جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شهر خدا


شهر خدا
«آرسیوس آگوستین» معروف به «آگوستین قدیس» كه بعدها به «سنت آگوستین» شهرت یافت، در سال ۳۵۴ میلادی در شهر «تاگاشت» در شمال آفریقا به دنیا آمد. مادری مسیحی و پدری كافر داشت و خود در جوانی بت پرست بود. به فلسفه علاقه داشت و آن طور كه خود در كتاب معروفش به نام «اعترافات» بیان می كند، برای كشف حقیقت جست وجوهای فراوانی داشته است و در این راه مدتی نیز به اندیشه «مانی» ایمان آورده و «مانوی» می شود، اگر چه به زودی از آن آیین دست كشید. وی سرانجام و در سال ۳۸۷ و در سن ۳۳ سالگی به «مسیحیت» ایمان آورده و چنان در این آیین پیشرفت می كند كه ۴ سال بعد به رتبه «كشیشی» نائل می شود. او ۴ سال بعد از رتبه كشیشی به درجه «اسقف» رسیده و اسقفی شهر هیپو در شمال آفریقا را عهده دار می شود. وی در سال۴۳۰ و در سن ۷۶ سالگی و در جریان حمله قبائل وحشی به شمال آفریقا چشم از جهان فرو می بندد.سنت آگوستین دارای آثار زیادی بوده كه تقریباً همه آنها صبغه «دینی» داشته و در مقام دفاع از مسیحیت نگاشته شدند. اما همان طور كه همگان اذعان دارند مهم ترین و البته بزرگ ترین اثر وی، كتاب ۲۶ جلدی «شهر خدا» است كه نگارش آن در سال ۴۱۳ آغاز و در سال ۴۲۶ پایان گرفت.هدف ابتدایی وی از نگارش این كتاب، دفاع از مسیحیت و كلیسا در برابر دشمنان آن بود، یعنی رومیانی كه هنوز بر دین شرك باقی مانده بودند و سقوط امپراطوری بزرگ روم در سال ۴۱۰ میلادی را به مسیحیت نسبت می دادند، چرا كه ۱۷ سال قبل از سقوط، دین مسیح در این امپراطوری رسمی اعلام گشت و اكنون این مشركان بودند كه استدلال می كردند تعالیم مذهب مسیح از جمله «آخرت گرایی » ، «صلح جویی» ، «فروتنی» و... سبب ساز سقوط این امپراطوری شده است. آگوستین در۱۰ جلد ابتدایی كتاب «شهر خدا» به رفع این اتهام از مسیحیت پرداخته و ضمن حمله بر خدایان سابق روم و اثبات ناتوانی آنها در آبادانی و عظمت این امپراطوری استدلال كرد كه اگر همه مردم و فرمانروایان، مسیحیت را با «صدق و راستی» قبول كرده بودند، امپراطوری به این راحتی سقوط نمی كرد.سنت آگوستین در جلدهای بعدی كتاب «شهر خدا» به بیان نظرات خود درباره موضوعات مختلف می پردازد. موضوعاتی چون «شهر آسمانی، شهر زمینی» ، «دولت» ، «عدالت» و... كه سعی می كنیم نظرات وی را در این موارد هر چند به طور موجز بیان كنیم.
الف) شهر آسمانی، شهر زمینی:
سنت آگوستین در كتاب «شهر خدا» اعلام می دارد كه ۲ جامعه یا ۲شهر وجود دارند كه بر حسب «هدف» از یكدیگر متمایزند. وی با تقسیم بندی تمایلات بشری به ۲گروه «روحانی» و «جسمانی» خصوصیات و ویژگی های ساكنان ۲ شهر را برمی شمارد.ساكنان «شهر آسمانی» كسانی هستند كه به دنبال منافع «روحانی» بوده و به تعبیر خود آگوستین «قلبشان از عشق كبریا ملهم شده است» . این شهر كه قلمرو مسیح نیز می باشد، دائمی و تغییرناپذیر بوده و بر پایه «عشق به خدا» پایه گذاری شده است.
در آن طرف شهر زمینی قرار دارد كه «ساكنان آن دل به حیات زمینی بسته اند و خدایان خود را بر خالق این شهر آسمانی ترجیح می دهند.» این شهر كه بر پایه انگیزه های پست انسانی پایه گذاری شده است همواره در معرض نابودی و تغییر بوده و بنابر نظر آگوستین «تقدیر آن است كه در جوار ابلیس یا عذاب ابدی هم آغوش باشد.»
درواقع و برای تفسیر صحیح از نظرات سنت آگوستین نباید گمان برد كه این ۲ شهر وجود خارجی داشته و شهری در آسمان و شهری در زمین وجود دارد، بلكه در اندیشه او، این ۲ شهر همان نیروهای «خیر» و «شر» وجود انسان ها هستند كه در جدال و كشاكشی عمیق، تا روز قیامت در حال ستیزند تا این كه بنابر عقیده آگوستین، در آن روز این جدال با پیروزی نیروهای «شهر خدا» به پایان رسیده و نیكان از بدان جدا می شوند.پرواضح است كه می توان اثر اندیشه «مانی» را- با توجه به این كه خود آگوستین مدتی «مانوی» نیز بوده است- بر این بخش از نظرات وی به شدت و با وضوح مشاهده كرد.
ب) دولت:
برای فهم نظرات آگوستین در مورد دولت یا حكومت باید سری به «الهیات مسیحی» زده و ریشه را در آن جا بجوییم. بر طبق «الهیات مسیحی» بعد از این كه انسان های نخستین- آدم و حوا- «گناه اولیه» را مرتكب شدند، مورد مجازات خداوند قرار گرفته و از بهشت به زمین «هبوط» كردند و دوران «عصر طلایی» كه در آن از نهادهایی چون حكومت، مالكیت، بردگی، خانواده و... خبری نبود به پایان رسیده و «انسان گناهكار» كه به دلیل طبیعت فاسد خود، گناه را به فرزندان خود نیز منتقل می كرد گرفتار نهادهایی مانند حكومت شد. برطبق این اعتقاد، آگوستین نیز گناهكار بودن انسان را دلیل محكمی برای وجود حكومت می داند، زیرا به نظر او انسان های گناهكار نمی توانند «نظم» خود را حفظ كرده و در بین خود «صلح» برقرار سازند و باید قدرتی برای تأمین نظم و برقراری صلح وجود داشته باشد. آگوستین اجازه انتقاد از حكومت را نیز نمی دهد، زیرا برطبق «الهیات مسیحی» و نیز اعتقادات خود آگوستین- كه یكی از آباء كلیسا بود- سرمنشاء همه قدرت ها خداوند است حتی اگر آن قدرت ظالم باشد، چرا كه نباید فراموش كرد، دولت اگر چه عامل نظم و صلح می باشد، اما «كیفر گناه» انسان نیز هست كه توسط خداوند و در قالب نهادهایی چون حكومت، جلوه گر شده است و بر همین اساس، «ظلم فرمانروا» همان «عذاب الهی» است.در واقع می توان گفت كه سنت آگوستین در آن واحد برای دولت ۲ دلیل وجودی قائل می شود:
۱- كیفر گناه انسان های گناهكار
۲- عامل نظم و صلح بین انسان ها
آگوستین در باب «صلح» برای ساكنان ۲ شهر آسمانی و زمینی، ۲ كاركرد متفاوت را قائل می شود. بنابر نظر او ساكنان شهر زمینی، صلح را برای بهتر بهره بردن از لذات مادی و دنیوی می خواهند. در واقع صلح برای ساكنان شهری كه «مردمانش به سرای آخرت ایمان ندارند» بالذات و بالنفسه هدف است و بنا به گفته خود آگوستین «قصدشان فقط این است كه در مسائل و موضوعات دنیوی- كه جملگی زوال پذیرند- مظهر نوعی اتحاد ظاهری از اراده شهروندان باشند.»
اما صلح برای ساكنان شهر خدا و به تعبیر روشن تر برای انسان هایی كه مسافر شهر خدا هستند دارای كاركرد متفاوتی می باشد و آنان صلح را «برای تأمین حیاتی آسوده كه هر دقیقه آن صرف اجرای اوامر یزدان و نیكوكاری بر بندگان گردد» می خواهند و به همین دلیل، بنابر تعبیر خود آگوستین «مسافران شهر خدا از آن گونه قوانین شهر زمینی كه برای حفظ و ادامه این حیات ناپایدار ضرورت دارد اطاعت می ورزند و هدفشان از این اطاعت این است كه اعضای هر ۲ شهر بتوانند به صلحی كه برای یكی«وسیله » و برای دیگری«هدف »است- ولی هر ۲ به آن نیاز دارند- دست یابند.»
با توجه به نظرات آگوستین در مورد دولت، روشن است كه در گستره فكری وی، جایی را برای انتقاد از دولت، چه برای زمینی ها و چه برای آسمانی ها، نمی توان پیدا كرد، چه كه آگوستین «تأمین حقوق افراد» را نیز از وظایف دولت نمی دانست و عقیده داشت شعارهایی چون «برابری» و «آزادی» تنها در «شهر خدا» محقق می شوند. پرواضح است كه فلسفه سیاسی آگوستین توجیه گر هیچ انقلابی نیز نمی تواند باشد.
ج) كلیسا:
در این باب بهتر است ابتدا ببینیم، سنت آگوستین برای كلیسا چه نقشی قائل بود.
اگرچه بنابر اعتقادات مسیحیت، هر انسانی با «گناه» متولد می شود، اما انسان های گناهكار نیز می توانند بنا به گفته آگوستین «با تهذیب اخلاق با مسیح پیوند یابند.» و بنابر اعتقاد وی شایستگی و توانایی «تطهیر انسان ها» نیز تنها از عهده كلیسا برمی آید. بنابر نظرات آگوستین هر انسان گناهكاری می تواند مشمول الطاف الهی قرار بگیرد ولی به شرط آن كه معتقد به مذهب مسیح باشد و نیز احكام و مناسك مذهبی را كه در كلیسا انجام می گیرد به جا آورد. در واقع در نظر وی «كلیسا» نقشی بسیار مهم را در امور معنوی بازی كرده و به نوعی نماینده خدا بر روی زمین است.
از طرفی دیگر در مورد دولت، همان طور كه دیدیم، سنت آگوستین برای این نهاد دنیوی نقشی چون تأمین كننده صلح و نظم قائل بود و هر ۲ دسته انسان های روی زمین _ زمینی ها و آسمانی ها- را به اطاعت از دولت فرا می خواند، زیرا همان طور كه ملاحظه شد، وی تمام قدرت ها را منبعث از خداوند دانسته و اطاعت از دولت و اجرای قوانین زمینی را، اطاعت از خدا محسوب می كرد. اما، سؤال مهمی كه در اینجا مطرح می شود، این است كه اگر دولت و یا قدرت زمینی رأی یا نظری را برخلاف رأی كلیسا صادر كرد و قانونی را برخلاف مذهب مسیح تنظیم كرد، موضع كلیسا در برابر آن چیست؟ آگوستین در این باره می گوید: «اعضای این جامعه (جامعه آسمانی) هرگز به آن سلسله از قوانین دنیوی كه بر ضد یك چنین شیوه خوب و مذهبی (مذهب مسیح) وضع شده است احترام نمی گذارند، اما در عین حال خود آن قوانین را هم نقض نمی كنند، بلكه مواظبند كه اختلاف و تنوع آنها را در میان اقوام و ملل مختلف رعایت كنند، زیرا كه مقصد همه شان حفظ آرامش زمینی است ولی به شرطی كه هیچ كدام از این قوانین مخالف تجلیل یزدان پاك بی همتا نباشد.» می بینیم كه سنت آگوستین همان طور كه با توجیه الهی، اطاعت از فرمان دولت را توصیه می كرد، در صورتی كه قوانین آن بر ضد مذهب مسیح بوده و یا در مخالفت با یزدان باشد، بی احترامی به آن را تجویز می كند.
د) عدالت:
آگوستین «عدالت» را، تطابق با نظم می دانست. یعنی اجرای اصول و مقرراتی كه نظم را تأمین كند. بدین صورت اگر كسی وظایف خود را بر طبق این اصول انجام داد، می توان گفت، این فرد «عادل» است. به این معنی كه مقررات را پذیرفته و آن را اجرا می كند. هر جامعه ای برای خود نظامی دارد كه براساس آن، عدالت را نیز در اجرای اصول آن نظام توسط اعضای آن جامعه می توان یافت. كوچكترین جامعه، «خانواده» می باشد كه در دل جامعه ای بزرگتر مانند «دولت» قرار گرفته است. پس اگر خانواده نیز بخواهد عدالت را اجرا كند باید اصول و مقررات نظام جامعه بزرگتر یعنی دولت را اجرا كند تا بتوانیم بگوییم چنین جامعه ای _ خانواده _ عادل می باشد. اما اگر این جامعه كوچك بر اصول نظام دولت بشورد و به آن اعتراض كند می توان اذعان كرد كه «بی عدالتی» صورت گرفته است؟ آگوستین به این سؤال پاسخ «آری» می دهد. زیرا در این صورت «نظم» به هم خورده است و چون عدالت را در تطابق با نظم تعریف كرده ایم، عدالت نیز به هم خورده است و در واقع بی عدالتی صورت گرفته است.
حال ببینیم یك جامعه بزرگ مانند «دولت» چگونه می تواند، بی عدالتی ورزیده و در واقع مصداق بی عدالتی دولت كدام است؟ بنا به آرای آگوستین، چون بزرگترین جامعه، «جامعه موجودات بشری است كه تحت سلطنت خداوند قرار دارند» ، دولت نیز در زیرمجموعه این جامعه بزرگ و وسیع قرار می گیرد و چونان رابطه دولت و خانواده، اگر دولت نیز برخلاف نظم و قوانین این نظام الهی رفتار كند، «غیرعادلانه» رفتار كرده است و تبدیل به دولتی غیرعادل شده است. در این صورت اطاعت آن شهروندان از دولت غیرعادل اگرچه در راستای روابط شهروندان و دولت عادلانه محسوب می شود، اما چون این اطاعت، اطاعت از دولتی غیرعادل است، آن هم غیرعادلانه محسوب می شود. در واقع اندیشه آگوستین در مورد دولت را این گونه می توان دریافت كه وی «عدالت اصیل و مطلق» را، اطاعت از نظم و قوانین الهی می داند و بعد از آن اطاعت از نظامی كوچكتر تا به كوچكترین جامعه ها كه خانواده باشد. یعنی در واقع، اجرای «عدالت آگوستینی» در جوامع مختلف از جمله دولت، در طول اطاعت از قوانین الهی تعبیر می شود. پس دیگر روشن است كه اگر دولتی خود را با نظام الهی تطبیق داد، اطاعت شهروندان از آن دولت در واقع اطاعت از قوانین الهی است.از این رو آگوستین پس از این بحث تئوریك، اعلام می كند كه در دولت های «غیرمسیحی» عدالت وجود ندارد زیرا این كلیساست كه عدالت را به وجود آورده است و نه نهاد دیگری. در واقع آگوستین اعتقاد داشت كه یك دولت خوب زمانی برای مردم عدالت برقرار می كند كه بداند عدالت در كلام خداوند یافت می شود. پس باید به روشنی دریابیم كه هرگاه آگوستین از بی عدالتی دولت ها صحبت می كند، نباید تصوراتی چون «نقض حقوق افراد» را به ذهنمان راه دهیم (چه كه آگوستین تأمین حقوق افراد را وظیفه دولت نمی دانست)، بلكه در گستره فكری سنت آگوستین، «بی عدالتی» دولت ها به معنی «نقض حقوق الهی» توسط دولت هاست، چنان كه وی در سؤالی می پرسد: «این چه عدالتی است كه بشر را از خدای حقیقی اش دور می كند و زمام اختیارش را به دست شیاطین مطرود می سپارد؟»

علیرضا كیانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید