پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

خیال وبا


اطلاعات را به ذهن سپردیم، از آنها تصویر ساختیم، با تصاویر پیش رفتیم و رفتیم و به جایی رسیدیم كه دیگر به دست هایمان اعتماد نكنیم، شاید ناقل بیماری باشند.حساسیت شاخك های جامعه نسبت به هشدارهای مسئولان كشور، كه به تاثیرگذاری رسانه ها بر مردم كمك می كند، آنجا كه موضوعی از جنس مرگ و زندگی است نقطه قوتی به شمار می آید و نشانی از زنده بودن و باقی ماندن روحیات یك انسان طبیعی است كه هنوز همه نسبت به نحوه اطلاع رسانی حوادث جامعه بی اعتماد نشده است. مشكل از آنجا شروع می شود كه ترس بر اعضای جامعه غلبه می كند و تلقین و اضطراب را به ارمغان می آورد.وبا از طریق ابزار قدرتمند رسانه ها به یك تلقین جمعی، یك وحشت اجتماعی تبدیل شده است. ما در دوره ای كه پیشرفت های بهداشتی نسبت به ریشه كن شدن بیماری های واگیردار در كشور اطمینان داده اند، می ترسیم. چون فكر می كنیم نفرین ابدی به جانمان افتاده، همان كه در داستان های تراژیك تاریخی خوانده و با لذتی ناخودآگاه دنبال كرده ایم یا از مادربزرگ ها و پدربزرگ ها به عنوان یكی از دردهای لاعلاج از روی خیرخواهی و بدخواهی شنیده ایم، اكنون در وجودمان رسوب كرده است. حالا وقتی از وبا می شنویم همه بی اعتمادی هایی را كه در مواقع عادی نسبت به اخباری كه به جامعه خورانده می شود داشته ایم، به اطمینان تبدیل می شوند. شاید واقعاً به میزانی كه در شهرنشینی ناسالم امروز در معرض ابتلا به سرطان هستیم، در معرض وبا نباشیم ولی فعلاً وبا به بازی گرفته شده است.وبا خیال خوشی است كه آن را می بافیم... یك رج... از مرزها وارد شده... دو رج... به سایر نقاط كشور هم سرایت كرده... سه رج... از مصرف سبزیجات خودداری كنید... چهار رج... ممكن است آب معدنی ها هم آلوده باشند... پنج رج... ناقلان وبا صد برابر مبتلایان هستند. وبا خوش ردایی است و خوش خیالی... شاید آیندگان با كنكاش و تیزبینی بیشتر بر رفتارهای پنهان جامعه، كتاب ماه های وبا را نیز به سال های وبا بیفزایند. ویلیام اوسلر اندیشمند غربی می گوید: «گپ زدن در مورد بیماری ها مثل قصه های هزار و یك شب جزء سرگرمی ها است.» ما نیز به عنوان سرگرمی به وبا نگاه می كنیم؛ سرگرمی ترسناكی كه از بازی با آن به طور ناخودآگاه لذت هم می بریم. به هر بار اجابت مزاج دقیق می شویم و با همه اطلاعاتی كه در ذهنمان به وضوح با آمار و ارقام حفظ كرده ایم، شرایط موجود را تحلیل می كنیم. ممكن است یك بیماری ساده را چندین روز طولانی تر كنیم، اطرافیان را دچار دلهره سازیم یا پزشكان را به شك بیندازیم.برخی از متخصصان بهداشتی معتقدند موارد بروز وبا بیشتر در افرادی كه در آب های آلوده شنا كرده و یا آنها را خورده اند مشاهده شده است. می گویند وبا به دلیل دفع سریع آب بدن انسان را می كشد و در صورت درمان سریع، قابل درمان است. یك پزشك متخصص نیز بیماری رایج شده در ایران را شبه وبا خوانده و گفته بود كه وبا در ایران ریشه كن شده است. شاید این حرف ها را برای دلخوشی مردم می گویند تا با خیال بافی و تلقین خود را واقعاً بیمار نكنند یا گرفتار وسواس های بیهوده و بیمارگونه ذهنی نشوند اما این نكات را تنها در حد فرضیه قبول می كنیم و باز هم خیال می بافیم.دانشجویانی كه رشته روانشناسی را برای ادامه تحصیل انتخاب می كنند، در همان روزهای آغازین ورود به دانشگاه یك توصیه مهم می شنوند؛ «برای هر كسی پیش می آید كه با بیماران روانی شبیه سازی كند چون ممكن است فكر كنید یك یا چند ویژگی این بیماری ها در شما هم وجود دارد اما از این مقایسه برحذر باشید!»عقیده ای رایج میان متخصصانی كه درباره كنترل ناخودآگاه ذهن انسان كار می كنند رایج است. آنها برای هر بیماری ریشه ذهنی و روانی را در نظر دارند. مثلاً می گویند سرماخوردگی ناشی از كارهای زیاد، به اصطلاح شلوغ شدن سر آدم و آشفتگی ذهنی است، یا ناراحتی روده ای از ترس رها كردن چیزهای كهنه كه دیگر مورد نیاز نیستند و به درد نمی خورند بروز می كند. اندوه، ترس، فشار، غرور شدید و خودپسندی های مفرط، كنار نیامدن با زندگی، اعتماد نداشتن به فرایند زندگی، ترس از آینده، احساس گناه، بی نظمی، تسلیم، نیاز به آرامش و استراحت ذهنی و یا عقاید هضم نشده، ازجمله دلایل روانی هستند كه بنابر این دیدگاه می توانند به انواع بیماری ها منجر شوند.با یك درجه تخفیف به آنجا می رسیم كه وحشت بیمار شدن، بیماری را به دنبال ندارد، بلكه ذهن را تسخیر و زندگی را در كل نا امن می كند. این همان اتفاقی است كه برای ما رخ داده و در شهرهایی كه وبا شیوع بیشتری دارد دامنه شیوع این ذهنیت آزاردهنده گسترده تر شده است. بعضی افراد با لمس هر شیء بیرون از خانه به وبا فكر می كنند و به محض یافتن فرصتی، با میل و رغبت تمام به تبادل اطلاعات و بحث در مورد این بیماری مشغول می شوند. آنها در صحبت های خود به وصف انسان های عجیب و غریبی هم می پردازند كه در نهایت بی خیالی هنوز از فروشندگان كنار خیابان آبمیوه باز می خرند یا بستنی های غیراستاندارد را می خورند و یا در رستوران ها سبزیجات سفارش می دهند و بیشتر از همه از مقایسه این افراد با خود در حیرت می مانند.ترس هایی هم هستند كه انسان ها را وامی دارند غذا خوردن و نوشیدن آب را به حداقل برسانند و همچون توفیقی اجباری، این اتفاق را منجر به تناسب اندام خود بدانند. این یك ترس واقعی هست یا نه؟ واقعیت این است كه مفهوم ترس در ذهن ما عوض شده است. نه تنها در ذهن ما كه شاید خیلی از جهان سومی هایی كه هر روز درگیر جنگ، بمب گذاری، حوادث طبیعی و سایر بلایا هستند.ما هم وقایع را جدی می گیریم و هم نمی گیریم، هم می ترسیم و هم نمی ترسیم، هم به فكر چاره هستیم و هم نیستیم.فروید نظریه پرداز علم روانشناسی كه روان آدمی را تا آنجا كه تصورش را نمی كنیم كاویده، معتقد است گاهی تماشای تراژدی برای انسان ها لذتبخش است و ما از محتوای غم آور و تراژیك هنرها به نوعی لذت می بریم. وبا یك معضل است و وحشت وبا معضلی دیگر. در مورد اولی باید بهداشت را رعایت كنیم و درباره دومی با خودمان كنار بیاییم.
مریم پاپی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید