سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


مقایسه برنامه های کودکان در تلویزیون ایران و انگلستان


مقایسه برنامه های کودکان در تلویزیون ایران و انگلستان
گمان نمی رود در ابتدای این جستار لازم باشد درباره اهمیت رسانه تلویزیون و تاثیر آن بر مخاطبان سخن پردازی شود. نیز روشن است كه تاثیرگذاری این رسانه در تولیدات خاص كودكان و نوجوانان دوچندان است. زیرا قدرت تجزیه و تحلیل عقلانی آنچه در تلویزیون به كودك نشان داده می شود در حد معادلات ذهنی یك كودك است و او در دریافت آنچه می بیند یا دست كم در تاثیرپذیری از آن گیرنده ای بسیار حساس و آسیب پذیر است. علاوه بر سرگرمی یكی از اهداف بیشتر برنامه هایی كه خاص كودكان تولید می شود، آموزش است. این آموزش سال ها است در تلویزیون ما چنان مستقیم و بدون واسطه هنری انجام می گیرد كه در حد شعارهای تربیتی باقی می ماند و تاثیر آنها تنها در سطح و نه در عمق ذهن كودكان می نشیند. این پیام های تربیتی را مجریان برنامه های كودكان مستقیماً به آنها می خورانند و اگر نوآوری ای هم در كار باشد، تنها در حد بازی دادن یك عروسك یا ساختن یك ترانه است. این در حالی است كه مشاوران آموزشی و روان شناسان كودك مدت ها است بر پوچی و كم اثری چنین آموزش هایی تاكید می كنند و معتقدند دست كم در مورد خردسالان سرگرمی بر آموزش اولویت دارد. همواره به مربیان گوشزد می شود در سخن گفتن با خردسالان نه تنها از خط كش، پیكان و چنین ابزارهایی استفاده نكنند، بلكه حتی از به كارگیری انگشت اشاره كه نمادی از امر و نهی است، بپرهیزند تا تنها هدف ساختن اوقاتی شاد و مفرح برای كودكان باشد.همین شادی خالص است كه روح كودكان را همچون گیاهان تشنه سیراب می كند و بیش از هر باید و نبایدی، «چگونه بودن» را بدان ها می آموزد. یكی از بهترین نمونه های تلفیق دو هدف آموزش و سرگرمی، برنامه تلویزیونی «بارنی» است. «بارنی» از موفق ترین و پربیننده ترین برنامه های كودك شبكه «بی بی سی پرایم» است و شهرتی جهانی دارد. او كه دایناسور تنومندی است، ساخته ذهنیت و تخیلات خود كودكان است كه میان آنان ظاهر می شود، با آنها می رقصد و می خواند و بازی می كند و در ضمن همه اینها، بدان ها چیز می آموزد. اما چه چیزهایی و چگونه آموختنی مثلاً هدف یكی از این اپیزودها این بود كه جایگاه كودكان معلول، عقب افتاده یا دارای نقص عضو را میان همسالان عادی آنها نمایش دهند. سازندگان بارنی تنها كاری كه كردند، این بود كه یك دختر نه، ده ساله را كه دست نداشت، كنار دیگر كودكانی قرار دادند كه با بارنی می رقصند و بازی می كنند.این دختر با یك دست مثل همه پا به پای همه و بدون كوچكترین تاكید دوربین در برنامه رقصید و بازی كرد. به همین سادگی بچه ها یاد می گیرند كه او نیز با آنها فرقی ندارد و این آموزش غیرمستقیم بیش از صدها هزار پیام اخلاقی و انسانی كه كودكان چرایی و معنی آنها را درنمی یابند، ارزش دارد. در یكی دیگر از همین شوهای بارنی او سعی داشت بچه ها را بخنداند و بدان ها یاد بدهد كه خندیدن چه زیبا است.تصویر صورت كودكانی كه دارند می خندند، یك به یك پخش می شد و در این میان تصویر زیبای لبخند یك كودك عقب مانده هم گنجانده شده بود، بی هیچ تاكید و تفسیری. اینچنین است كه كودكان نه تنها ارزش های اخلاقی را فرا می گیرند، بلكه خود واجد آن ارزش ها می شوند و می توانند به راحتی مسائلی را كه در دوران كودكی با آن مواجه می شوند، حل وفصل كنند. این دو نمونه را برای مقایسه با آنچه در پی می آید و هدف اصلی طرح این مقاله است، به خاطر بسپارید.چند سالی است كه «چرا» و «چیه» شخصیت های محبوب تلویزیونی كودكان اند. برنامه «رنگین كمان» گاه روزی دو، سه بار از تلویزیون پخش می شود. دو مجری و چند بازیگر دارد و میزبان كودكان نیز هست. اگر شما «رنگین كمان» را ندیده اید، حتماً از عروسك های رنگ و وارنگ و قد و نیم قد، پوسترها، لوازم كمك آموزشی و محصولات دیگری كه با نام «چرا» و «چیه» تولید می شوند، بی خبر نیستید.كودكان این برنامه را بسیار دوست دارند و از موسیقی بی هویت آن كه تنها با یك دستگاه موسیقی الكترونیكی نواخته می شود و فاقد ظرافت های موسیقی اركسترال است، به وجد می آیند. برای چند تا از این ترانه ها كلیپ هم ساخته شده است كه به دفعات در برنامه های رنگین كمان پخش می شود. یكی از این ترانه ها، ترانه «مادر» است. «چرا» ترانه شادی را برای مادر می خواند و در آن با شیرین زبانی از زحمات مادر تشكر می كند و به او «دوستت دارم» می گوید. اما آیا هرگز دیده اید تصویری كه از یك مادر در این كلیپ پربیننده به كودكان نشان داده می شود، چیست؟ خانمی با چهره ای بسیار غم زده، خسته، بی حوصله و دردمند، یك تشت پر از لباس چرك را به زحمت از پله های خانه پایین می آورد، لب حوض می گذارد و یكی یكی رخت ها را در آب حوض می شوید. چرا هم آواز می خواند و... نگارنده خود مادر یك كودك است. من هم لباس كودكم را می شویم. اما آیا واقعاً جز این تصویر پرمشقت هیچ راه دیگری برای نشان دادن نقش مادری وجود ندارد؟ آیا مادر فقط باید به سختی لب حوض رخت بشوید تا لایق «خسته نباشید» تلویزیونی كودكان واقع شود؟ واقعاً نمی شد چهره ای كمی بازتر، راضی تر و خندان تر به جای مادر نقش آفرینی كند تا تصویر مادر كه در فرهنگ ما برای همیشه مساوی با كوهی از اندوه و غصه است در ذهن كودكان اینچنین حك نشود؟ این مادر می توانست با كودكش بازی كند، برایش قصه بگوید و كتاب بخواند، به او غذا بدهد و او را بخواباند و هزار كار دیگر كه مادران شبانه روز می كنند و برای كودكان نیز ملموس تر است. اصلاً گمان نمی كنم دیگر تعداد خانه هایی كه حوض دارند و مادرانی كه لب حوض رخت می شویند چندان زیاد باشد و به نظر می رسد این استاندارد باید به روز هم بشود! آیا در ذهن كودك من كه رخت ها را اینگونه نمی شویم، مادر خوبی هستم؟ این اولین باری نیست كه چنین نگاه یك سویه و ضدارزشی ای حاكم بر آموزش های اخلاقی سرزمین ما است. سال ها و سال ها كودكان ما الفبا را در كتاب فارسی اول دبستان با چنین جملاتی آموختند: «مادر اكرم آش می پزد»، «بابا به اداره می رود.» خاطره دردناك «خانواده هاشمی» را كه به عنوان نماد یك خانواده ایرانی در كتب اجتماعی نسل ما تصویر می شدند، یادآوری نمی كنم.
به نظر می رسد در بسیاری از تولیدات تلویزیونی خاص كودكان حلقه های گمشده ای وجود دارد. در مثال ما روشن بینی اجتماعی و ظرافت هنری دو حلقه مفقوده اند. یافتن حلقه های دیگر باشد به عهده سازندگان برنامه ای كه تنها این تصویر از مادر را به رسمیت می شناسند.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید