقت نماز به كار می‌رفت، اما پس از قرن پنجم و ششم هجری قمری ضمن پذیرش كاربردی فنی در جنب سردر ورودی‌ها و جنب ایوان‌های اصلی مساجد و سایر بناهای مذهبی، به صورت عنصری نمایشی و تزیینی نیز در آمد و جنبه نمادین به خود گرفت..
واقع شدن مساجد به عنوان عنصری اصلی از مجموعه مركز شهر یا مركز محله‌ها در مسیر گذرهای اصلی، بروشنی در ساختار شهرهای ایران نمایان است.
سرنوشت خط درایران ؛ از انجماد پهلوی تا روان نستعلیق
از دیگر هنرهایی كه در این عرصه با طلوع اسلام در ایران، مقام و منزلتی بس شریف یافت «خوشنویسی» می‌باشد و كتابت قرآن، هنر مقدس علی الاطلاق محسوب می‌شود.
نگارش یا نگاشتن به معنی نقش كردن است و حتی گفته‌اند كه لغت نقاشی تازی نیز از همین نگاشتن پارسی اخذ شده است. از این واژه پیداست كه مردمان برای نمودن افكار و رسانیدن مقاصد خود به «نقش خیال» كه همان نگارش می‌باشد می‌پرداخته‌اند؛ چه اینكه واژه «انگاشتن» به معنای «پنداشتن» هم از ماده نگاشتن به نظر می‌رسد. زیرا «انگاشتن» به معنی رسم چیزی در كانون «خیال» است. به گفته حافظ:
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با كه گویم كه در این پرده چه‌ها می‌بینم
در اساطیر و متون باستانی ایران آمده است كه ایرانیان باستان، خط و شیوه نگارش آن را می‌دانستند. در اسطوره‌شناسی ایران باستان، اختراع خط به «تهمورث زیناوند» نسبت داده شده است به این ترتیب كه:
«چون تهمورث پیشدادی در جنگ بر اهریمن پیروز شد و دیوان مغلوب پادشاه ایران شدند از او خواستند كه از كشتنشان صرف‌نظر كند و گفتند: اگر ما را از بند رهایی بخشی در عوض به تو هنری خواهیم آموخت كه تا این زمان نشناخته باشی...»
در كتاب «دانشوران ناصری» به نقل از «عبدالله بن عباس» آمده است كه گفت:
«از رسول خدا (ص) پرسیدم: معنی آیه اوثاره من علم چیست؟ فرمود خط است كه علم به وسیله آن در روزگار باقی می‌ماند.»
حضرت رسول اكرم (ص) در آموختن خط و كتابت به مسلمانان علاقه فراوان داشتند، بطوری كه در جنگ بدر كه عده‌ای از قریش به اسارت مسلمانان در آمدند، پیامبر بزرگوار اسلام آزاد ساختن را مشروط به تعلیم خط و كتابت به مسلمانان قرار دادند. این معنا از تأویل حدیث نبوی بر می‌آید: «من كتب بسم الله الرحمن الرحیم بحسن الخط فقد دخل الجنه بغیر حساب» (یعنی: كسیكه بسم الله الرحمن الرحیم را به زیبایی بنویسد به یقین بی‌حساب داخل بهشت می‌شود). و از قول حضرت علی (ع) مستفاد می‌شود كه: «الخط الحسن للفقیر مال و للغنی جمال و للاكابر كمال» (یعنی: خط خوب برای فقیر مال است و برای غنی جمال و برای بزرگان كمال).بی‌تردید كلام الهی باید به بهترین صورت ممكن نوشته شود؛ برای اینكه:
۱. از حرمت آن صیانت و پاسداری شود.
۲. پیام‌های متعالی و برانگیزاننده دینی هرچه قدرتمندانه‌تر و زیباتر در افق باور مسلمانان بنشیند.
خوشنویسی، در میان هنرهای تجسمی مختلف در بردارنده امكانات تزیینی بسیاری شد و انواع آن (از كوفی استوار تا نسخ روان و مارپیچ) مبین این است كه هر دو جنبه عمودی و افقی این خط كاملاً گسترش یافت. جنبه عمودی به حروف وقار و حشمت می‌بخشد و جنبه افقی باعث استمرار و كشش و تسلسل حروف می‌گردد. همچون رموز بافندگی كه خطوط عمودی همانند «تار»های منسوج با ذات باقی موجودات مطابقت دارد؛ در حالی كه خطوط افقی، مانند «پودر» بیانگر ماده پیوند دهنده اشیاء به یكدگرند.
در ابتدای ظهور اسلام زبان و خط ایرانی پهلوی بود و آن را فارسی میانه می نامیدند و كتب علمی و سیاسی و ادبی را با آن می نوشتند. در این میان تنها كتابهای دینی بود كه به خط اوستایی نوشته می شد.
پس از اسلام هم به دلیل دشواری‌ها و نقایص و مشكلاتی كه در خط پهلوی بود و هم به دلیل علاقه وافر مردم به آیین آسمانی و نجات‌بخش اسلام، شهرهای ایران یكی پس از دیگری به خط عربی روی آوردند. از این پس ایرانیان با دو خط كوفی و نسخ می‌نوشتند. خط پهلوی به مرور زمان منسوخ شد (همچنان كه زبان فارسی پیشین نیز با برخی از واژگان عربی خویشاوند شد و بر دامنه تأثیرگذاری و غنایش افزوده گشت و دُر لفظ دری از دلش بیرون آمد) و جز معدودی از مؤبدان كسان دیگری در نوشتن از آن استفاده نمی‌كردند.
خطوطی كه بیشتر بر ابنیه دیده می‌شود خط كوفی است كه به لحاظ داشتن قابلیت‌های سرشار تزیینی قابل توجه می‌باشد. خط كوفی و نسخ تا اواخر قرن پنجم در ایران تنها در تحریر قرآن به كار برده می‌شد، اما از آخر قرن ششم بیشتر از خط نسخ در نوشتن كلام خداوندی استفاده می‌گردید و در این زمان خط كوفی منحصراً در تحریر سر سوره‌ها كاربرد داشت.
خط كوفی یگانه خط مشترك و معمول زبان تازی و پارسی قریب مدت پنج قرن بود. در طی این مدت این خط به تدریج رو به كمال رفت تا آنكه در اوایل قرن پنجم هجری به اوج اعتلا و اقتدار خود رسید. چنین به نظر می‌رسد كه به كارگیری خط كوفی در كتابت از قرن سیصد هجری به مرور ایام و از سر تفنن صورت گرفت؛ در واقع خط معمول زمان نوع خاصی از خط كوفی تحریری بود كه در آن جرح و تعدیل‌هایی شد و به خط كوفی ایرانی شهرت پیدا كرد … اما در هرحال خط ایرانیان برای سایر نیازمندی‌ها همان خط نسخ بود؛ كه صد البته با نسخ جدید متفاوت بود.
از آنجا كه نسخ آبشخور و منبع جوشش انواع خطوط بوده آن را مادر خطوط مشرق زمین دانسته‌اند.
مورخان و محققان عقیده دارند كه خط نسخ از خط كوفی پدید آمد و آن را «ابوعلی محمدبن علی بن حسین بن مقله بیضاوی شیرازی» ملقب به «قدوه الكتاب» از خط كوفی بیرون آورد و آن زمانی بود كه به دشواری خط كوفی پی‌برد و درصدد تسهیل تحریر آن شد.
از آنجا كه خط نسخ با حروف منحنی و قوس‌دار نوشته می‌شد، نسبت به دیگر قلم‌ها وضوح و روانی داشت و این بود كه با اقبال عموم مواجه شد؛ از سوی دیگر چون قرآن و احادیث و دیگر كتاب‌های دینی، اخلاقی و علمی را با آن می‌نوشتند بزودی جانشین خط كوفی شد، اما همچنان عناوین سوره‌ها را با خط كوفی می‌نوشتند؛ شاید از این روی كه مشخص‌تر به چشم بیاید.
خط نسخ روز به روز در میان ایرانیان رونق و رواج بیشتری یافت و هنرمندان بسیاری هر یك به قدر بضاعت علمی و ذوق پرورده و پالوده خود در تكمیل و توسعه آن كوشیدند. در قرن سوم هجری با ظهور هنرمند توانایی چون «ابن مقله» با ابداع برخی حروف نوآمد، خوشنویسی وارد حیطه و حال جدیدی شد. او در تكمیل و ترویج خطوط موجود بسیار كوشید و به بعضی سر و صورتی داد و برای بعضی قواعدی نگاشت. هرچند كه در مورد آثار او نمی‌توان به حتم اظهارنظر كرد، اما می‌توان گفت كه او در اعتلای خوشنویسی به جد كوشید...كاخ خط بر چهار پایه استوار است: «بایسنغر میرزا» در ثلث، «میرعماد قزوینی» در نستعلیق، «میرزا احمد نیریزی» در نسخ و «درویش عبدالمجید طالقانی» در شكسته.
بعد از ابن‌مقله خطاطان دیگری ظهور كردند، ولی هیچكدام به شهرت و عظمت ابن‌مقله نرسیدند؛ تا آنكه قرن سوم و چهارم هجری «ابوالحسن علاء الدین علی بن هلال» معروف به «ابن بواب» را به عالم هنر معرفی كرد. آثار او كه بسیار مورد توجه واقع گشت به عكس ابن مقله در اكثر كتابخانه‌ها و موزه‌های معروف دنیا یافت می‌شود. «سلطانعلی مشهدی» كه از خوشنویسان معاصر سلطان ابوسعید گوركانی و سلطان حسین میرزاست نام «ابن بواب» را در ردیف نام ابن مقله قرار داده و این‌گونه سروده است:
آن كه واضع به وضع این باب است
ابن مقله است و ابن بواب است
ابن بواب در خط نسخ اصلاحاتی پدید آورد و قواعدی برای آن وضع كرد؛ او خط را به میزان نقطه سنجید و آن را تكمیل‌تر كرد. پس از ابن بواب شاگردان و پیروان او در غنای هرچه بیشتر دامنه خوشنویسی كوشیدند تا آنكه نوبت به «یاقوت مستعصمی» رسید:
یاقوت از نامداران هنر خوشنویسی بود كه در روزگار او شیوه خطوط متنوع هنر اسلامی ثبات قدرتمندی پیدا كرد. او نیز در زیبایی خط چنان سرآمد دوران شد كه در وصفش می‌گفتند:
از تعالیم یاقوت شش استاد برجسته برخاستند كه عبارتند از: شیخ احمد سهروردی معروف به شیخ‌زاده سهروردی، ارغون كابلی، مولانا یوسف شاه‌مشهدی، مباركشاه زرین‌قلم، سید حیدر و میر یحیی.
به طور كلی در دوره سلجوقیان هنر خوشنویسی پیشرفت شایان توجهی كرد و خطاطان قدر دیدند و بر صدر نشستند. از خوشنویسان نامدار این دوره می‌توان به «ابوالحسن راوندی» اشاره كرد. از اواخر قرن هفتم اقلام ششگانه معروف ایران به عالی‌ترین درجات خود رسید و دانش و نگرش والای ایرانی مسلمان در هنر سبب آن شد تا استادان مبرزی یكی پس از دیگری مجال طلوع یابند.
قرن هشتم تا دهم هجری از مثال‌زدنی‌ترین ادوار پیشرفت هنر خوشنویسی به حساب می‌آید و این هنر در تمام مجامع و محاظر بزرگان مظفری، تیموری و صفوی ارج و منزلتی بسزا داشت.
یكی از استادان طراز اول خوشنویسی نسخ در قرن هشتم به یقین مولانا احمد نیریزی است. با آنكه یاقوت در اكمال خط نسخ تلاش‌های فراوانی كرد، اما چنین به نظر می‌رسد كه خط میرزااحمد نیریزی از حیث قدرت و زیبایی بر دیگران مزیت داشته است؛ تا جایی كه به‌گاه تعلیم مشق خط به نوآمدگان می‌گفتند:
تا قرن هشتم خطوط متداول در ایران همان اقلام سته بود اما از اواسط قرن هشتم تحولات شگرف و پایایی در این میدان پدید آمد و سه قلم از خطوط اسلامی به نام «تعلیق»، «نستعلیق» و «شكسته نستعلیق» چهره‌نمایی كردند.
خط تعلیق كه اكثر كتابها را در قرن هفتم به آن شیوه می‌نوشتند، از پیوند دو خط «توقیع» و «رقاع» شكل گرفت. این خط ابتدا برای نوشتن نامه به كار برده می‌شد، اما به مرور زمان به خط شكسته گرایید و زیبایی خاصی پیدا كرد؛ شاید هم علت شكسته شدن تعلیق و اتصال بعضی از حروف آن نتیجه همزمان دو نیاز بوده است: سرعت در نگارش به موازات حفظ موازین زیباشناسانه خط. از آنجا كه تعلیق به مرور زمان در میان نویسندگان و منشیان زمان، دامن گسترانی كرد و رواج پیدا كرد به خط «ترسل» معروف شد. خط ترسل از آن روی كه كلماتش به هم پیوسته بود و تغییر و تبدیل در آن دشوار می‌نمود به خط تعلیق و ترسل معروف شد. سرانجام در این خط تصرفاتی لحاظ شد و به هیأت خاصی درآمد و به خط «دیوانی» شهره شد.
بعد از تعلیق اكنون زمان آن فرارسیده است كه «عروس خلوص خطوط» یعنی «نستعلیق» به صد كرشمه، قدم به میدان جلوه‌گری گذارد:
نستعلیق از ابداعات خاص هنرمندان ایرانی است. وضع این خط را كه از آمیزه «نسخ» و «تعلیق» پدید آمد (در زمان امیر تیمور گوركانی) به خواجه «میر علی تبریزی» منسوب كرده‌اند و نیز می‌گویند كه فرزندش «خواجه میر عبدالله» آن را كامل كرد.
خوشنویسی به اعم از نسخ و نستعلیق و شكسته در عصر صفویه رواج جدی پیدا كرد و از جمله هنرهای پسندیده و ارجمند آن دوران به حساب می‌آمد، اما به معنای اخص نستعلیق بیش از خط‌های دیگر با پذیرش مواجه شد تا جایی كه به جد می توان گفت كه از این تاریخ به بعد بیش از سه چهارم كتابت ایرانیان منحصر به آن شد. البته ناگفته پیداست كه نستعلیق هم بسته به اقتضائات و شرایط ذوقی زمانه‌ها از تصرفات ابداعی هنرمندان به دور نماند و روز به روز متحول شد و در روش تحریرش تصرفاتی پدید آمد. از جمله استادانی كه پایه این خط را به جایگاه رفیعی رساندند می توان از «میرزا جعفر تبریزی (بایسنغری)» یاد كرد كه آثار بسیار ذی‌قیمتی از خود به یادگار گذاشت از جمله شاهنامه بایسنغری؛ اثری كه به عالیترین و چشم‌نوازترین تصویر و تذهیب آراسته شده است.
بعد از او شاگردش «اظهر تبریزی» و سپس «سلطانعلی مشهدی» و «میرعلی هروی» از نام‌آورترین خوشنویسان قبل از «میر عماد سیفی قزوینی» هستند. میرعلی هروی، شاگردان بسیاری تربیت كردكه می‌توان به «احمد مشهدی»، «محمد شهابی»، «مالك دیلمی» و «خواجه اسحاق شهابی» اشاره كرد. بعد از «شاه محمود نیشابوری» و «باباشاه اصفهانی» دوران هنرنمایی میر عماد فرا رسید. او با وضع قواعد در تكمیل و توسعه خط رنج‌های بسیاری برد و در تطبیق كلمات واحد و هماهنگی حروف، مساعی و ذوق وافری به خرج داد و در ده سال پایان عمرش شیوه منحصر به فردی را برگزید كه پس از وی تمام خوشنویسان به آن اقتدا كردند. این استاد فرزانه در لطافت قلم و قدرت كتابت، خط را از خفی تا چهار دانگ فوق‌العاده عالی و با قاعده و زیبا می‌نوشته است؛ تا بدانجا كه «میر عبدالغنی تفرشی» كه از خوشنویسان و شاعران معاصر او بوده است در رباعی‌ای این گونه زبان به ستایش وی می‌گشاید:
تا كلك تو در نوشتن اعجاز نماست
بر معنی اگر ناز كند لفظ رواست
هر دایره تو را فلك حلقه بگوش
هر «مد» تو را، مدت ایام بهاست
در اواسط قرن یازدهم هجری، خط شكسته پا به دایره وجود گذاشت. از آنجا كه خط شكسته تعلیق كه در نوشتن رقعه‌ها و فرمان‌ها به كار می‌رفت، در نوشتن و خواندن دشوار می‌نمود از قلم نستعلیق به جای شكسته تعلیق استفاده می‌شد. این خط همان نستعلیق است كه بر اثر تند نویسی به صورت شكسته بیرون آمد و به شكسته نستعلیق موسوم شد و رفته رفته رو به جانب كمال گذارد.
یكی از دوره‌های برجسته خوشنویسی نستعلیق ایران، قرن سیزدهم است؛ در این دوره استادان زبردستی به منصه ظهور رسیدند مانند»
«میرزا عباس نوری»، «میرزا اسدالله شیرازی»، «میزا علی‌اكبر تفرشی»، «وصال شیرازی»، «زین العابدین السلطانی»، «كاتب السلطان تهرانی»، «حاج میرزا فضل الله»، «ابوالفضل ساوجی»، «میرزا فتحعلی شیرازی عمده الكتاب (حجاب)»، «میزا غلامرضا اصفهانی»، «میرزا محمدرضا كلهر»، «میرزا ابراهیم تهرانی (میرزاعمو)»، «میرزا محمد حسین كاتب السلطان شیرازی»، «محمدبن شریف قزوینی (ملك الخطاطین)»، «میرزا محمد كاظم».
یكی از مفاخر ارزشمند هنر خوشنویسی ایران و در عین حال بزرگترین خوشنویس دوره قاجار كسی نیست جز «میرزا محمدرضا كلهر». او شیوه جدیدی را در نستعلیق به كاربست كه بی هیچ تردیدی باید گفت كه وی بعد از میرعماد، مبدع بخشی از قواعد و آداب خط و خوشنویسی گردید؛ چندان كه می‌توان گفت روش نستعلیق كنونی تا حد زیادی مولود قریحه و قدرت ابتكار و نوآوری اوست.نتیجه
طلوع اسلام در ایران، باعث شد تا هنر به بالاترین مراتب معنوی خود نایل آید و آن عبارت است از مرتبه فناء فی‌الله و قربی كه در پرتوش لكه‌های «غرض» از آینه جان می‌رود و روح انسان به وادی ولایت (عشق و محبت) وارد و واصل می‌شود و در آن مقام سبز مقیم می‌گردد: مقیم كوی تو تشویش صبح و شام ندارد
كه در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
به این معنی، هنر و هنرمندی « اكمل كمالات» انسانی است؛ همان نقطه‌ای كه انسان سیر از «خلق» رو به «حق» می‌كند:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد غبار از سوی دل بردیده شد
بی غرض نبود به گردش در جهان
غیر جسم و غیر جان عاشقان
رستم از آب و زنان همچون ملك
بی غرض گردم بر این دو چون فلك
ورود اسلام به ایران باعث شد تا هنرمندان، هنر را به عنوان مركب سفر(و نه مقصد سفر) به كار ببندند و قطعاً یكی از دلایل بالندگی هنر و شاخه‌های گوناگون آن در ایران بروز و ظهور همین حقیقت تناور در سرزمین نیات هنرمندان ایرانی بود. آثار هنری هرگز با هدف صرفأ كوشش ذوقی و زیباشناختی آفریده نمی‌شدند؛ هرچند كه با این نیت پدید می‌آمدند كه به كار زندگی بیایند، اما علت غایی پدیدار شدن آنها این بوده است كه تجلی دهنده «جمال بی‌مانند محبوب» در «آینه خیال انسانی» باشند، نه اشیایی كه حد وجودی آنها تنها این باشد كه صرفأ اثر هنری هستند و دیگر هیچ.
منابع و مآخذ
۱- حكمت معنوی و ساحت هنر / محمد مددپور. تهران. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۱
۲- خوشنویسی و فرهنگ اسلام / آنه ماری شیمل. ترجمه اسدالله آزاد. آستان قدس رضوی ۱۳۶۸
۳- جاودانگی و هنر / تیتوس بوركهارت. ترجمه سید محمد آوینی. تهران. نشربرگ ۱۳۷۰
۴- تاریخ هنر اسلامی / كریستین پرایس. ترجمه مسعود رجب نیا. تهران. تهران. شركت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۴
۵- تبلیغ، ایدئولوژی و هنر / آرنولد هاوزر. ترجمه فرشته مولوی. تهران. شباهنگ ۱۳۵۸
۶- تأثیر هنرهای اسلامی در تحول هنر اروپا / تهران. فرهنگسرا (یساولی) ۱۳۷۱
۷- ایدئولوژی و هنر / عباس سعیدی پور. تهران. نور. بی تا
۸- اسلام و هنر / محمد البستانی. ترجمه حسین صابری. مشهد. بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ۱۳۷۱
۹- آفرینش هنری در قرآن / سید قطب. ترجمه محمد مهدی فولادوند. تهران. بنیاد قرآن ۱۳۶۰
۱۰- آشنایی با معماری اسلامی ایرانی / محمد كریم پیرنیا. دانشگاه علم و صنعت.تهران ۱۳۷۳
۱۱- دیدگاه اسلامی هنر / علی قائمی. قم. هادی ۱۳۵۸
۱۲- تاریخ هنرمعماری ایران دردوره اسلامی / محمد یوسف كیانی. تهران. سمت ۱۳۷۴
۱۳- راهنمای صنایع اسلامی / موریس آسون دیماند. ترجمه عبدالله فریاد. شركت انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۵
۱۴- روحانیت در هنر و در نقاشی / واسیلی كاندینسكی. ترجمه حبیب الله آیت اللهی. بینش نوین
۱۵- خاستگاه روح در زیبایی و هنر مدرن / محمدرضا جوادی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۴
۱۶- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام / محمدتقی جعفری. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. بی نا
۱۷- مبانی هنر معنوی ( مجموعه مقالات) / تهران. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲
۱۸- مبانی نظری هنر از دیدگاه شهید آوینی / گروه مطالعات فرهنگی و هنری شهید آوینی. قم. نبوی ۱۳۷۴
۱۹- معنویت در هنر / واسیلی كاندینسكی. ترجمه اعظم نورالدخانی. تهران. رها ۱۳۷۵
۲۰- مقدمه‌ای بر هنر اسلامی / محسن مخملباف. تهران. حوزه اندیشه و هنر اسلامی ۱۳۷۱
۲۱- هنر از دیدگاه سید علی خامنه‌ای / فظل الله نیك آیینی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۵۷
۲۲- هنر اسلامی، زبان و بیان / تیتوس بوركهارت. ترجمه مسعود رجب نیا. سروش ۱۳۶۵
۲۳- هنر اسلامی / كارل. جی. دوری /ترجمه رضا بصیری. تهران. فرهنگسرا (یساولی) ۱۳۷۳
۲۴- هنر اسلامی / دیوید تالبوت رایس. ترجمه ملك بهار. انتشارات سمت ۱۳۷۵
۲۵- هنر اسلامی / ارنست كونل. ترجمه هوشنگ طاهری. تهران. توس ۱۳۶۸
۲۶- هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی. تهران. موزه نگارستان. بی تا
۲۷- جاودانگی و هنر / مقالاتی از تیتوس بوركهارت. سید حسین نصر. كارل گوستاویونگ و..ترجمه سید محمد آوینی. تهران. انتشارات برگ ۱۳۷۰
۲۸- هنر مقدس‌؛ اصول و روش‌ها / تیتوس بوركهارت. ترجمه جلال ستاری. تهران. سروش ۱۳۶۹
۲۹- تجلی حقیقت در ساحت هنر / محمدمددپور. تهران. انتشارات برگ ۱۳۷۲
۳۰- نگاهی به فلسفه هنر از دیدگاه اسلام / محمدتقی جعفری. وزارت فرهنگ و آموزش عالی. بی تا
۳۱- هنر و زیبایی از منظردین / جوادی آملی. تهران. بنیاد سینمایی فارابی ۱۳۷۵
۳۲- عرفان هنری انسان / مرتضی حسینی نجومی. تهران. مهدیه ۱۳۶۰
۳۳- حكمت هنر اسلامی / زهرا رهنورد. تهران. سمت ۱۳۷۸
۳۴- هنر چیست؟ هنرمندكیست؟/ مصطفی زمانی. قم. بنیاد فرهنگی اسلامی ۱۳۷۳
۳۵- شهود و شیدایی (مباحثی در باب فلسفه هنر و نسبت دین، عرفان، اخلاق و هنر)/ علی اكبر رشاد. تهران. مؤسسه اطلاعات ۱۳۷۶
۳۶- هنر و هنرمندی در نظام اسلامی / ولی‌الله جویباری رستگار. انتشارات عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران. تهران ۱۳۷۶
۳۷- تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام / زكی محمدحسن. ترجمه محمدعلی خلیلی. تهران. اقبال۱۳۶۳
۳۸- هنر در قلمرو مكتب / جواد محدثی. قم. دفتر تبلیغات اسلامی ۱۳۷۲
۳۹- هنرمكتبی / جواد محدثی. تهران. معاونت پژوهشی مدیریت فرهنگی و هنری ۱۳۶۸
۴۰- اهتزاز روح (مباحثی در زمینه زیبایی و هنر از دیدگاه شهید مطهری) / علی تاجدینی. تهران. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۶۹
۴۱- روزنه‌ای به باغ بهشت / رجبعلی مظلومی. تهران. جهاد دانشگاهی هنر. بی تا
۴۲- مبانی هنر موعود / احمدرضا معتمدی.تهران. انتشارات برگ ۱۳۶۸
۴۳- هست نامریی (پژوهشی در شناخت عناصر ساختاری در هنر دینی)/ مهدی آفاق. تهران. مؤسسه پژوهش‌های فرهنگی و هنری ۱۳۷۷
۴۴- هنر و واقعیت / عبدالعلی دستغیب. تهران. نشرسپهر ۱۳۴۹
۴۵- شناخت و تحسین هنر/ سیمین دانشور. تهران. سیامك ۱۳۷۵
۴۶- مبانی هنر معنوی / علیرضا لیچانی. تهران. سازمان تبلیغات اسلامی ۱۳۷۶
۴۷- هنر دینی در گذر زمان / علیرضا لیچانی. تهران. مؤسسه آذریون ۱۳۷۷
۴۸- چیستی هنر/عباس نبوی. تهران. قطران ۱۳۷۸
۴۹- طرح‌های اسلامی / اواویلسون. ترجمه محمدرضا ریاضی. تهران. سمت۱۳۷۷
۵۰- هنر/ مجموعه آثار۳۲/ دكتر علی شریعتی. تهران. انتشارات بهار۱۳۶۹
۵۱- حاشیه بر هنر چیست / رجبعلی مظلومی. تهران. آفاق ۱۳۷۱
علیرضا باوندیان
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید